24 فروردین 1396, 0:17
دوستان، گاهي عمر انسان را بر باد ميدهند، گاهي عامل و انگيزه بهرهگيري از عمر ميشوند. داشتن رفيق شايسته وهمدم وارسته، زندگي را در «خط اعتدال»قرار ميدهد و نعمتي بزرگ است. كم نيستند كساني كه عمر خود را باخته و پشت ديوار ندامت نشسته و زانوي غم به بغل گرفتهاند چرا؟به خاطر اينكه همنشين شايسته اي نداشتهاند. پس از اين رهگذر هم ميتوان به بالنده ساختن زندگي و مفيد ساختن عمر دست يافت. اينكه گفتهاند مطالعه بيوگرافي و سرگذشت انسان ها از ارزنده ترين كارهاست، حرف درستي است. هميشه مااز اسوه و الگوها بهره گرفتهايم. بزرگاني كه مايه فخر بشريتاند، ميتوانند سرمشق ما براي «چگونه زيستن» باشند. چه پيامبران الهي و امامان معصوم، چه اصحاب و ياران آن معصومين، چه دانشمندان برجسته و نوابغ و مصلحان و رهبران و شهيدان، چه انسان هاي عارف ووارسته و اخلاقي، هر كدام به نحوي«چراغ راه» به شمار ميروند. خواندن شرح حال آنان در ما انگيزه ايجاد ميكند، اميد ميبخشد، راه را نشان ميدهد، تأثيرميگذارد. خيلي ها اگر در زندگي جهش هايي به سوي كمال داشتهاند، در مدار جاذبه يك شخصيت قرار گرفتهاند و با خواندن زندگينامه بزرگان زير و رو شدهاند. اينگونه مطالعات، شيرين است، آموزنده، سرگرمكننده و نمونه اي از انسان هاي موفق را پيش روي ما قرار ميدهد. اگر عمر ما يك «سرمايه» است، بايد نسبت به آن «حسابگري» هم داشته باشيم، سودآوري يا زيان دهي عمر را حساب كنيم، راه دست يافتن به بهرههاي درازمدت و ابدي را كه تا آخرت هم كشيده ميشود بشناسيم و به كار بنديم. عاقلان اهل ذخيرهسازياند و دورانديشي و آيندهنگري. «آخرت» هم يك مرحله است كه به آن خواهيم رسيد، ولي با چه دستاورد و ذخيره و ره توشهاي؟عمر ميگذرد، ولي با گذشت عمر، ما چه مياندوزيم؟ ما در حال داد و ستد بازمان هستيم. عمر ميدهيم، ولي چه ميگيريم؟ آيا با خرج كردن «دنيا»، توانستهايم «آخرت» خويش رابسازيم و بخريم وآباد كنيم؟ محاسبه ابعاد مختلفي دارد. عمر و فرصت هاي زندگي هم يكي از ميدانهاي حسابگري است. به غنيسازي عمرمان بينديشيم، هم به طول و عرض آن، هم به عمق و محتواي آن.
انساني كه از نظر اجتماعي به رشد و كمال رسيده است، به اين حقيقت معترف است كه هرچه روابط انسان با ديگران، بهتر و سالم تر باشد، ميزان پيشرفت او در زمينه مسائل اجتماعي بيشتر خواهد بود. از طرفي ديگر، رعايت اصل «مدارا» در جهت بهبود و رشد روابط انسان با ديگران بسيار موثر است؛ اما براي تقويت اين اصل بايد اراده و خواستي قوي داشت. اگر برداشت انسان اين باشد كه خود از ديگران برتر است يا با آنها فرق دارد، هرگز نميتواند روابط خوبي با افراد ديگر داشته باشد. نخستين گام، درك اين نكته است كه هر انساني بايد به ديگران توجه داشته باشد و براي آنها ارزش قائل شود و هيچوقت يك جانبه و مستبدانه درباره افراد و عملكرد آنها تصميم نگيرد و قضاوت ننمايد. برخي صاحب نظران چنين ميگويند كه روابط اجتماعي، موضوعي كاملاً متغير و دگرگون شونده است و ارائه قاعده يا روشي خاص براي موارد گوناگون آن ميسر نيست و هر موقعيت اجتماعي، به واكنشي ويژه نياز دارد. با وجود اين، برخي روش هاي عموميهست كه ايجاد روابط متعادل و خوب اجتماعي را آسان تر ميكند. معمولا مدارا در ايجاد روابط اجتماعي سالم و خوب، نقشي اساسي ايفا ميكند. وقتي انسان در برخوردهاي خود با ديگر افراد، مهرباني، نرمش و ملايمت و در يك كلام «مدارا» به خرج ميدهد، اگرچه ديگران هم در روابط خود، ضعف ها و مشكلاتي داشته باشند، ولي آن شخص با عملكرد خود نه تنها آنان را بر اشتباهات و ضعف هاي خويش آگاه ميسازد، بلكه خود، عامل اصلي در تقويت و رشد روابط اجتماعي خواهد بود. گاهي مشاهده ميشود كه برخي از افراد با به كارگيري اصل مدارا، از بروز مشكلات و تنگناها جلوگيري ميكنند. از اين رو بايد اعتراف كرد كه هر شخصي كه درصدد رشد و بهبود روابط اجتماعي خود است، بايد به تقويت و رشد خصيصه باارزش «مدارا» يا به تعبير عاميانه ترش، «گذشت» و «سازگاري» همت گمارد.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان