25 اردیبهشت 1396, 4:27
برگرفته از: 1- آزادی معنوی، شهيد مطهری، ص 67 تا 69
ابعاد چهره يک جامعه ايده آل اسلامی در قرآن کريم چگونه ترسيم شده است؟
به طور کلی يک جامعه آرمانی اسلامی از منظر قرآن کريم هيچ گاه به صورت تک ساحتی و يک بعدی ترسيم نشده است. همان گونه که مکتب اسلام و آموزه های گرانسنگ آن از يک جامعيت تام و تمام برخوردار است و انسان را در تمامی ابعاد به سوی تکامل و هدايت الهی سوق می دهد، بنابراين جامعه آرمانی مطلوب مورد نظر اسلام و قرآن هم بايد چنين ويژگی داشته باشد و بتواند جامعيت ارزش های متعالی اسلام را در خود پياده نمايد.
خدای متعال در سوره مبارکه «الفتح » آيه 29 می فرمايد: محمدرسول الله و الذين معه اشداء علي الکفار رحماءبينهم» در اينجا چهره يک جامعه اسلامی ترسيم شده است و مسئله اولی که ذکر می کند، معيت با پيغمبر(ص) و ايمان به پيغمبر(ص) است. مرحله دوم: «اشداء الکفار» يعنی در مقابل بيگانگان محکم، قوی و نيرومند بودن است. پس اين خشکه مقدس هايی که فقط پلاس مساجد هستند و هزارتايشان را يک سرباز جلو می اندازد و صدايشان درنمی آيد، مسلمان نيستند. يکی از خاصيت های مسلمان و اولين خاصيتی که قرآن کريم ذکر کرده است، شدت، قوت و استحکام در مقابل دشمن است. اسلام، مسلمان سست را نمی پذيرد. «ولاتهنوا و لاتحزنوا و انتم الاعلون ان کنتم مؤمنين» (آل عمران-139) سستی در دين اسلام نيست؛ «ويل دورانت» در کتاب تاريخ تمدن خود می گويد: «هيچ دينی به اندازه اسلام پيروان خود را به قوت و نيرومندی دعوت نکرده است» گردن را کج کردن، از گوشه لب آب ريختن، يقه باز بودن، يقه چرک بودن، خود را به ننه من غريبم زدن، پا را به زمين کشيدن، عبا را به سر کشيدن، اينها ضداسلام است. ناله کردن، آه کشيدن ضد اسلام است.
«اما بنعمة ربک فحدث» (الضحی-11) خدا به تو سلامت داده، قوت داده، قدرت و نيرو داده، تو که می توانی گردنت را راست نگه داری، چرا بی خود کج می کنی؟ چرا بی خود آه میکشی؟ آخر آه کشيدن يعنی يک دردی دارم، خدا که به تو دردی نداده، چرا آه میکشی؟ اين کفران نعمت خداست. آيا علی(ع) همين طور راه می رفت که من و تو راه می رويم؟ آيا علی(ع) اين جور عبا بر سر می کشيد، اين ور و آن ور می رفت؟ اينها از اسلام نيستند. «اشداء علی الکفار» در مقابل بيگانه، شديد، محکم، مثل سد اسکندر، آهنين. (اما) در ميان خودشان، با مسلمانان چطور؟ «رحماء بينهم» مهربان، دوست و صمیمی. باز وقتی می رويم سراغ مقدس های خودمان، چيزی که در وجود اينها نمی بينيم، صميميت و مهربانی نسبت به ديگران است. هميشه اخم کرده و عبوسند، با احدی نمی جوشند، با احدی نمی خندند، با احدی تبسم نمی کنند، بر سر همه مردم دنيا منت دارند، اينها مسلمان نيستند، خودشان را به اسلام بسته اند. اين هم خصوصيت دوم. خوب، آيا همين ديگر کافی است؟ شدت در مقابل کفار و مهربانی و صميميت نسبت به مسلمين برای مسلمان بودن کافی است؟ نه؛ «تراهم رکعا سجدا يبتغون فضلامن الله و رضوانا (الفتح-29) در عين حال همين فرد شديد در مقابل بيگانه و صميمی و مهربان در ميان خودی ها و مسلمانان را وقتی در محراب عبادت می بينی، در رکوع، در سجود، در حال دعا و در حال عبادت و مناجات، رکعا سجدا عبادتش است؛ يبتغون فضلا من الله و رضوانا دعايش است. البته نمی خواهم ميان دعا و عبادت مرز قايل بشوم. دعا، عبادت است و عبادت هم دعا، اما گاهی يک عمل صرفاً دعای خالص است، يعنی عبادتی است که فقط دعا است، ولی عبادت ديگری دعا و غيردعا در آن مخلوط است، مثل نماز، و يا عبادت ديگری اساساً دعا نيست، مثل روزه «سيما هم في وجوههم من اثرالسجود» آن قدر عبادت می کنند که آثار عبادت، آثار تقوا، آثار خداپرستی در وجناتش، در چهره اش پيداست، هر که به او نگاه بکند، در وجودش خداشناسی و ياد خدا را می بيند، او را که می بيند، به ياد خدا می افتد(1) بنابراين الگويی که قرآن کريم از يک جامعه اسلامی ترسيم می کند، الگويی جامع و مانع است که به صورتی متوازن تمامی ابعاد يک جامعه آرمانی مطلوب را محقق می کند، تا انسان ها در سايه آن بتوانند سير الی الله و قرب الهی را طی کرده و کمالات الهی و انسانی را به دست آورند.
روزنامه كيهان، شماره 21550 به تاريخ 12/11/95، صفحه 8 (معارف)
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان