29 دی 1395, 6:39
نويسنده: حكايت خوبان
هنگامي که امام رضا(ع) به نيشابور رسيد و خواست از آنجا به سمت خراسان و به سوي مامون خارج شود، عده اي از اصحاب حديث و دانشوران پيرامون آن حضرت جمع گشته، عرض کردند: اي پسر رسول خدا(ص) از شهر ما مي گذري و از ميان ما مي روي، آيا براي ما حديثي بيان نمي فرمايي که از آن بهره مند شويم، اين در حالي بود که امام(ع) در ميان کجاوه نشسته بود. سپس سر مبارک خود را بيرون آورد و فرمود: از پدرم موسي بن جعفر(ع) شنيدم که فرمود: شنيدم پدرم جعفربن محمد(ع) فرمود: شنيدم پدرم محمد بن علي(ع) فرمود: شنيدم پدرم علي بن حسين(ع) فرمود: شنيدم پدرم حسين بن علي(ع) فرمود: شنيدم پدرم اميرالمومنين علي بن ابي طالب(ع) فرمود: شنيدم رسول خدا(ص) فرمود: شنيدم جبرئيل(ع) گفت: شنيدم خداي عزوجل فرمود: «لااله الاالله حصني فمن دخل حصني امن من عذابي»
کلمه توحيد «لااله الاالله» دژ من است، هر کس در حصار و قلعه من داخل شود، از عذاب من در امان است. بعد از اين سخن مرکب حضرت به راه افتاد، پس از لحظاتي بار ديگر امام رضا(ع) سر مبارک خود را از کجاوه بيرون آورد و با صداي بلند فرمود: اما بدانيد و آگاه باشيد کلمه توحيد و يکتا پرستي و ايمني از عذاب الهي شرط و شروطي دارد، و شرط و شروط آن من هستم، ايمان و عقيده به ولايت و امامت، شرط توحيد حقيقي است. (1)
روزنامه كيهان، شماره 21140 به تاريخ 3/6/94، صفحه 8 (معارف)
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان