دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

موانع معرفت

No image
موانع معرفت

قضاوت انسان درباره خودش کار سختی نیست. هر آدمی خودش را خوب می شناسد. هر کس به دور از توجیهات و بهانه ها و اما و اگرهایی که می آورد، خوب می‌داند که چه کرده و در نامه عملش چه نوشته است. بیشترِ ما وقتی به راستی و روشنی به قضاوت بنشینیم، به این نتیجه خواهیم رسید که نه خودمان را، نه خدایمان را و نه هدفمان را آن گونه که باید و شاید نمی شناسیم و درنمی یابیم. حیرانیم و درمانده و فرومانده در کار خویش.به راستی اگر ما خودمان را چنان که هستیم می شناختیم و اگر به خودمان آن گونه که باید معرفت داشتیم، باز هم چنین عمل می کردیم که اینک سرگرم آنیم؟ و اگر خدایمان را چنان که اوست می شناختیم، باز هم چنین عبادتش می‌کردیم و چنین در غفلت از او بودیم؟ آیا هیچ اندیشیده‌ایم که وقتی «معرفت»، کلید طلایی پیروزی است، چرا ما از آن بی بهره ایم؟

عمل بی معرفت

می گویند باید بدانید و بشناسید تا عمل کنید. می گویند تعلیم، مقدمه تزکیه است، اما شاید قدری تزکیه لازم باشد برای رفتن به سوی تعلیم. شاید لازم باشد قدری سر از بالش راحت طلبی بلند کنی، از عادت ها و غفلت ها دست بداری و برای یافتن علم و دانایی قدمی برداری.گویی علم با تزکیه و آموختن با عمل کردن، آن قدر همراه و عجین اند که بی هر کدامشان دیگری بی معنا می شود. تا نخواهی و نکوشی، علمی به دست نمی آید و تا علمی به دست نیاید، انگیزه ای برای یافتن، تو را به جلو نمی راند. آموختن به سعی و کوشش است و سعی و کوششِ دانسته و عالمانه ارزشمند و پربهاست. معرفت تو را به عمل وا می دارد و عمل همراه معرفت ارزش می یابد. شاید این گزاره بتواند محکی باشد برای سنجش میزان درستیِ راهی که می رویم.

قدمی فراتر از حس

عادت کرده ایم که همه چیز را حس کنیم و با حس بشناسیم. تقریبا همه آنچه در ذهن ماست، درکی است از آنچه حس کرده ایم. اطرافمان را حس می کنیم، در ذهنمان درکی از آنها پدید می آید، آنها را می شناسیم و باور می‌کنیم. به درک حسی خو کرده ایم؛ ولی ما از محسوسات فراتریم و باید چیزهایی را بشناسیم و باور کنیم که به حس نمی آید. ما می توانیم با چشم عقل ببینیم، با اندیشه مان درک کنیم و با تفکرمان دریابیم. غرق شدن در حس و عادت کردن به آن، راه را بر اندیشه مان می بندد. اکتفا به درک حسی، از رسیدن به معرفتی که رمز برتری ماست، بازمان می دارد. باید قدمی از حس فراتر گذاشت. باید با پای اندیشه گام برداشت. تفکر درباره آنچه به حس در نمی آید، اما وجود دارد و در اندیشه ما قابل درک است، راه رسیدن ما به معرفت است؛ معرفتی که ما را به کمال مطلوب می رساند.

عادت به شایدها

بارها از خودم پرسیده ام که چقدر و به چه چیزهایی به «یقین» اعتقاد دارم؟ اعتقادی که هیچ کس، هیچ گاه و در هیچ صورتی نتواند آن را از من بگیرد. بارها از خودم پرسیده ام کدام اعتقاد، باور یا عقیده است که در ذره ذره ذهنم راه یافته و لکه ای از شک و شبهه بر خود نداشته باشد؟واقعیت آن است که به گمان ها و تردیدها خو کرده‌ایم. عادت کرده‌ایم که به گمان اعتماد کنیم. کدام قضیه تجربی است که یقینی باشد؟ ما در زندگی مادی مان، چاره‌ای جز اعتماد به گمان نداریم. اما این حس اعتماد به شایدها، نباید به دایره زندگی روحانی مان قدم بگذارد و به اعتقاداتمان راه بیابد. در سفر کردن، به هواپیمایی که گمان داریم به مقصد می رساندمان اعتماد می کنیم و ناچاریم به آن اعتماد کنیم؛ ولی در ایمان و عقیده، اعتماد کردن به گمان و ظن و شاید، نه تنها آخرین چاره نیست، بلکه اصلا سودی نمی بخشد.اگر من و تو در معرفت، در عقیده و در ایمان به گمان اعتماد کنیم، راه را بر اندیشه و تفکرمان بسته ایم و این یعنی ماندن و فرو ماندن.

