21 آبان 1397, 2:1
شرایط ایران قبل از اسلام (پرسش و پاسخ)
روزنامه کیهان
تاریخ انتشار: 13 فروردین ماه 1396
پرسش:
شرایط و اوضاع ایران از نظر علمی و فرهنگی قبل از ورود اسلام چگونه بوده است؟
پاسخ:
باستانگرایان اوضاع و احوال ایران از نظر علمی فرهنگی را قبل از ورود اسلام بسیار طلایی و درخشان توصیف کرده و ادعا میکنند که بعد از حمله اعراب مسلمان تمامی آنها از جمله کتابخانهها و تأسیسات علمی به کلی نابود شدند.
شهید مطهری(ره) در پاسخ به چنین ادعایی مینویسد: مدارک میگویند که در حوزه زردشتی علاقهای به علم و کتابت نبوده است. جاحظ هرچند عرب است، ولی تعصب عربی ندارد، به دلیل اینکه علیه عرب زیاد نوشته است. وی در کتاب «المحاسن و الاضداد» صفحه 4 میگوید: ایرانیان علاقه زیادی به نوشتن کتاب نداشتند و بیشتر به ساختمان علاقمند بودند. در کتاب «تمدن ایرانی» به قلم جمعی از خاورشناسان، صفحه 187 تصریح میکند به عدم رواج نوشتن در مذهب زردشت در عهد ساسانی.
محققان اتفاق نظر دارند، حتی تکثیر نسخ اوستا ممنوع و محدود بود. ظاهراً وقتی اسکندر به ایران حمله کرد، از اوستا دو نسخه بیشتر وجود نداشت که یکی در استخر بوده و به وسیله اسکندر سوزانیده شده است. (خدمات متقابل اسلام و ایران، ص 312)
شهید مطهری(ره) همچنین در پاسخ به ادعای سوزاندن کتابها و کتابخانهها و نابودی تأسیسات علمی ایرانیان مینویسد: بهتر بود تعیین میفرمودند که آن کتابخانه ملی در کجا بوده؟ در همدان بوده؟ در اصفهان بوده؟ در شیراز بوده؟ در آذربایجان بوده؟ در نیشابور بوده؟ در تیسفون بوده؟ در آسمان بوده؟ در زیر زمین بوده؟ در کجا بوده است؟ چگونه است که ایشان و کسان دیگری مانند ایشان که این جملهها را تکرار میفرمایند، از کتابخانهای ملی که به آتش کشیده شد اطلاع دارند، اما از محل آن اطلاع ندارند؟ نه تنها در هیچ مدرکی چنین مطلبی ذکر نشده و با وجود اینکه جزئیات حوادث فتوحات اسلامی در ایران و روم ضبط شده، اما نامی از کتابخانهای در ایران اعم از اینکه به آتش کشیده شده باشد و یا به آتش کشیده نشده باشد، در هیچ مدرک تاریخی وجود ندارد. (همان، ص 311) میگویند: مسلمانان کتابها را تا مدت شش ماه خوراک حمامهای اسکندریه کردند. و نیز گویند: در این شهر چهار هزار حمام وجود داشته است. یعنی کتابها به قدری زیاد بوده که برای گرم کردن یک حمام عمومی به مدت حدود دوهزار سال کافی بوده است! عجیبتر آنکه همه کتابها در باب حکمت و فلسفه بوده نه در موضوع دیگر. آیا از آغاز پیدایش تمدن تا امروز این اندازه کتاب در حکمت و فلسفه نوشته و تکثیر شده است؟ (همان، ص 340)
شهید مطهری (ره) همچنین درباره چرایی عدم رشد علمی و فرهنگی در ایران باستان مینویسد: نظر به اینکه درس و مدرسه و سواد و معلومات در آیین موبدی منحصر به درباریان و روحانیون بود و سایر طبقات و اصناف ممنوع بودند، طبعاً علم و کتاب رشد نمیکرد؛ زیرا معمولاً دانشمندان از طبقات محروم برمیخیزند نه از طبقات مرفه، موزهگرزادهها و کوزهگرزادهها هستند که بوعلی و ابوریحان و فارابی و محمدبن زکریای رازی میشوند. نه اعیان زادگان و اشرافزادگان، و به علاوه این دو طبقه هم در عهد ساسانی هر یک به گونهای فاسد شده بودند، و از طبقه فاسد انتظار آثار علمی و فرهنگی نمی رود. (همان، ص 340)
مرحوم دکتر علی شریعتی نیز در این باره مینویسد: «در کنفرانسهای (حسینیه) ارشاد نشان دادهام که اصولاً ملیت ایرانی پس از حمله عرب به وجود آمد! علمای ملی شده اخیر هم بسیار زور زدند تا به جای نبوغهای جهانی، همچون ابوعلی و خوارزمی، حتی یک چهره باارزش علمی و ادبی در ایران باستان بیابند، نیافتند.» (بازگشت به کدام خویش؟، ص 402)
در این رابطه حتی دانشگاه جندیشاپور نیز نشانه عظمت علمی و فرهنگی ایران باستان نیست چرا که این دانشگاه را علمای مسیحی که از لحاظ مذهب و نژاد به حوزه روم (انطاکیه) وابستگی داشتند، اداره میکردند. روح این دانشگاه مسیحی رومی بود، نه زردشتی ایرانی. البته این دانشگاه از نظر جغرافیایی و از نظر سیاسی و مدنی جزء ایران و وابسته به ایران بود، ولی روحی که این دانشگاه را به وجود آورده بود، روح دیگری بود که از وابستگی اولیای این دانشگاه به حوزههای غیرزردشتی و خارج از ایران سرچشمه میگرفت، همچنان که برخی مراکز علمی دیگر در ماوراءالنهر بوده که تحت تأثیر و نفوذ بودائیان ایجاد شده بود. (همان، ص 310)
ر.ک به: راه راستی، سیدحسن فاطمی، ص 158 تا 161.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان