دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

امکان تأسیس مابعدالطبیعه اخلاق بر مبنای قرآن

سؤالی که در این مقاله مطرح می‌شود، این است که: «آیا تأسیس مابعدالطبیعه اخلاق بر مبنای قرآن و بر اصل و اساس برهان که با موازین مسلم حکمت قابل توجیه و تبیین باشد، امکان دارد یا نه؟
امکان تأسیس مابعدالطبیعه اخلاق بر مبنای قرآن
امکان تأسیس مابعدالطبیعه اخلاق بر مبنای قرآن

سؤالی که در این مقاله مطرح می‌شود، این است که: «آیا تأسیس مابعدالطبیعه اخلاق بر مبنای قرآن و بر اصل و اساس برهان که با موازین مسلم حکمت قابل توجیه و تبیین باشد، امکان دارد یا نه؟» در اینجا باید این نکته را متذکر شد که اصطلاح «مابعدالطبیعه اخلاق» را برای نخستین بار فیلسوف آلمانی کانت به کاربرده و آن را عنوان برخی از کتاب‌های خود در زمینه اخلاق قرار داده است.

تعبیر مابعدالطبیعه در این مقاله با فحوای کلام کانت از جهاتی تفاوت دارد: نخست آنکه کانت امکان مابعدالطبیعه را در حوزه «حکمت نظری»، کلا مورد انکار قرار می‌دهد، در حالی که مابعدالطبیعه اولاً و بالذات در حوزه و حیطه حکمت نظری قرار می‌گیرد و هر گونه بحث درباره امکان مابعدالطبیعه در «حکمت عملی» ـ از جمله علم اخلاق ـ تابع حکمت نظری است و دیگر آنکه در حوزه اخلاق هم کانت وظیفه مابعدالطبیعه را به کشف عناصر پیشین یا ماتقدم در احکام اخلاقی محدود می‌کند، در عین اینکه وظیفه مابعدالطبیعه در حکمت قدیم، کشف مبادی نخستین در دو حوزه نظر و عمل است. به علاوه به این نکته باید توجه داشت که در هیچ یک از نظریات اخلاقی در دوران جدید به مبادی مابعدالطبیعی نظریات اخلاقی توجهی نشده است. و دیگر آنکه چون اخلاق از شعبه‌های حکمت عملی است و با اعمال و افعال انسانی ارتباط دارد، بنابراین هرگونه توجیهی از احکام اخلاقی با دیدگاه ما درباره وجود انسانی ملازمت دارد و وابسته به نگرش ما درباره انسان و حقیقت وجودی اوست که در هیچ یک از این نظریه‌ها مطرح نیست و در بسیاری از نظریات اخلاقی قدیم هم این مسأله خالی از ابهام نیست.

ذکر نکته‌ای دیگر در اینجا لازم است و آن این است که مراد از مابعدالطبیعه اخلاق از دیدگاه قرآن، تبیین احکام اخلاقی بر مبنای نظریه‌ای که به «نظریه امر الهی» شهرت دارد، نیست. برخی عقیده دارند که مناط و ملاک حجیت احکام الهی، امر و نهی خداوند در کتب مقدس چون قرآن، تورات یا انجیل است؛ به عبارت دیگر یک عمل اخلاقی خوب است به جهت اینکه خداوند در کتاب مقدس به آن امر کرده و یا شر است، چون متعلق نهی خداوند واقع شده است. به وجه دیگر اعتبار و حجیت احکام اخلاقی، شرعی است و نه عقلی و تابع اراده خدا و نه حکمت او.
در تمدن اسلامی «اشاعره» به داشتن چنین نظریه‌ای شهرت دارند و این نظریه در نزد فیلسوفان اخلاق مغرب‌زمین در دوره اخیر نیز طرفداران فراوانی دارد. به عبارت دیگر احکام اخلاقی تحکمی‌اند و چیزی به نام حُسن و قبح اخلاقی یا «خیر محض» که غایت اعمال و افعال اخلاقی است، وجود ندارد و بدیهی است که چنین نظریه‌ای نمی‌تواند مبدأ یک مابعدالطبیعه اخلاق قرار گیرد.

در رساله «اوثیفرون» افلاطون، می‌خوانیم که سقراط را به دادگاه احضار کرده‌اند و او با اوثیفرون که برای شکایت از پدر خویش به دادگاه آمده است، درباره «ماهیت فضیلت و تقوا» گفتگو می‌کند. سقراط همه تعریف‌هایی را که اوثیفرون از فضیلت می‌کند، مورد نقض قرار می‌دهد. آخرین تعریف وی از تقوا این است که: «تقوا آن است که خدایان آن را دوست می‌دارند.» سقراط می‌گوید: «آن‌گونه که هومر گفته است، بیشتر خدایان در جنگ و ستیزند، پس چگونه خدایان فضیلت و تقوا را دوست دارند؟» اوثیفرون می‌گوید: «تقوا آن چیزی است که همه خدایان آن را دوست دارند.» سپس سقراط سؤال مهم دیگری را مطرح می‌کند: «آیا تقوا را خدایان دوست دارند، چون خیر است یا اینکه تقوا خیر است، چون خدایان آن را دوست دارند؟» مسلماً سقراط مانند همه حکمای الهی در تاریخ نظریه اول را می‌پذیرد؛ چنان‌که اوثیفرون مانند بسیاری از متکلمان نظریه دوم را ترجیح می‌دهد. به سخن دیگر سقراط تابع اصالت علم و حکمت خداوند و اوثیفرون تابع اصالت اراده و قدرت خداوند است و نظریه اخیر با تأسیس یک علم مابعدالطبیعه اخلاق منافات دارد.

ما اکنون به اختصار برخی از نظریات اخلاقی رایج در دوران اخیر را با تأکید بر مبادی مابعدالطبیعی آنها مورد بررسی قرار می‌دهیم.

اخلاق نتیجه‌گرا

طبقه این نظریه، عملی از لحاظ اخلاقی خیر و موجه است که نتایج قابل قبولی داشته باشد. پیروان این نظریه را «نتیجه‌گرا» می‌نامند. همه نتیجه‌گرایان اخلاقی به این اصل معتقدند که حُسن و قبح اعمال اخلاقی با نتیجه آنها ارتباط دارد؛ اما اکثر آنها در عین اتفاق در این اصل، در بیان این که اولاً چرا حسن و قبح افعال به نتایج آن بستگی دارد و ثانیاً کدام یک از نتایج خیر یا شر است، با یکدیگر اختلاف نظر دارند. دیگر آنکه نتایج برخی افعال اخلاقی و به وجهی خیر و به وجهی دیگر شر است و برای تمییز میان آنها به اصل دیگری نیازمندیم؛ بنابراین تأسیس مابعدالطبیعه اخلاق بر مبنای نتیجه‌گرایی اخلاقی ما را با مشکلاتی مواجه می‌سازد.

فردگرایی اخلاقی

فردگرایان اخلاقی معتقدند که هر کس باید آن اعمالی را انجام دهد که نتایجش متوجه نفع شخصی فرد مورد نظر باشد. هرکس بیشتر از دیگران به مصالح خود وقوف دارد و بهترین داور درباره اعمال و افعال خویش است و هر کسی حق دارد منافع شخصی خود را به حد اعلا برساند. بدیهی است که این نظریه حوزه اخلاق را محدود و منحصر به منافع فرد می‌نماید و در نهایت مؤدّی به خودمداری و خودبنیادی و خودمحوری در علم اخلاق می‌شود و از سوی دیگر با فضایل مسلم اخلاقی چون ایثار، رحم و شفقت و محبت به همنوع مغایرت دارد.

اصالت نفع

یکی دیگر از شعبه‌های نتیجه‌گرایی اخلاقی، مذهب اصالت نفع است که بر مبنای آن، عملی می‌تواند اخلاقی تلقی شود که حداکثر خیر را برای حداکثر افراد بشری در برداشته باشد؛ بنابراین در ارزیابی یک عمل اخلاقی باید دید آن عمل چه سودی یا نفعی برای اکثریت انسان‌ها دارد. بنابراین ارزش اعمال اخلاقی را می‌توان با شمارش یا محاسبه فواید و نتایج آن ارزیابی کرد. بعضی از پیروان این مذهب معتقدند که هر عملی را باید به نحو انفرادی با قاعده بیشترین فایده برای بیشترین افراد سنجید و بعضی دیگر قائلند که نه یک عمل فردی، بلکه نوع و یا دستور آن عمل باید ملاک و میزان این سنجش قرار می‌گیرد.

اگرچه مبادی این نظریه را می‌توان در «رساله پروتاگوراس» افلاطون و آثار فلسفی رواقیان در میان فیلسوفان گذشته و نیز در آرای فرانسیس ‌هاچسن، دیوید هیوم، ژوزف پریستلی یافت،‌ اما نخستین فیلسوفانی که آن را به صورت یک نظریه اخلاقی در دوران جدید مطرح ساختند، جرمی بنتام و جان استوارت میل بودند. از نظر بنتام، ملاک ارزش یک عمل اخلاقی، میزان لذتی است که از آن حاصل می‌شود و به همین جهت نظریه او به «لذت‌گرایی» نیز شهرت دارد. جان استوارت میل نظریه بنتام را وافی به مقصود ندانسته است. وی از طرفی میان انواع لذات، درجات شدت ضعف و کمال و نقص قائل شده و از طرفی دیگر ملاک فعل اخلاقی را «خوشبختی» (البته نه به معنای «سعادت» در نزد یونانیان، بلکه بهبود وضع معیشت انسان در این جهان) معرفی کرده است. پیداست که از طرفی اختلاف‌نظر فراوان درباره میزان سودمندی اخلاقی میان پیروان این نظریه وجود دارد و از سوی دیگر تعریف اصطلاحات و کلمات و دلایل ارتباط آنها با افعال اخلاقی چندان واضح نیست.

فطرت‌گرایی
نظریه فطرت‌گرایی اخلاقی از دیرباز در فلسفه یونان و نیز در عالم اسلام و فلسفه مسیحی قرون وسطی طرفدارانی داشته است. طبق این نظریه هر فعلی یا قانونی که به اقتضای فطرت و طبیعت انسانی باشد، فعل «خیر» و اگر مخالف آن باشد، «شر» است و برخی از فیلسوفان اخلاق در دوران جدید سعی کرده‌اند این نظریه قدیم را در مباحث جدید علم اخلاق احیا کنند؛ اما در حالی که فطرت‌گرایی اخلاقی حکمت‌های قدیم با نوعی هستی‌شناسی، انسان‏شناسی و جهان‌شناسی مرتبط بوده است و در نظریات جدید چنین ارتباطی وجود ندارد یا به نحو کلی بسیار مبهم است.

نسبی‌گرایی اخلاقی

پیروان این نظریه منکر وجود ارزش‌های مطلق در احکام اخلاقی هستند و بنابراین از نظر آنان ارزش‌های اخلاقی همه نسبی و تابع شرایطی از قبیل زمان، مکان، شرایط اجتماعی، اقتصادی سیاسی و غیره است و بنابراین حکم واحد اخلاقی می‌تواند از نظر فردی درست و از نظر فردی دیگر نادرست باشد. اخلاق هم مانند امور دیگر ـ چون زیبایی ـ امری نسبی و تابع ذوق و سلیقه افراد و اشخاص است. بنابراین هیچ‌گونه وجه مشترکی میان نظریات اخلاقی نمی‌تواند موجود باشد.
وجه مشترک همه «نسبی‌گرایان اخلاقی» در این است که اختلاف در ارزش‌های اخلاقی میان اقوام و افراد را امری طبیعی می‌دانند. «نسبی‌گرایان هنجاری» به علاوه معتقدند که هیچ تفاوتی میان این ارزش‌های نسبی وجود ندارد و به عبارت دیگر عمل همه آنها اخلاقی و واجد ارزش است. «نسبی‌گرایان فرهنگی» ارزش‌های اخلاقی را تابع شرایط فرهنگی یک قوم می‌دانند. «ذهن‌گرایان اخلاقی» ارزش‌های اخلاقی را مربوط به خلق و خوی و عادت یک فرد تلقی می‌کنند.

شاید بتوان نظریات اخلاقی مبتنی بر «قرارداد اجتماعی» را نیز از اقسام نسبی‌گرایی اخلاقی تلقی کرد که بنا بر آن، ارزش‌های اخلاقی وضعی و قراردادی است. در جهان قدیم، سوفسطاییان از پیروان سرسخت نظریه نسبی‌گرایی اخلاقی بودند؛ چنان که از نظریات کسانی مانند پروتاگوراس و نیز گورگیاس هویداست. پیداست که تأسیس یک مابعدالطبیعه اخلاق بر مبنای نسبی‌گرایی اخلاقی امری ممتنع است.

تکثرگرایی اخلاقی

تکثرگرایی اخلاقی مبتنی بر این اصل است که ارزش‌ها، تکالیف، فضایل، آرمان‌ها و مبادی اخلاقی متکثرند به نحوی که توفیق و آشتی دادن میان آنها به شکل یک نظام واحد ممکن نیست؛ بنابر این به عقیده آنان چیزی به نام حقایق اخلاقی وجود دارد، اما برخلاف دانش‌هایی مانند علم ریاضی، نمی‌تون آنها را به نحوی منسجم که با یکدیگر ارتباط ذاتی دارند، بیان کرد. به تعبیر دیگر حقایق اخلاقی از واقعیت برخوردارند، اما واقعیت آنها جزئی است و نه کلی. پس از این مقدمات چنین نتیجه می‌شود که احکام اخلاقی مطلق نیست، بلکه دارای ارزش و اعتبار مقید است. از نظر فیلسوفان اخلاق، تکثرگرایی اخلاقی مساوی و مساوق با نسبیت‌گرایی اخلاقی نیست، زیرا تکثرگرایان ارزش احکام اخلاقی را فردی، ذهنی و تابع ذوق و سلیقه افراد و یا تابع عرف رایج در نزد اقوام یا فرهنگ‌های مختلف نمی‌دانند. آشکار است که تأسیس مابعدالطبیعه اخلاق بر مبنای نظریه تکثرگرایی اخلاقی امری ممتنع است.

اخلاق مبتنی بر فضیلت

فیلسوفان یونان به‌ویژه سقراط، افلاطون و ارسطو احکام اخلاقی را بر اساس «فضیلت» تعریف کرده‌اند. از نظر آنان هر فضیلتی، کمالی از کمالات نفس است و غرض از علم اخلاق، تکمیل نفس از طریق اکتساب همه فضایل اخلاقی است. از نظر حکمای یونان روش دیگری غیر از علم اخلاق برای معرفت فضایل و رذایل نفسانی و چگونگی کسب فضایل و دفع رذایل وجود ندارد. سقراط نخستین فیلسوف یونانی بود که محور مسائل فلسفه را از جهان‌شناسی به خودشناسی تغییر داد و شعار معروف «خود را بشناس» که بر سردر معبد دلفی نوشته شده بود، شعار فلسفه خود قرار داد و بنابراین مسائل مهمی را در موضوع علم اخلاق مطرح کرد:

 

ـ ماهیت فضیلت چیست؟

ـ معرفت این فضایل با تحقیق آنها در نفس انسانی چه نسبتی دارد؟

ـ آیا فضایل مختلف به طور کلی متفاوتند یا وجوه مختلف از یک حقیقت واحد به شمار می‌روند؟
ـ فضایل اخلاقی در وصول به خیر و سعادت انسانی چه سهمی دارند؟

افلاطون ـ شاگرد سقراط ـ برای نفس انسانی سه قوّه اصلی قائل بود: یکی قوه شهوانی، دیگر قوه غضبیه و سدیگر قوه عاقله و بنابراین فضایل را مطابق با آن به سه دسته تقسیم می‌کرد. کمال فضایل مربوط به قوه شهویه، «خویشتن‌داری یا عفت»، کمال قوه غضبیه، «جوانمردی یا شجاعت» و کمال قوه عاقله، «فرزانگی یا حکمت» است و از حکمت، «عدالت» پدید می‌آید و آن هنگامی است که قوه عاقله بر دو قوه دیگر (یعنی قوه شهویه و غضبیه) چیره شود. از نظر افلاطون غایت حیات اخلاقی، وصول به سعادت و کمال وجود انسانی، نه فقط شناخت فضایل، بلکه تحقیق به آنهاست.

نکته دیگری که در نظریه اخلاقی افلاطون قابل ذکر است، این است که فضایل اخلاقی با نظریه مشهور مُثُل افلاطونی ارتباط دارد. این مثُل نه تنها اصل حقایقی است که در عالم دیده می‌شود، بلکه به تعبیر او نفسْ انسانی از مثُل بافته شده است و بنابراین با حقایق عالم مناسبت و مجانست دارد. به نظر وی علم یا شناخت، چیزی جز تذکر و یادآوری این حقایق نیست. از سوی دیگر وی حکمت را به تشبه به خداوند، یا تألّه تعریف می‌کند. شاید بتوان از مبادی فوق، این نتیجه را گرفت که غایت اخلاق، تشبه به خداوند یا تخلق به اخلاق الهی است که نه از طریق علوم، بلکه فقط از طریق حکمت حاصل می‌شود.

اما در نظریه افلاطون نکات مبهمی وجود دارد. آن دسته از مثُلی که با فضایل اخلاقی مرتبطند، کدامند و از سوی دیگر کدام مثال عقلی با کدامین فضیلت ارتباط دارد؟ ‌دیگر آنکه نحوه اکتساب یا تحقق به آن فضایل چگونه است؟ و نیز با تقسیم‌بندی فضایل که در فوق بدان اشاره شد، چه نسبتی دارد؟

ارسطو ـ شاگرد افلاطون ـ اگرچه وجود مُثُل عقلی افلاطونی را در جهانی دیگر نمی‌پذیرد، اما مانند وی فضایل را موجب وصول به خیر اعلا و غایت قصوای وجود انسان و تنها وسیله برای تکمیل نفس می‌شمارد. وی با نقد روان‌شناسی و سیاست مُدُن افلاطون، تبیین دیگری از فضیلت را مطرح می‌کند. به نظر وی همه فضایل ریشه در فطرت انسانی دارد و این فضایل با کاربرد صحیح عقل قابل شناخت است. به علاوه شرط وصول به سعادت عمل بر وفق فضیلت است و وصول به سعادت از نظر وی غایت قصوای حیات انسان به شمار می‌رود. به سخن دیگر انسان بودن انسان به اکتساب و عمل به فضایل وابسته است. به علاوه وی مانند افلاطون فضایل را به «فضایل عقلی» و «فضایل اخلاقی» تقسیم می‌کند. حکمت نمونه‌ای از فضایل عقلی و شجاعت، عفت یا خویشتن‌داری، آزادمنشی و عزت نفس نمونه‌هایی از فضایل اخلاقی(مربوط به کمال قوای شهویه و غضبیه نفس) است. روش اکتساب فضایل عقلی تعلیم یا آموزش و روش تحصیل فضایل اخلاقی تربیت یا پرورش است. به علاوه ارسطو هر فضیلتی را حد وسط میان دو حد افراط و تفریط می‌داند، چنانکه ملکه شجاعت واسطه میان گُربُزی(جُربُزه) و جبن (بزدلی) است. از سوی دیگر از نظر ارسطو اکتساب فضایل فقط در مدینه فاضله ممکن است.

شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۶

روزنامه اطلاعات

مقاله

نویسنده دکتر غلامرضا اعوانی - بخش اول

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

معجزه آرام شدن زلزله به دست امام علی(ع)

معجزه آرام شدن زلزله به دست امام علی(ع)

در عهد ابوبکر زلزله‌ای آمد و مردم فزع‌کنان و با شیون نزد ابوبکر و عمر آمدند، دیدند آن دو نیز با فزع و جزع به محضر علی(ع) آمده‌اند، مردم نیز خود را به در منزل حضرت علی(ع) رساندند، علی(ع) از منزل خارج شد و به طرف مردم آمد، در حالی که از آنچه مردم به خاطرش وحشت زده و محزون بودند، اندوهی نداشت و غمگین نبود.
No image

مقام بصیرت و راه‌های رسیدن به آن

در مطلب حاضر نویسنده با تشریح مفهوم بصیرت از لحاظ لغوی و اصطلاحی راه‌های رسیدن به مقام بصیرت و یقین از دیدگاه قرآن را بررسی کرده است.
نحوه تنظيم قراردادهای اداری

نحوه تنظيم قراردادهای اداری

اشاره: يكي از بارزترين تفاوت قراردادهاي اداري با قراردادهاي پيمانكاري خصوصي منعقده بين اشخاص اين است كه اولاً: طرفين اين قراردادها در تهيه بخش عمده مفاد قرارداد و تعيين آثار آن نقشي ندارند و به عبارت ديگر
نگاه به پایین‌تر از خود رمز آرامش

نگاه به پایین‌تر از خود رمز آرامش

فی‌الکافی، عن‌الصادق (علیه‌السلام) قال لحِمران بن أعین، یَا حُمْرَانُ! انْظُرْ إِلَى مَنْ هُوَ دُونَكَ فِی الْمَقْدُرَةً وَ لَا تَنْظُرْ إِلَى مَنْ هُوَ فَوْقَكَ فِی الْمَقْدُرَةً فَإِنَّ ذَلِكَ أَقْنَعُ لَكَ بِمَا قُسِمَ لَكَ وَ أَحْرَى أَنْ تَسْتَوْجِبَ الزِّیَادَةَ مِنْ رَبِّكَ عَزَّ وَ جَلَّ[1]
نگاهی به رفتارشناسی اهل نفاق از دیدگاه قرآن

نگاهی به رفتارشناسی اهل نفاق از دیدگاه قرآن

نقش منافقان در جامعه اسلامی، نقشی بسیار مخرب و زیانبار است. حساسیت قرآن به این دسته از شهروندان به خوبی نشان می‌دهد که نمی‌توان به صرف شهروندی با همه افراد جامعه یکسان برخورد کرد و حقوق یکسانی را برای همگان به طور مطلق قائل شد؛ بلکه می‌بایست ملاحظاتی در نحوه تعامل با دسته‌هایی از افراد جامعه اعمال کرد.

پر بازدیدترین ها

انسان‌های بی‌چشم و رو

انسان‌های بی‌چشم و رو

گربه تا زمانی که گرسنه است، دور و بر صاحبش می‌گردد‌، به چشم و دست او می‌نگرد و میومیوکنان خواهان لقمه‌ای است؛
بصیرت سیاسی و تحلیل رخدادها در چارچوب اصول

بصیرت سیاسی و تحلیل رخدادها در چارچوب اصول

بصیرت سیاسی، به‌ویژه در زمان بحران‌ها و فتنه‌ها امری اساسی و رهایی‌بخش ملت‌هاست.
حکومت شیعی باید از دایره سلطان جائر خارج باشد

حکومت شیعی باید از دایره سلطان جائر خارج باشد

آيت‌الله عبدالكريم حائري يزدي يكي از شخصيت‌هاي تأثيرگذار و از فقهاي بنام در تاريخ معاصر ايران به حساب مي‌آيد.
مجالست با بدان در فضای مجازی

مجالست با بدان در فضای مجازی

فضاي مجازي هرچند که به نظر مي رسد که مجاز باشد و حقيقت نيست، ولي اگر دقت شود معلوم مي شود که حقيقت است نه مجاز؛ زيرا فضايي که امروز از آن به مجازي ياد مي شود، جلوه اي از دنياي حقيقي و واقعي است.
Powered by TayaCMS