دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

كارايی شعور خلاق انسان

No image
كارايی شعور خلاق انسان

تئوری راز قانون جذب حقيقت يا توهم؟ - بخش دوم

نويسنده: حميدرضا مظاهری سيف

در بخش نخست اين مقاله به چيستی قانون جذب، اثبات ناپذيری قانون جذب و ابطال ناپذيری قانون جذب اشاره کرديم. اينک در ادامه دنباله مطلب را پی می گيريم.

کاميابی منهای اخلاق

موضوع ديگری که عقل به ما توجه می دهد، درباره کائنات است. در قانون جذب کائنات يعنی همه موجودات که خدمتگذار بی جيره و مواجب انسان هستند و دست به سينه ايستاده اند تا هر کس هر چه را تصور و تجسم کرد به او بدهند. عقل اين پرسش را مطرح می کند: کائناتی که تا اين حد هوشمند، توانا و بخشنده است، به طوری که ما را آفريده و خواسته های ما را برآورده می کند، به راستی چيست و ما در برابر او چه جايگاهی داريم؟ آيا کائنات غول چراغ جادوست و ما بايد به او فرمان بدهيم، يا اينکه مثل پادشاهی بخشنده و مهربان است و ما بايد متواضعانه از او بخواهيم؟

آيا جسورانه و طلبکارانه در برابر اين قدرت بخشنده ايستادن و فرمان دادن اخلاقی است؟ کائنات بی چاره چه گناهی کرده است که اين همه قدرت دارد و دست بخشنده خود را به روی انسان طمع کار و حرص گشوده و حالا مجبور است تا آخرش فرمانبردار انسان باشد؟ به نظر می رسد که اين مواجهه انسان با کائنات تنها اخلاقی نيست، بلکه تناقض هم دارد. اين قدرت عظيم چگونه ذليل و فرمانبردار انسان شده است؟

ديگر اين که اين اقيانوس بی کران دانايی و توانايی و دارايی و بخشندگی، برای چه انسان را آفريده و خواسته های او را اجابت می کند؟ آيا به علت اينکه انسان را موجودی آرزومند آفريده در دام برآوردن آرزوهايش گرفتار شده و ناچار است تا آخر پا به پای انسان بيايد؟ اين فرض با نيروی بزرگ کائنات سازگار نيست.

آيا عاشق انسان و اسير آرزوهايش شده است؟ پس چرا عمر انسان را طولانی يا بی‌پايان نمی کند، تا بيشتر با او باشد؟ به هر حال مشکل اخلاقی در اين است که انسان بايد ولی نعمت خود را درست بشناسد و به طوری که سزاوار است با او ارتباط برقرار کند.

حالا به هر دليل فرض کنيم که کائنات خود را موظف به برآوردن آرزوهای انسان کرده است، چرا به سادگی اين کار را انجام نمی دهد؟ آيا می خواهد انسان را آزار دهد؟ تجسم و احساس و افکار چيست؟ انسان يک کلام خواسته خود را مي گويد او هم به موقع پاسخ می‌دهد.

در تمام اين موارد چيزی که اهميت ندارد ارزش های انسانی و اخلاقی شخص آرزو کننده است. کائنات به اين نگاه نمی کنند که شما انسان مهربانی هستيد يا نه، خودداريد يا نه، راست گوييد يا نه، مهم اين است که آرزویتان را باور و تجسم کنيد. حتی اگر آرزو داريد که اسلحه ای بسازيد و با آن مردم بی گناهی را بکشيد.

سومين بحران اخلاقی قانون جذب اين است که احساسات راهنمای تصميم گيری معرفی می کند. «احساسات هديه ای شگفت انگيز هستند که به ما امکان می دهند به فهميم، داريم به چه فکر می کنيم... احساسات تو به دو دسته تقسيم می شوند: احساسات خوب و احساسات بد. تو تفاوت ميان اين دو دسته را می دانی چون يکی باعث می شود خوشحال باشی و ديگری تو را ناراحت می کند.(ص42) وقتی احساس خوبی داری، داری آينده ای را می سازی که در جهت رسيدن به آرزوهای توست. وقتی احساس خوبی نداری، داری آينده‌ای را می سازی که در جهت آرزوهايت نيست.» (ص43) احساسات خوش آيند و ناخوش‌آيند معيار استفاده درست يا نادرست از نيروی فکر است.

اگر کسی به شئی که برای ديگری است خيلی علاقه داشت و در شرايطی بود که می‌توانست بدون ترس آن را بردارد، احساسش می گويد آن را بردارد چون لذت و شادی برای تو می آورد، آن شخص چه بايد انجام دهد. هر انسانی اين را تجربه کرده است که گاهی به چيزهايی علاقه دارد که به زيان اوست و از چيزهایی روگردان است که برایش مفيد است. در اين جا اگر به سخن خرد گوش ندهد و از احساسات پيروی کند آيا درست عمل کرده است؟ در اين صورت آيا ارزش های اخلاقی پايدار خواهد ماند. ممکن است که احساسات گاهی ما را به سوی کارهای درست دعوت کند ولی به هيچ وجه معيار و قابل اعتماد نيست، برای همين خرد و انديشه به انسان داده شده است. گذشته از اين عقل انسان هم دانسته ها و تجربه های محدودی دارد و همه درستی ها و نادرستی ها را به تنهايی تشخيص نمی دهد و نيازمند است که دانش و خلاقيت بی کران هستی راه را به او نشان دهد و در بعضی از امور درست و نادرست را به او معرفی کند. قرآن کريم در اين باره می فرمايد: «عَسي‌ اَنْ تَکرَهُوا شَيئًا وَ هُوَ خَيرٌ لَکمْ وَ عَسي‌ اَنْ تُحِبُّوا شَيئًا وَ هُوَ شَرُّ لَکمْ وَ اللّهُ يعْلَمُ وَ اَنْتُمْ لاتَعْلَمُونَ» چه بسا چيزی را نپسنديد در حالی که برای شما بهتر است و يا چيزی را دوست بداريد، در حالی که برای شما بد است. (بقره/216)

از ديدگاه اسلام اما تمام جهان در دست خداوند است و او بی دريغ به انسان می بخشد، معيار بخشش او درست زندگی کردن است، ارزش های اخلاقی اسباب موفقيت، ثروت، محبوبيت و ساير خواسته های بشری است (نک: اخلاق موفقيت و اخلاق دارايی) و هر کدام از نعمت ها و موهبت های خداوند اگر موجب دوری از ارزش های انسانی شود، از شخص گرفته خواهد شد و در زندگی ابدی بهره ای بهتر خواهد يافت.(نک: آثار ابتلا) بنابراين رشد و شکوفايی انسانی هدف خداوند از بخشيدن بهره های زندگی است و اين با هدف غول چراغ جادوی کائنات که تنها به قدرت تجسم پاداش می دهد و به ارزش های انسانی کاری ندارد بسيار متفاوت است.

شعور خلاق انسان

قانون جذب روی يکی از ويژگی های منحصر به نوع انسان دست گذاشته، اما به درستی آن را نشناخته و با توهمات پوچی آميخته است. حقيقت اين است که انسان موجود عظيم و شگفت انگيزی است و نيروی خلاق و نامحدود آفرينش پس از پديد آوردن او خود را تحسين کرد (مؤمنون/14) و به آفرينش انسان باليد و به فرشتگان دستور داد تا بر اين آفريده تازه سجده کنند. علت برتری انسان موضوعی است که در نگاه اول مبهم به نظر می آيد و آن آگاهی از نام هاست. «علم اسماء» سبب سجده فرشتگان بر آدم بود؛ زيرا خداوند پس از اينکه فرمود «عَلَّمَ آدَمَ اْلاَسْماءَ كُلَّها» به آدم تمام نام ها را آموخت. (بقره/32)، می فرمايد: «قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا ِلآدَمَ» به فرشتگان گفتيم که بر آدم سجده کنند. (بقره/34) اين ترتيب در بيان عليت را می فهماند.

بنابراين انسان بهره ای دارد که علت برتری انسان و سجده فرشتگان بر او بود، اين برتری دانستن نام ها و اسمائی است که فرشتگان توان و ظرفيت فهم آن را نداشتند. زيرا در آيات مورد بحث خداوند در مورد انسان «تعلّم» را به کار برده، ولی درباره فرشتگان واژه «عرضه» را استفاده کرده، می فرمايد: «ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَي الْمَلائِكَةِ فَقالَ اَنْبِئُوني بِاَسْماءِ هوُلاءِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ ‍» سپس آن نام ها را به فرشتگان عرضه کرد و برایشان به نمايش گذاشت، پس گفت اگر راست می گوييد از اين نام ها به من خبر دهيد و چيزی بگوييد. (بقره/32) اين بيان به روشنی نشان می دهد که فرشتگان توان فراگيری و فهم نام ها را نداشتند. و همين معيار برتری انسان و سبب سجود فرشتگان بر او بوده است.

لازم به توجه است که در اين مأجرا شخص حضرت آدم به تنهايی موضوعيت ندارد، استعداد و قابليت های نوعی مورد نظر بوده و هر چه گفته شده درباره تمام انسان هاست. نخست به علت اينکه در ميان فرزندان آدم کسانی بوده اند که از او برتری داشته اند و ديگر اينکه در ادامه که به دشمنی شيطان با انسان می رسد، موضوع کاملاً فراگير است و تمام انسان ها درگير اين دشمنی هستند. و سوم اينکه اگر پی ببريم اين نام ها چيست، می‌بينيم که حتی افراد عادی و غير پيامبران نيز از اين نام ها آگاه اند و به سادگی می توانند اين دانش پنهان را از درون خويش بيابند.

نام هايی که خداوند به انسان تعليم داده چيست؟ و چه ارزشی دارد که فرشتگان را به سجده وامی دارد؟ در روايات آمده، که آنها نام تمام اشياء و موجودات بوده است. (تفسيرالعياشی، ج1، ص32و33) اما آيا صرف نام اين اشيا، چيزي است که ملائکه آن را نفهمند؟ فرشتگانی که از سوی خداوند مدبر امور عالم اند (نازعات/5) آيا از ادراک و دانستن نام آنها ناتوان هستند؟

برای اينکه بدانيم نام های چه بوده، لازم است که برخی از آيات قرآن را کنار هم بگذاريم تا راز واقعی فاش شود. نخستين آيه اين است: «فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي فَقَعُوا لَهُ ساجِدينَ ‍» هنگامی که او را متعادل کرديم و از روح خود در او دميديم، برای او به سجده افتادند. (حجر/29،ص/72) اين آيه شريفه سجده فرشتگان را نتيجه دميدن روح الهی در انسان بيان می کند که عليت را می فهماند و آيات سوره بقره علم اسماء را علت اين سجود معرفی می کرد؛ نتيجه اين می شود که تعليم نام ها به انسان با دميدن روح در پيکر او انجام شده است. بنابراين علم به نام های اشيا همراه با نوعی آگاهی و شناخت از منشأ و سرچشمه پيدايش آنها بوده و اين علم و تعليم خداوند از جنس گفت و شنود و لفظ و واژه نيست، بلکه اين علم با روح منقل شده و از جنس آفرينش، ايجاد و زندگی است.

هنگامی که خداوند از روح خويش در انسان دميد، علم به تمام آفريدگان و ربط آنها با منبع بی پايان قدرت، خلاقيت و زندگی را به آدم منتقل کرد. اين موضوع زمانی بهتر روشن می‌شود که به آيه آفرينش انسان باز گرديم، يعنی آيه ای که پروردگار توانا خود را به خاطر آفرينش آدم تحسين می کند، خداوند در آنجا خود را با نام «احسن الخالقين» ياد کرده و خلاقيت و آفرينندگی را جمع می بندد. تو گويی با وجود انسان ديگر خداوند تنها خالق جهان نيست. از مجموعه اين آيات روشن می شود که علم و آگاهی انسان از اشيا، نوعی آگاهی خلاق است و می تواند با انديشه و ادراک خود نمونه و جلوه ای از خلاقيت خداوند را به نمايش بگذارد.

با صرف نظر از معنای خلق و تفاوت آن با مفاهيم نزديک مثل جعل، انشاء، ابداع و غيره؛ تا اينجا نتيجه بررسی ها اين است که با دميدن روح الهی در انسان، آگاهی آفريننده و دانش خلاق به او هديه شد و در صورتی که به چيزی بينديشد و بخواهد، به اذن خداوند می تواند بيافريند. اما در کنار اين حقيقت که انسان از انديشه ای آفرينشگر برخوردار است، غفلت از دو موضوع توهمات زيادی را در فهم و تبيين قانون جذب ايجاد کرده است. نخست اينکه اين قدرت از کجاست؟ و ديگر اين که اين قدرت برای چه در اختيار بشر قرار گرفته است؟ و چگونه عمل می کند؟

بايد توجه کنيم که اين آگاهی و توانايی در پيوند با روح خداوند و جريانی از نيروی بی کران آفريننده است. اين هوشياری و توجه راه دست يابی به اين نيرو را به ما نشان خواهد داد. اگر ما از منشأ و منبع يک نيرو غافل باشيم، نمی توانيم آگاهانه و از تمام ظرفيت آن استفاده کنيم و راه های دست يابی به آن را نخواهيم يافت. بلکه فقط نمودهايی از آن را ديده و با تقليد نمی توانيم تکرار آن نمودها را امکان پذير کنيم. به همين علت قانون جذب بدون توجه به نيروی خلاق خداوند يکتا ناکارآمد و بيهوده است.

انسان می تواند با اراده اش به اذن خداوند کارهای بزرگی انجام دهد و دست يابی به اين نيرو تنها با پيوستن به سرچشمه آن يعنی خداوند امکان پذير است يعنی با عبوديت و بندگی می توان به نيروهای ربوبی رسيد همچنان که پيامبران و اوليای خدا رسيدند و معجزات و کرامات شگفتی را از نيروی الهی به نمايش گذاشتند.

کارايی شعور خلاق انسان

اما در پاسخ به اين که چرا اين قدرت در اختيار بشر قرار داده شده است؟ بايد گفت که اصل برخورداری از دانش خلاق و انديشه آفريننده براي اين است که پروردگار حکيم پروژه آفرينش انسان را ناتمام گذاشته و تکميل آن را به اختيار خودش واگذار کرده است. انسان در آفرينش خود مثل خداست و بايد اشرف مخلوقات را بيافريند. چون قدرت آفرينش اشرف مخلوقات به انسان داده شده، آفرينش ساير مخلوقات برای او کار غير ممکنی نيست. ولی کسانی که در مسير درست استفاده از اين قدرت قرار ندارند معمولاً نيرویشان از سوی منبع قدرت يعنی خداوند محدود می شود، تا اينکه کاربرد اصلی آن را بشناسند. عدم توجه به اين نکته مهم تئوری راز را به يک خرافه و دروغ بزرگ تبديل کرده است. زيرا انسان به راستی از شعور خلاق و نيروی آفريننده برخوردار است اما نخست اينکه حقيقت اين نيرو با آنچه در تئوری راز گفته می شود متفاوت است و دوم اينکه استفاده از آن در گرو شناخت خداوند و حرکت در مسير اراده اوست.

بنابراين قانون جذب به شکلی که امروزه مطرح می شود، برای کسی که در مسير خودسازی حرکت نمی کند، ناکارآمد و بيهوده است. و برای کسی که در مسير درست حرکت می کند بی معناست، چون او اين قانون را به صورت ديگری تجربه می کند و به کار می گيرد. برای نمونه قانون جذب انسان را منشأ اين قدرت دانسته و منبع آن را درونی تصور می کند، در حاليکه اين نيرو نزد آفريدگار جهان و بيرون وجود انسان است. البته راه دست يابی به آن از رهگذر تحولات درونی می گذرد. خداوند وجود انسان را مثل دريچه ای ساخته است که قدرت و شعور خلاق در آن جريان می يابد. هر کسی از طريق پيوند معنوی با خداوند و با گشودن راهی از درون خويش به سوی او، اين قدرت و آگاهی را درون خود شکوفا کرده و جريان می‌دهد. و راه او قرار گرفتن در مسير اراده او و پذيرفتن بندگی و تسليم شدن در برابر خواسته های اوست؛ نه صرفاً تصور و تجسم آرزوها.

مشکل ديگر قانون جذب اين است که استفاده از آن را غالباً در امور مادی و محدود زندگی نشان می دهند در حاليکه مهمترين کاربرد اين نيرو برای خودسازی است. يعنی تکميل پروژه آفرينش اشرف مخلوقات. به تعبير روشن، واقعيت اين است که انديشه و قدرت خلاق انسان منبعی بيرونی و کاربردی درونی دارد، اما قانون جذب منبع آن را درونی و کاربرد آن را بيرونی تصوير می کند. به طوری که خانه و اتومبيل و منزلت اجتماعی و ثروت و همسر و غيره را در نظر می گيرد. در واقع قانون جذب با روگردانی از منبع اصلی قدرت زمينه ساز محدوديت آن می شود و بعد در امور محدود و حقير اين جهانی ميدان کارآيی آن را می گشايد. البته اين سخن به معنای بد بودن نعمت ها و کاميابی های دنيوی نيست، بلکه آنها بسيار خوب و گوارا هستند و برای انسان آگاه و هوشمند هدايايی از سوی خداوند قلمداد می شوند. اما اينها اموری نيستند که انسان برای رسيدن به آنها نيروهای عظيم و انسان ساز خود را هزينه کند، بلکه آنها با درست زندگی کردن و استفاده بجا از نيروی آفريننده و سازنده الهی، در زندگی جذب خواهند شد و به صورت هدايا و پاداش هايی از سوی خداوند به او خواهد رسيد.

انسان به راستی می تواند با انديشه و خواست خود بيافريند، اما اين استعدادی نيست که در اين دنيای محدود مادی شکوفا شود. اين جهان قابليت پوشش دادن به تمام استعدادهای بشری را ندارد و انسان بسيار فراتر از اين جهان است. دنيا تنها فرصتی است برای آمادگی پيدا کردن و شکوفا شدن مثل دانه ای که در دل خاک پنهان می شود، شکوفايی آن بذر از خاک است ولی در خاک نيست. روح بزرگ انسان که از روح خداست در اين دنيای خاکی و مادی کاشته شده و از اينجا مسير شکوفايی خود را آغاز می کند و تا اوج خدايی کردن ادامه می دهد. ولی در دنيا به نهايت شکوفايی نخواهد رسيد. البته اين سخن به معنای آن نيست که تنها پس از مرگ شخص به شکوفايی کامل می رسد. بلکه به اين معناست که اگرچه ريشه در خاک داشته باشد اما در عالمی والا و روشن شکوفا می شود و ساير بذرهای فرومانده زير خاک نيز از زيبايی و شکوفايی او بی خبرند.

اگر انسان شهامت پذيرش آرزوهای خود را داشته باشد و به طور کامل آنها را تصور کند و بپذيرد، راه و زمان و مکان تحقق آنها را خواهد يافت. هر کس با تمام وجود خواهان لذتی بدون هر گونه رنج، شادی به دور از هر اندوه و زندگی پايدار و بی پايان است، اما پذيرش اين آرزوها هوشمندی، شهامت و اراده می خواهد. و اگر کسی اين آرزوها را بپذيرد، به روشنی می‌فهمد که در زندگی محدود و پر از زحمت اين دنيا به آرزوهای بزرگ خويش نخواهد رسيد. از اين رو فرصت زيستن در اين جهان را، به فرصتی برای دست يابی به آرزوهای بزرگ تبديل می کند. و هر لحظه از زندگی خود را به ابديت پيوند می زند.

به هر روی انسان به جايی خواهد رسيد که هر چه بخواهد و تصور کند، در دم خلق شود، جايی که خداوند درباره آن فرموده: «لَهُمْ ما يشاوُنَ فيها وَ لَدَينا مَزيدٌ» در آنجا هرچه بخواهند برایشان فراهم است و بيشتر از آن نزد ماست. ‍(ق/35 ‍) اما آنجا را بايد شناخت و خيال اينکه دنيا سرزمين آرزوهاست، رؤيايی پوچ و تعبيرناپذير است که افراد حقير و کودن که شهامت و شعور پذيرش آرزوهای بزرگ خود را ندارند، به آن دلخوش می شوند. محدوديت های اين دنيا انسان را وسوسه می کند که به آرزوهای کوچک و حقير دل سپارد و همين دنيا را سرزمين آرزوهای خود تصور کند.

ريشه خرافات در نادانی و کم خردی بشر در شناخت خود و حقايق عالم است. وقتی گرايش های متعالی انسان هدايت نشود و با توهم تلفيق گردد خرافات پديد می آيد. از اين رو هر خرافه نشانه يک حقيقت گمشده است. قانون راز هم خرافه ای است که از تلفيق شعور خلاق انسان و دنيازدگی پديد آمده و آرزوهای محدود و ناچيز مادی را به جای آرزوهای بزرگ ابدی نشانده است.

کمال کاميابی

پروردگار تمام هستی يکی است و او آفريننده انسان، دنيا و ابديت است. او آفريدگاری است که دنيا و آخرت را در کمال حسن و حکمت خلق کرده و می خواهد که برترين آفريده و جانشينش نيز در دنيا و آخر آفريننده کمال و زيبايی باشد. از اين رو فرموده است: «مَنْ کانَ يريدُ ثَوابَ الدُّنْيا فَعِنْدَ اللّهِ ثَوابُ الدُّنْيا وَ اْلآخِرَةِ وَ کانَ اللّهُ سَميعًا بَصيرًا‍» کسی که خير و ثواب دنيا را می خواهد، نتيجه نيک دنيا و آخرت برای خداست و او شنوا و بيناست. (نساء134) بنابراين بايد از او خواست و اين خواستن بايد هم به انديشه و زبان جاری شود و هم در عمل نمايان گردد، زيرا او شنوا و بيناست.

خداوند دشمن آرزوهای خوب و زيبا نيست، بلکه با کوتاهی همت مخالف است و نمی‌خواهد شاهکار آفرينش خويش را در حقارت ببيند. او برترين خوبی ها را در دنيا و ابديت برای انسان می خواهد و انسان را تشويق می کند که از آرزوهای کوچک، ناچيز و نزديک فراتر رود. هم از اين رو پرهيزکاران که در پيوند با خدا به سر می برند و شهامت پذيرش آرزوهای بسيار بزرگ را دارند، خود را جاودان ديده و کاميابی دنيا و آخرت را می خواهند. «وَ مِنْهُمْ مَنْ يقُولُ رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي اْلآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النّارِ ‍ ‍اُولئِک لَهُمْ نَصيبٌ مِمّا کسَبُوا وَ اللّهُ سَريعُ الْحِسابِ».‍ کسانی که می گويند پروردگارا نيکی دنيا و نيکی آخرت را به ما عطا فرما و از عذاب آتش دور کن. آنها کسانی هستند که از هرچه به دست آورده اند، بهره‌مند می شوند و خداوند زود نتيجه می دهد. (بقره/201و202)

توصيه قرآن کريم اين است «لاتَنْسَ نَصيبَک مِنَ الدُّنْيا» بهره خود را از دنيا فراموش نکن. (قصص/77) اما بهره برداری از دنيا نبايد به قيمت غفلت از آخرت باشد؛ مثل کسانی که «يعْلَمُونَ ظاهِرًا مِنَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ عَنِ اْلآخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ» ظاهری از زندگی دنيا را شناختند و از آخرت غافل شدند. (روم/7) جمع ميان دنيا و آخرت تنها با رسوخ ياد خداوند در عمق جان انسان ممکن است. در صورتی که انسان تمام دنيا و آخرت را همواره ملک او بداند و خود را ساکن سرای خداوند و بلکه جانشين او ببيند، می تواند به خير دنيا و آخرت بينديشد و هر دو را با هم بخواهد و صد البته که خواستن خير دنيا و آخرت به اندازه شايستگی هر کدام از اين دو در انديشه او جاری می شود؛ دنيا به اندازه خودش و آخرت هم به اندازه خودش.

روزنامه كيهان، شماره 21553 به تاريخ 16/11/95، صفحه 8 (معارف)

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

در تقابل ایران با اسرائیل و آمریکا، همیشه گزینه حمله اتمی چالش‌برانگیز بوده و هست. عده‌ای می‌گویند: وقتی آمریکا و اسرائیل به عنوان دشمن اصلی ما سلاح اتمی دارند و تجربه نشان‌داده، اگر لازم شود هیچ تعارفی در استفاده از آن ندارند، پس ما هم باید سلاح اتمی داشته باشیم.
باغ خسروشاهی

باغ خسروشاهی

کی از شبهاتی که در سال‌های اخیر سبب تحریف امام در ذهن نسل جوان شده است این ادعا است که برخی می‌گویند امام در باغ‌های بزرگ و مجلل اطراف جماران زندگی می‌کردند و بااین‌وجود در رسانه‌ها به مردم یک‌خانه کوچک و ساده به‌عنوان محیط زندگی ایشان نمایش داده می‌شد
دوگانه نهضت و نظام

دوگانه نهضت و نظام

برخی دوگانه‌ها را ابتدا درک نمی‌کنیم ولی به مرور که مشغول کاری علمی می‌شویم یا طرحی عملی را به پیش می‌بریم متوجه آن می‌شویم و بعد بر سر آن دو راهی به انتخابی خاص دست می‌زنیم.
چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

شهید سلیمانی بی‌شک در زمره شخصیت‌هایی است که جامعه ایرانی بشدت از وی متأثر خواهد بود. احتمالاً در طول تاریخ هیچ بدرقه‌ای به میزان تشییع پیکر او شکوهمند نبوده است.
آب و برق مجانی می‌شود!

آب و برق مجانی می‌شود!

پر بازدیدترین ها

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʆ) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (6) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
Powered by TayaCMS