عقاید یک ضدانقلاب!
به اعتقاد پوپر، انقلاب تنها در دو حالت و دو گونه جامعه امکان رخ دادن دارد. حالت اول جامعه سنتی است که به دلیل سست شدن سنتهای حاکم بر آن، حکومت مورد اعتراض مردم قرار میگیرد. حالت دوم، اما جوامع باز هستند که در آنها به دلیل رواج آزادی ممکن است احساس مسئولیتپذیری که بیش از هر چیز در این جوامع مورد نیاز است تبدیل به نوعی مسئولیتگریزی و واپسگرایی گردد.
محسن مطلق
قرن بیستم را به درستی قرن انقلابها نامیدند، چراکه تحولات اجتماعی بنیادین زیادی در اقصی نقاط عالم اتفاق افتاد که مهمترین دلایل تحقق این رخدادها را میتوان پررنگ شدن عقاید ضداستعماری و روحیات ناسیونالیستی، عملیاتی شدن ایدئولوژی انقلابی مارکسیسم در بسیاری از کشورهای شرق و غرب عالم و نیز نهضتهای اسلامی و تجدیدحیاتطلبی تفکرات دینی دانست. به هر حال میل به دگرگونی بنیادین و تحول در ساختارهای سیاسی و اجتماعی در یک سده گذشته به اوج رسید، اما در اواخر همین سده و تفکر مقابلی در فضای روشنفکری و فلسفی شکل گرفته که تمایلی به انقلابگرایی ندارد بلکه آن را برای جوامع مضر میشمرد.
یکی از فلاسفهای که کوشید در مکتوبات و اعلانات خود، این مسئله یعنی ضدیت با انقلاب را نهادینه سازد، کارل پوپر فیلسوف اتریشی- انگلیسی است. تفکرات سیاسی وی پیرامون مباحثی، چون انقلاب، جامعه باز و... توسط بسیاری از حامیانش در کشورهای غیرغربی از جمله ایران نیز مورد استقبال قرار گرفت. یادداشت پیش رو ضمن بررسی عقاید پوپر رفتار انقلابی و اصلاحگرانه درصدد است نشان دهد به کارگیری عبارت ضدانقلاب برای اصلاحطلبان ناب لااقل از بعد اندیشه فلسفه نه تنها یک برچسبنیست بلکه برخاسته از متن و بطن اعتقادات ایشان است.
نسبت اصلاحطلبان با پوپر
محافل روشنفکری در جریانهای داخلی جمهوری اسلامی ایران خصوصاً از دهه ۶۰ به بعد، با ترجمه، شرح و تدریس آثار فیلسوفان غربی خصوصاً هایدگر به تقابلی فکری و شناختی و زوایای فکری رسیدند که در سالهای بعد روشنفکران حامی هر یک از این فلاسفه را به یک جناح فکری متمایز سوق داد. ترجمه و انتشار کتاب «جامعه باز» و دشمنان آن اثر کارل پوپر در سال ۱۳۶۴ بحث مهم دیگری را در محافل فکری ایران در دوران پس از انقلاب برانگیخت. بحث تنها درباره خود پوپر نبود بلکه اصول شناختشناسانه و گرایشهای سیاسی را نیز در بر میگرفت. رضا داوری این شتاب برای انتشار کتاب پوپر را به عنوان تلاشی از سوی مترجمان و ناشران برای ترویج دموکراسی غربی و یک جنبش عقلباورانه در فلسفه مورد حمله قرار داد. در مورد اتهام نخست، اظهار عقیده کرد که ترویج رؤیای پوپر در مورد یک جامعه باز مبتنی بر این اصل که بدون آزادی نه عدالت میتواند وجود داشته باشد و نه امنیت، در واقع شیوهای زیرکانه برای مخالفت با انقلاب است زیرا پیامدهای سیاسی اندیشههای پوپر به روشنی در هواداری از سرمایهداری و لیبرالیسم سیاسی غرب است. داوری به گونهای جدلی مینویسد: «تعجب میکنم که چگونه پوپر در یک کشور اسلامی ظهیر دین میشود و هیچکس تعجب و اعتراضی نمیکند و فریاد برنمیآورد که چگونه یک ملحد حامی اسلام شده است؟»
حمایت جریان خاص سیاسی از تفکر پوپر تا جایی ادامه دارد که عبدالکریم سروش، از تئوریسینهای جریان اپوزیسیون، مدعی شده است که سید محمد خاتمی رئیس دولت اصلاحات، مطالعه کتابهای پوپر را به همکارانش توصیه کرده است.
سروش خودش یک پوپری به تمام معناست که از زمان آشنایی با ایدههای پوپر در جوانی تا کنون به تفسیر و تشریح عقاید وی پرداخته است. سروش اعتقاد دارد: «ما دو پوپر داریم: یک پوپر فیلسوف علم و یک پوپر فیلسوف اجتماعی. شأن پوپر فیلسوف علم در فلسفه مشخص است و او از این منظر جایگاهبلندی دارد و در تاریخ فلسفه نام او ماندگار خواهد بود. او ترکیبی بود از هیوم و کانت و البته با دانش تجربی بسی بیشتر، اما فلسفه اجتماعی او هم بدون شک از اهمیت بسیاری برخوردار بود. کتاب «جامعه باز» او که بعد از جنگ جهانی دوم منتشر شد مورد تمجید فیلسوفانی همچون گیلبرت رایل و برتراندراسل قرار گرفته است. راسل درباره این کتاب نوشته است که «هر سطر این کتاب به ما چیزی میآموزد» این کتاب بسیار زود مورد استقبال جامعه انگلیس قرار گرفت.»
سروش ضمن تمجید از ایده «جامعه باز» مینویسد: «این کتاب اگر مطرح شد به خاطر آن بود که حکایتگر یک درد بود. مسئله پوپر در این کتاب این بود که چگونه ایدئولوژیهایی که وعده محقق کردن بهشت روی زمین را میدهند، به تحقق جهنم روی زمین میانجامند و با استدلالهای تاریخی و سیاسی چگونگی این امر را توضیح داده بود. همینجاست که او میگوید در سیاست و در طبابت هر کس وعده زیاد بدهد، شارلاتان است.»
پوپر و نظریه انقلاب
همانطور که سروش بیان کرده بود، پوپر را با دو عینک میتوان مورد بررسی قرار داد. نگاه اول فلسفی است که نظریه ابطالگرایی وی در این زمینه واجد اهمیت است و نظریهای در خصوص شناخت است که در واقع نقدی بر روششناخت پوزیتیویستی و ارائه مدلی جدید برای تأیید و رد نظریات علمی است. اما آنچه اینجا مدنظر است، فلسفه اجتماعی و دیدگاههای پوپر در این زمینه است. مهمترین دیدگاههای او در این خصوص را باید در کتاب معروف «جامعهباز» جستوجو کرد.
با توجه به اینکه بسیاری از سیاستمداران حاکم یا نقشآفرین در دولتهای برآمده از انقلاب بنا به دلایل متعدد نسبت به عقاید انقلابی خود تجدیدنظر نموده و درصدد تثبیت وضع موجود یا میل به تغییرات بطئی به جای تحولخواهی آرمانگرایانه برآمدند، عقاید پوپر به دستاویزی برای تأیید نظریه زبان تبدیل شد.
با وجود اینکه پوپر رساله یا کتابی به صورت ویژه در خصوص موضوع انقلاب ندارد، اما نظریات پیرامون ترجیح اصلاحطلبی و انقلاب و مذمت رفتار انقلابی هدایتگر بسیاری از سیاستمداران کشورها بوده است و نیز بر اندیشه سیاسی بسیاری دیگر از نظریهپردازان علوم سیاسی اثربخشی کرده است. مهمترین نظرات وی را میتوان در پیشبینیهایی که در خصوص ناکارآمدی و شکست حکومتهای فاشیستی ارائه نموده است، دنبال کرد.
به اعتقاد پوپر، انقلاب تنها در دو حالت و دو گونه جامعه امکان رخ دادن دارد. حالت اول جامعه سنتی است که به دلیل سست شدن سنتهای حاکم بر آن، حکومت مورد اعتراض مردم قرار میگیرد و رفتار انقلابی و تحولات بنیادین به تبع آن صورت میپذیرد. حالت دوم، اما جوامع باز هستند که در آنها به دلیل رواج آزادی و انبساط یدی که مردم دارند، ممکن است احساس مسئولیتپذیری که بیش از هر چیز در این جوامع مورد نیاز است تبدیل به نوعی مسئولیتگریزی و واپسگرایی گردد و عدم هرگونه مقابله حکومت با رفتارهای آرمانگرایانه داخل حکومت منجر به افزایش اثرگذاری گروههای آرمانگرا و انقلابی قرار گیرد و بتوانند با تحقق انقلاب حاکم بر کشور شوند.
پوپر تحقق آرمانشهر را غیرممکن میداند و معتقد است تنها کاری که میتوان در حکومت دچار مشکلات و فساد انجام داد، رسیدگی به وضعیت کنونی و ایجاد تغییراتی آرام است. یک گروه کردن انقلابی اگر بخواهد برای مردم هدفهایی را تعریف کند و بکوشد اینها را محقق سازد، دچار عارضه آرمانگرایی (به تعبیر مشخص کردن پوپر) میشود و حس سعادتطلبی آن را به سمت تشکیل حکومتی پدرسالار و استبدادی سوق خواهد داد؛ لذا پوپر مشخص کردن مشکلات و مسائل اجتماعی و تلاش برای حل کردن آنها را مفیدتر از تعیین اهداف والا برای یک حکومت میداند و بر سر همین موضوع با اصل ایده کمونیسم به نزاع برمیخیزد. در کتاب «جامعه باز و دشمنانش»، از بین هم سیاسی، آرمان سعادتمند کردن مردم را یکی از خطرناکترین اهداف برای یک حکومت میداند.
او اساساً اعتقاد دارد چنین هدفی به صورت اصولی امکانپذیر هم نیست چراکه سنجش و تشخیص خوشی و لذت اعضای یک جامعه اولاً ممکن نیست و ثانیاً گاهی متضاد نیز میباشند. به اعتقاد او برخلاف این آرمانگرایی، مشخص کردن مسائل و مشکلات اجتماعی و توافق بر سر آنها بسیار سادهتر است، زیرا مشکلات پدیدههایی هستند که انسانها آن را لمس کرده و اکثراً بر سر آن با هم تفاهم دارند.
پوپر میگوید: انقلابیون به تغییرات جزئی راضی نمیشوند و، چون خواستار دگرگونی همه ساختارهای جامعه هستند لذا با ویران کردن وضع فعلی راه را بر حرکتهای گام به گام و تدریجی میبندند. آنان به دلیل اینکه به کلیات میپردازند و مسائل جزئی را به دیده حقارت مینگرند، نمیتوانند به امور واقعی و ملموس نزدیک شوند.
به طور خلاصه میتوان در خصوص نگاه پوپر به انقلاب سه محور اصلی را استخراج نمود:
نخست آنکه در حوادث انقلابی، اقدامات گسترده و فراگیر بلافاصله صورت میگیرد و لذا نمیتوان به آسانی دریافت که نتایج کدام اقدام مؤثر واقع شده است.
دوم اینکه، چون برنامهریزی پس از انقلاب به صورت آرمانی صورت میگیرد، اغلب منجر به نادیده انگاشتن هدف اصلی میشود؛ و نهایت اینکه شکلدهی به شیوهای تمامیتگرا، ایجاد دولتی آرمانی را در جامعه هدف اصلی خود میداند و از آنجا که همه کارها و فعالیتهای سیاسی باید در خدمت این هدف باشد در نتیجه این امر به احتمال زیاد سبب اعمال خشونت میشود.
پوپر جمله کلیدی دارد که مکرراً توسط اصلاحطلبان مورد استفاده قرار گرفته است. او پیرامون انقلاب مینویسد: «بهشت را نمیتوان بر گستره زمین آفرید. آنچه میتوان انجام داد، آن است که در زندگی هر نسل، اندکی از رنج و اندکی از بیعدالتی کاست. بر این روال چه بسیار کارها که میتوان انجام داد…آنان که وعده بهشت میدهند، حیات انسانی را به جهنمی سوزان تبدیل میکنند و چیزی جز جهنم خلق نمیکنند.»
خلاصه عقایدی که بیان شد در کتاب «جامعه باز و دشمنان آن» مورد اشاره قرار گرفته که رسانههای اصلاحطلب مکرراً مورد این کتاب و لفظ جامعه باز را از روی دست این کتاب تقلید نموده و مورد استفاده قرار دادند. این کتاب دو جلد است و با انتقاد و حمله به افلاطون و ایدههای آرمانی وی، درباره حکومت شروع میشود و جالب است که پوپر در این کتاب افلاطون را یک اندیشمند طرفدار حکومتهای خودکامه معرفی میکند. مارکس نیز از دیگر اندیشمندانی است که مورد حمله پوپر قرار میگیرد. او معتقد است که نظرات مارکس در مورد انقلاب و همینطور از بین رفتن نهایی سرمایهداری گزارههایی غیرعلمی و غیردقیق هستند از آن رو که ابطالناپذیر به نظر میرسند.
روزنامه جوان
تاریخ انتشار: 06 مرداد ماه 1397
منبع: روزنامه جوان