29 دی 1395, 6:42
شناخت كمال هر موجودی به ویژه انسان به شناخت هویت آن بستگی دارد، یعنی اینکه در هر حدی توان آشنایی با ماهیت خود را داشته باشیم و به اهداف، اغراض و نقطه كمال وجودی خود پی ببریم. كمال هر موجود به فعلیت رسیدن استعدادهای خاصی است كه دستگاه آفرینش در او به ودیعه گذاشته است و شناخت كمال هر چیز، پس ازشناخت ماهیت و حقیقت آن است، چرا كه در صورت ابهام، امكان شناخت كمال لایق هیچ چیز ممکن نیست.خداوند متعال، موجودات را بر حسب حكمت حكیمانه خود متنوع و گوناگون آفریده است. در نظام كارگاه خلقت، هر یك از این موجودات، مهره خاصی است كه عهدهدار كاربری در شرایط معینی است آن چنان كه هرگز كار ویژه هر یك، از دیگری ساخته نیست و بایستی هر كدام در چارچوب تعیین شده ای كه از طرف آن حكیم علیم كه گرداننده چرخ هستی است ترسیم گردیده، عمل كنند. حذف هر یك از مهرههای این دستگاه عظیم نیز خسارات غیر قابل جبرانی را همراه دارد و از آنجا كه تكرار نیز در عالم هستی غیرممكن است و هر حد و شكلی، با تمام شرایط وجودیاش منحصر به فرد بوده و اثر خاص خود را دارد، هرگز نمیتوان هدف از وجود هر یك را، از دیگری انتظار داشت.پس كمال شناسی تنها به شناخت هویتها بستگی دارد. دانشهای بشری هم، همه به دور همین محور میچرخند، به طوری كه هر فنی از علوم، آنگاه پیشرفته خواهد بود كه به شناخت دقیق تر موضوعات رسیده باشد و بتواند كشف بیشتری نسبت به خواص و ویژگیها و تاثیرات آن داشته باشد. گیاه شناس تا نتواند ماهیت گیاه را بشناسد و به تجزیه و تحلیل وجودی آن پی برد، در تشخیص خواص وجودی و فهم كمال آن ناتوان است. كسی كه ماهیت آب را میشناسد، میداند كه كامل ترین آب، بی طعم، بی رنگ و دارای وزن خاص است.البته گاهی این شناخت، با تجربه پی درپی در آثار اشیاء به دست میآید كه این روشها ، هیچ گونه مخالفتی با شناخت هویت اشیاء ندارد، زیرا با تجربه، ماهیت اشیاء را به طور مطلق یا نسبی میشناسد و سپس تشخیص میدهد كه كمال وجودی هر ماهیتی از این دست، چیست و هدف عالی از آفرینش آن كدامین است.هر موجودی در عرصه هستی، عهدهدار كاربری خاصی در شرایط ویژه ای است. ما این نكته را میدانیم كه از گرگ گوسفند زاییده نمیشود و هیچ گاه هسته خرما، انگور ثمر نمیدهد، بلكه هر موجودی، راه ویژه ای دارد كه برای او خط كشی شده و در همان سیر معین حركت كرده و عمل میكند.اگر این آگاهی دقیق وجود نداشته باشد،در زندگی بشری هیچ كاری به سامان نمیرسد و هیچ كسی دست به هیچ كاری نمیزند.چرخ حركت اشیاء كه در سیر طبیعی ادامه مییابد بیانگر این نكته است كه همه تنظیم برنامههای زندگی خود را بر اساس نقشه خلقت ترسیم كنند. پس با شناخت كاربری هر موجودی، پی و پایه تلاش و كوشش خود را بر همان نظم تنظیم كرده و به نتیجه مطلوب میرسند. برای مثال اگر گندم بكارند، ولی ارزن به دست آورند، ابهام و سردرگمیزندگی آن چنان ویرانگر میشود كه توان ادامه زندگی برای نسل آدمیبه صفر میرسد و انهدام حرث و نسل صورت میگیرد.حذف هر یك از مهرههای خلقت، به ناهنجاریهای شدید در نظام آفرینش میانجامد.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان