دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

تقليد و انديشيدن تلازم يا تقابل؟

No image
تقليد و انديشيدن تلازم يا تقابل؟

نگاهی به جايگاه تقليد و تفكر در اسلام

شکي نيست که گوهر دينداري، تعبد و تسليم در برابر خداست و اين تعبد و تسليم، به خودي خود لوازم و تبعاتي دارد. از يک سو معناي خاصي به زندگي انسان مي دهد و از ديگر سو زندگي او را در چارچوبي خاص محصور کرده و آزادي او را در قلمرو نظر و عمل جهت داده و محدود مي کند. حال پرسش اين است که آيا به راستي دين و دينداري، آزادي انسان را از ميان مي برد؟ آيا انسان ديندار نمي تواند متفکرانه و آزادانديشانه زندگي کند؟ آيا انسان، بدون دين، آزاد است؟ آيا اساسا آزادي و آزادانديشي به صورت مطلق وجود دارد؟ برخي مي پندارند که روح دينداري، تعبد تهي از تعقل است و انسان اگر دين را نپذيرد مي تواند آزاد باشد و با آزادانديشي زندگي کند! غافل از اينکه آزادي به صورت مطلق، اصلاممکن نيست. انسان در هر صورتي که بينديشد و عمل کند در همان قالب، محصور و متعين است.

در اين نوشتار که از سوي مرکز مطالعات و پاسخگويي به شبهات حوزه علميه قم تهيه شده، به يکي از شبهاتي که با تکيه بر آموزه تعبد ديني، مسئله تقليد از عالمان دين را زير سوال برده است، توجه کرده و به بررسي و نقد آن خواهيم پرداخت.

يک شبهه اين است که با در نظر گرفتن آموزه هاي اسلامي، به نظر مي رسد که در اسلام اصل بر تقليد و تعبد است و به انديشيدن بهايي داده نشده است، چه رسد به آزادانديشي! احکام اسلامي، روح تعبد، بندگي و اطاعت بي چون و چرا را در فرد و جامعه مي پرورد و مانع رشد و پويايي فکر و عمل انسان مي شود! وجوب تقليد از عالمان ديني در احکام و معارف دين، در همين آموزه بنيادين اسلامي ريشه دارد! اين در حالي است که اساسا وجه تمايز انسان و حيوان همين انديشيدن و رهايي از دگم ها و قالب ها است!

در پاسخ بايد گفت جوامع بشري در سايه دو سرمايه بزرگ، زيربناي زندگي را پايه ريزي و تکامل مي بخشند: سرمايه نخست، استعدادها و توانايي هايي است که خالق هستي در نهاد بشر نهاده است؛ عقل، هوش، حافظه، غرائز، حواس هشت گانه، قدرت اختيار و انتخاب از جمله اين استعدادها و توانايي هاست؛ اين امکانات شگرف و پر قيمت، زمينه هاي رشد، نمو و تکامل بشر در ابعاد گوناگون را فراهم کرده و مي کند؛ سرمايه دوم، که در حقيقت مولود و محصول سرمايه نخست است، همانند دانش ها، فن آوري ها و اکتشافات، قوانين، آداب و رسوم و سازوکارهاي ضروري تامين نيازها و تحقق اهداف انسان هاست؛ راه حفاظت و استمرار اين ذخائر حياتي تا به امروز بدين گونه جريان يافته که وراثت هاي طبيعي، زمينه و عامل انتقال سرمايه هاي نخست و تقليدهاي اجتماعي، عامل انتقال سرمايه هاي نوع دوم بوده است.(1) بنابر اين مسئله تقليد همواره مسئله اي مهم و سرنوشت ساز براي همه افراد بشر بوده و خواهد بود و اساسا اگر تقليد را از انسان بگيريم، بخش بزرگي از توانمندي ها و استعدادهاي او شکوفا نشده و جامعه بشري با سرعت به عقب بر خواهد گشت! در حال حاضر هم مسئله تقليد در نظريه ها و تحقيقات روان شناختي فردي و اجتماعي و نيز در مباحث جامعه شناختي، جايگاه مهمي را به خود اختصاص داده است.

بندگی خداوند، عالی ترين ارزش انسانی

از منظر جهان بيني اسلامي، عالي ترين مقام انسان، خضوع و تسليم در برابر خداوند است؛ (زمر - 11) همچنان که مهم ترين هدف خداوند از خلقت جن و انس پرستش او معرفي شده است. (ذاريات - 56) در ساحت وجود آدمي، آزادي مطلق معنا ندارد. انسان در هر حال و هر صورت، عبد آفريده شده است. اما اينکه ظرفيت وجودي خود ار در عبوديت چه کسي يا چه چيزي قرار دهد، آزاد است. در انسان شناسي اسلام، انسان يا بنده خداست يا بنده نفس و شيطان و صورت سومي وجود ندارد. (يس - 60) انسان در هر لحظه يا در مسير بندگي خداست و از او فرمان مي گيرد و در برابر او سر تسليم فرود مي آورد يا در مسير بندگي شيطان است و در برابر وسوسه ها و خواسته هاي او تسليم مي شود. هنگامي که انسان به عقلش پناه مي برد و از او براي فهم آنچه که هست يا درک آنچه بايد باشد، ياري مي جويد و يا هنگامي که به نداي وحي گوش مي سپرد و از پيامبر بيرون مي شنود، در هر دو حال، خدا را بندگي مي کند؛ زيرا عقل، حجت دروني و پيامبران، حجت هاي بيروني خدا در زندگي انسانند. اما اگر نه به عقل گوش مي دهد و نه از وحي مي شنود، در مسير بندگي نفس و شيطان قدم مي گذارد؛ ( ملک - 10) هر چند خود را با اوهامي که مي بافد، آزاد، رها و خود بنياد بنامد. بنابراين انديشيدن و آزادانديشي اگر بر مبنايي درست و با شيوه صحيح آن روي دهد، همان بندگي خداست و اگر بر مبناي نادرست، شيوه ناصحيح و با اهداف ناصواب انجام شود، همان بندگي شيطان است؛ هر چند نام آن را آزادانديشي، روشنفکري يا هر اسم ديگر بگذاريم! اسلام انسان ها را تنها در انتخاب نوع بندگي آزاد مي داند نه در اصل بندگي! هويت اصلي و اساسي انسان عبد بودن است و آدمي تنها در انتخاب معبود مختار است. بنابر اين دوگانه تعبد و تعقل به صورت مطلق، اصلامعنا ندارد. تعبد در برابر خدا همان تعقل است و تعقل، همان تعبد در برابر خداست؛ همچنانکه تعبد در برابر شيطان و نفس همان عقل گريزي است و عقل گريزي به جز تسليم در برابر شيطان راه نمي برد!

جايگاه تفکر در نظام ارزشی اسلام

براي کسي که به خوبي با منابع و معارف اسلامي آشناست، جاي هيچ گونه ترديدي نيست که در مجموعه منسجم و متکامل آموزه هاي اسلامي، انديشيدن و تعقل از منزلت والاو پرارجي برخوردار است؛ قرآن کريم و روايات اهل بيت عليهم السلام سرشار است از توصيف ها و تبيين هايي که به صورت هاي تصريحي يا تلويحي و يا تلميحي به ارج گذاري مقام عقل، تعقل علم، عالم و متعلم اشاره دارد؛ از نظر گاه آموزه هاي اسلامي لحظه اي تفکر (در حقيقت هستي و مبدا و معاد انسان) از هفتاد سال عبادت (بدون تفکر) برتر است. (2) آيات فراواني از قرآن، مردم را به تفکر و تدبر در طبيعت، هستي، نفس، تاريخ، آثار صنع خدا، ... فرا مي خواند: «قل هل يستوي الاعمي و البصير افلاتتفکرون» (انعام - 50) «اولم ينظروا في ملکوت السموات و الارض و ما خلق الله من شي» (اعراف - 185) «ان في ذلک لايه لقوم يتفکرون» (نحل - 69)

با رجوع به منابع اسلامي به روشني آشکار است که اسلام براي تحقيق و تفکر، ارزش فراواني قائل است؛ اين مهم، چنان برجسته و پررنگ است که دعوت پيامبر، دعوتي مبتني بر بصيرت و خودآگاهي معرفي شده است. (يوسف - 108) حتي در ابتداي رساله هاي توضيح المسائل فقهي، که تبلور تقليد در نظام معرفتي اسلامي است، اين جمله به چشم مي خورد: انسان بايد در مسائل اعتقادي (که زيربناي نظام فکري و عملي فرد مسلمان است)، خود تحقيق کند و به يقين يا اطمينان دست يابد.

تقليد عاقلانه، تقليد جاهلانه

در مباحث روانشناسي يادگيري، يکي از مهم ترين ابزارها و مکانيزم هاي يادگيري انسان، تقليد معرفي شده است. انسان از همان نخستين روزهاي تولد، با توجه به محيط پيرامون خود و دقت در محرک هاي گوناگون به آنها واکنش نشان داده و بسياري از رفتارهاي اطرافيان را تقليد مي کند. هر چه بر سن فرد و سطح تحول شناختي او افزوده مي شود، فراواني، کيفيت، گستره و عمق تقليد از رفتارهاي ديگران، وضعيت اختصاصي تر و هوشمندانه تري به خود مي گيرد. به عبارت ديگر مي توان گفت که تقليد يکي از غرائز مهم فطري انسان است. تقليد نخستين و موثرترين ساز و کار انتقال دانش ها، مهارت ها، ارزش ها، آداب و الگوهاي رفتاري در ميان انسان هاست. غريزه تقليد در ميان حيوانات هم به وضوح قابل مشاهده است. اما آنچه ميان تقليد انسان و تقليد حيوان تفاوت پديد مي آورد اين است که تقليد حيوان، غريزي محض و تابعي از مکانيزم هاي فيزيولوژيک و روان شناختي جبري و فاقد خودآگاهي است. اما تقليد انسان ها به خصوص از دوران نوجواني به بعد مي تواند کاملاخودآگاهانه و مبتني بر گزينش حکيمانه باشد. از اين رو مي توان تقليد در ميان انسا ن ها را به دو گونه تقليد عاقلانه و تقليد جاهلانه تقسيم کرد. تقليد عاقلانه تقليدي است که به صورت هشيار و هدفمند و با انگيزه هاي صحيح و موجه انجام مي شود و فرد تقليد کننده مي تواند به صورت مدلل از رفتار خود دفاع کند؛ اما تقليد جاهلانه تقليدي ناهشيار يا نيمه هشيار، فاقد هدفمندي و عاري از انگيزه هاي صحيح و حکيمانه است. جان مايه تقليد آگاهانه و عاقلانه، پيروي جاهل از عالم است. فردي که در موضوع خاصي دانش و مهارت لازم را ندارد و به سبب محدوديت هاي گوناگون زندگي نمي تواند خودش آن را فرا گيرد، با رجوع به فرد ديگري که در آن موضوع، آگاهي، مهارت و تخصص لازم را به دست آورده است، از دانش و مهارت تقليدشونده بهره جسته و نيازمندي خود را تامين مي کند. اين گونه از تقليد در همه حوزه هاي مشروع و معقول زندگي انسان ها مي تواند جريان داشته باشد. از سوي ديگر تقليد جاهلانه تقليدي است که فاقد دلايل موجه و مقبول است. اگر فردي در همه حوزه هاي مسائل زندگي به تقليد رو آورد؛ به گونه اي که ظرفيت هاي عقلي و عملي خود را رها کرده و در معرض تباهي قرار دهد، از نظر و رفتار افراد فاقد صلاحيت در موضوعات مورد نياز تقليد کند، يا انگيزه هاي صحيحي براي تقليد نداشته باشد، به تقليد جاهلانه روي آورده است. بنابر اين تقليد آگاهانه، ساز و کاري براي آموختن و انديشيدن است و هرگز در برابر تفکر قرار نمي گيرد. آنچه ضد تفکر و تعقل است، تقليد جاهلانه است. اساسا اگر تقليد عاقلانه را از جامعه بشري بگيريم، نظام ارتباطات انساني دچار فروپاشي و انهدام خواهد شد. با توجه به آنچه گفتيم مي پرسيم آيا واقعا تقليد با انديشيدن ناسازگار است؟! آيا صحيح است که در همه جا انديشيدن را ستايش و تقليد را نکوهش و محکوم کنيم؟! آيا مي توان بيماري را که به سبب فقدان دانش پزشکي به پزشک مراجعه کرده و از او راهکار درماني مي خواهد سرزنش کنيم؟! آيا اگر همين بيمار با خوددرماني و خودرايي به درمان بيماري خود اقدام کرد و مشکلات زيادي را براي خودش به وجود آورد، او را نکوهش نمي کنيم؟

جايگاه تقليد و تفکر در اسلام

از منظر اسلام، تفکر و تقليد هيچکدام به صورت مطلق، مورد تاييد يا عدم تاييد نيست؛ به عبارت ديگر در برخي از موضوعات و مسائل، با شدت، از انديشيدن نهي شده و تعبد و تقليد ستايش شده است و در برخي از موضوعات و مسائل، به تفکر ترغيب شده و از تقليد نهي شده است. البته از آنجا که مسائل و نيازمندي هاي زندگي انسان ها بسيار فراوان و پيچيده است و ممکن نيست کسي در همه قلمروهاي زندگي به تخصص، مهارت و دانش کافي دست يابد و از مراجعه به ديگران بي نياز باشد، تقليد آگاهانه و هدفمند در بسياري از موضوعات و مسائل زندگي روا و بلکه لازم است.

شيوه تقليد و تفکر هم از عواملي است که در جواز و عدم جواز آنها مدخليت دارد. مثلادر روايات ديني از انديشيدن در مسائلي که از ظرفيت هاي عقلي و ادراکي انسان ها بيرون است (مثل تفکر در ذات خدا) نهي شده و به انديشيدن در آثار علم و قدرت او تشويق شده است(3) از خودرايي، تکبر ورزيدن از علم آموزي و رفتارهاي جاهلانه نهي و به فراگيري و پيروي از عالمان ترغيب شده است.(4) اين سفارش ها به اين معنا است که هرجا نمي توانيم تفکر کنيم يا نبايد تفکر کنيم، تقليد از عالمان و دانايان و به عبارتي، اهل تخصص، مجاز و حتي واجب است و هر جا تفکر و تامل، به تقويت پايه هاي انساني ما کمک مي کند يا تقليدي که انجام مي شود، تقليدي هدفمند و عاقلانه نيست، بايد به تفکر و تعقل رو آوريم و از تقليد بپرهيزيم. قرآن کريم ضمن نکوهش بسياري از مردم به سبب تقليدهاي کور و متعصبانه از پيشينيان، بزرگان قوم و قبيله و... به پيروي از عالمان و دانايان تشويق کرده است: فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لاتعلمون؛ (نحل/43) اگر نمي دانيد از آنهايي بپرسيد که مي دانند. پذيرش اصول دين (توحيد، عدل، نبوت، امامت و معاد) و لزوم اطاعت از خداوند، پيامبر و امامان اهل بيت عليهم السلام، بايد از طريق تعقل صورت گيرد و تقليد صرف و عاري از مبناي درست، پذيرفته نيست. در مقابل، فهم شريعت و آموختن فروع دين با تعبد و تقليد هم جايز است. زيرا اکثر مردم به علل گوناگون، توانايي اجتهاد در دين و فهم همه مسائل موردنياز خود را ندارند واجب کردن تحقيق در اين امور، به فروپاشي نظام اجتماعي دينداران منتهي شده و عملاً هم محقق نخواهد شد.

براي همين منظور قرآن کريم فرمان مي دهد که از هر قوم و گروه، افرادي به تفقه در دين پرداخته و محصول دانش خود را در اختيار ديگران قرار دهند. (توبه/ 122)

بنابراين جواز و حتي وجوب تفکر، در جايي است که هم موضوع، قابليت تفکر را داشته باشد و هم شخص متفکر، صلاحيت و توانايي تفکر صحيح را! در غير اين صورت، تقليد و پيروي از کساني که بر موضوع مورد نظر، اشراف علمي و کامل دارند، مقتضاي حکم شرع و عقل است.

فرد عاقل، هرگز در مباني، انسان شناختي، روان شناختي و اهداف تقليد، مقلد نيست؛ او نخست در موضوع مورد نظر تامل مي کند و اگر خود را فاقد صلاحيت براي ارزيابي و اظهارنظر درباره آن يافت، به کسي مي نگرد که او را صاحب صلاحيت براي اظهار نظر در مسئله مورد نيازش تشخيص مي دهد. در اسلام، تقليدي مقبول است که زيربناي آن، انديشيدن و تعقل باشد. مسلمان با مراجعه به عقل، اصل دين را مي پذيرد؛ آنگاه اگر به هر علت موجه، خود نتواند در فروعات مسائل دين، صاحب نظر و مجتهد باشد، مانند ساير عقلابراي پيشبرد زندگي معنوي و ديني اش، به اهل خبره و آگاهان مراجعه مي کند؛ همان گونه که در ديگر عرصه هاي زندگي، وقتي قادر نيست خود به تنهايي نيازهايش را برطرف کند، به اهل فن و تخصص مراجعه مي کند.

بعد از اسلام آوردن و پذيرش اصول دين، نوبت به مطابقت کردار و رفتار با دستورات دين است. در اينجا اصل اولي اين است که فرد، مجتهد باشد و با شيوه صحيح، احکام دين را از منابع اصلي و اصيل آن، يعني قرآن، سنت و عقل استنباط کند و اين همان معناي اجتهاد است؛ اما چون همه افراد توانايي و فرصت اين را ندارند که مستقلابه منابع ديني رجوع کرده و تکاليف ديني خود را خود استنباط کنند (و اساسا چنين امري نه مقدور است و نه سودمند)، نظام جامعه، اقتضا مي کند که براي تامين هر نيازي از نيازهاي جامعه انساني، شماري مسئول و متکفل شوند و با آموختن مهارت هاي لازم، نياز جامعه را برآورده کنند. نياز به آموختن دين و آگاهي از ارزش ها و احکام الهي، برترين نيازي است که عده اي بايد با همت و پشتکار، زمينه ها و ملزومات آن را فراهم کنند. قرآن کريم مي فرمايد: پس چرا از ميان هر گروه، شماري کوچ نمي کنند تا در دين تفقه کنند و پس از بازگشت قومشان را انذار کنند تا شايد از عذاب الهي بهراسند! (توبه/ 122)

نتيجه سخن

دوگانه تعبد و تعقل، به صورت مطلق، در ساحت وجود انسان بي معناست. بندگي خدا و تعبد در برابر فرمان او عالي ترين مقام انساني و مهم ترين هدف از آفرينش اوست. تقليد يکي از برجسته ترين غرائز طبيعي و فطري انسان و از مکانيزم هاي بسيار با اهميت در فرايند يادگيري اجتماعي است. اسلام علاوه بر تاکيد به بهره وري و تقويت ظرفيت تعقل و تفکر، پاسداشت مقام عقل ورزان و دانايان و نکوهش تعبد در برابر غيرخدا (هرچه غيرحق و حقيقت است)، به تقليد آگاهانه، هدفمند و مبتني بر مبناي صحيح توصيه کرده است. زيرا نظام زندگي انسان به گونه اي است که هرگز نمي تواند در اکثر حوزه هاي نيازمندي خود، از تقليد و پيروي از صاحبان دانش و مهارت بي نياز باشد.

_____________________

1- محمدتقي فلسفي، گفتار فلسفي: کتاب بزرگسالان و جوان از نظر افکار و تمايلات، ج 2، ص 159

2- امام علي عليه السلام. تفکر ساعه خير من عباده سبعين سنه: ر.ک. اصول کافي، ج 2، ص 54. باب التفکر

3- ميزان الحکمه، باب معرفه سبحانه، قسم ذات، ج 3.

4- همان، باب العلم.

روزنامه كيهان، شماره 21196 به تاريخ 10/8/94، صفحه 6 (معارف)

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

در تقابل ایران با اسرائیل و آمریکا، همیشه گزینه حمله اتمی چالش‌برانگیز بوده و هست. عده‌ای می‌گویند: وقتی آمریکا و اسرائیل به عنوان دشمن اصلی ما سلاح اتمی دارند و تجربه نشان‌داده، اگر لازم شود هیچ تعارفی در استفاده از آن ندارند، پس ما هم باید سلاح اتمی داشته باشیم.
باغ خسروشاهی

باغ خسروشاهی

کی از شبهاتی که در سال‌های اخیر سبب تحریف امام در ذهن نسل جوان شده است این ادعا است که برخی می‌گویند امام در باغ‌های بزرگ و مجلل اطراف جماران زندگی می‌کردند و بااین‌وجود در رسانه‌ها به مردم یک‌خانه کوچک و ساده به‌عنوان محیط زندگی ایشان نمایش داده می‌شد
دوگانه نهضت و نظام

دوگانه نهضت و نظام

برخی دوگانه‌ها را ابتدا درک نمی‌کنیم ولی به مرور که مشغول کاری علمی می‌شویم یا طرحی عملی را به پیش می‌بریم متوجه آن می‌شویم و بعد بر سر آن دو راهی به انتخابی خاص دست می‌زنیم.
چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

شهید سلیمانی بی‌شک در زمره شخصیت‌هایی است که جامعه ایرانی بشدت از وی متأثر خواهد بود. احتمالاً در طول تاریخ هیچ بدرقه‌ای به میزان تشییع پیکر او شکوهمند نبوده است.
آب و برق مجانی می‌شود!

آب و برق مجانی می‌شود!

پر بازدیدترین ها

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʆ) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (6) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
Powered by TayaCMS