اندیشه های گرفتار رفاه

برخی در زندگی فقط می‌خورند و می‌آشامند و به انتظار آنچه پیش آید می نشینند. آنها درست مثل بسیاری از مخلوقات دیگر خدا، نه به فردای مادی شان می اندیشند و نه به فردای آخرتشان. هر لحظه گرفتار هوسی می شوند که آن لحظه به دلشان چنگ می زند و دیگر قدمی حتی از آن لحظه و آنچه در آن هستند فراتر نمی روند. گویی چشم هایشان نمی بیند، گوش هایشان نمی شنود و اندیشه شان تکاپویی ندارد. گمراه اند و غفلت زده؛ گرفتاران رفاه و راحت طلبی که دل هاشان در قفس تنگ رفاه طلبی گرفتار شده و این همه آسوده خواهی، راه را بر درست اندیشیدنشان بسته است. آن قدر به رفاه و راحتی شان فکر می کنند که یادشان می رود چرا آمده اند و به کجا می روند. اینها همیشه در خسران و زیان اند. به یقین بی فایده نیست اگر گاهی خودمان و زندگی کردن مان را بسنجیم؛ مبادا که از این گروه آدمها باشیم.

تکبر؛ سد راه اندیشه

هستند کسانی از میان ما آدم ها که خودبینی و تکبر چنان چشم دلشان را کور می کند و راه اندیشه‌شان را می‌بندد که نه خود را می بینند و نه خدا را؛ نه کوچکی خود را درک می کنند و نه عظمت خالق را. تکبر چنان از اندیشیدن بازشان می‌دارد که نه سر به سجده شکر و سپاس و ستایش خدایشان می سایند و نه سفره نیازشان را به درگاه او پهن می کنند و اینان خود درنمی یابند که حتی از شیطان رانده شده از درگاه خدا هم فروترند.

صداقت عملی

هر قدر دروغ گفتن به دیگران زشت، ناپسند و از سر نادانی است، دروغ گفتن آدمی‌به خودش و خدای خودش زشت تر و جاهلانه تر است. متاسفانه آدم‌هایی که می‌کوشند به هم دروغ نگویند، گاهی یادشان می‌رود که به خودشان هم نباید دروغ بگویند. ما خیلی وقت‌ها برای راضی کردن خودمان، برای خاموش کردن فریادهای وجدانمان و برای آرام کردن تلاطم درونی‌مان، به خودمان دروغ می‌گوییم. به خودمان می‌قبولانیم که چنین نیستیم و چنانیم. ولی صدیقین و راستگویان، کسانی هستند که عملشان آینه گفتارشان باشد و رفتارشان مهر تایید اعتقاداتشان. آنها کسانی هستند که وقتی به چیزی معتقدند یا از چیزی حرف می‌زنند، به همان جرات و جسارت، به آن عمل می‌کنند. اینها، هم با دیگران، هم با خودشان و هم با خدایشان صادق اند و این همان صداقتی است که روزی راستگویان را فایده بسیار می‌بخشد و به رستگاری و کمال می‌رساند.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

در تقابل ایران با اسرائیل و آمریکا، همیشه گزینه حمله اتمی چالش‌برانگیز بوده و هست. عده‌ای می‌گویند: وقتی آمریکا و اسرائیل به عنوان دشمن اصلی ما سلاح اتمی دارند و تجربه نشان‌داده، اگر لازم شود هیچ تعارفی در استفاده از آن ندارند، پس ما هم باید سلاح اتمی داشته باشیم.
باغ خسروشاهی

باغ خسروشاهی

کی از شبهاتی که در سال‌های اخیر سبب تحریف امام در ذهن نسل جوان شده است این ادعا است که برخی می‌گویند امام در باغ‌های بزرگ و مجلل اطراف جماران زندگی می‌کردند و بااین‌وجود در رسانه‌ها به مردم یک‌خانه کوچک و ساده به‌عنوان محیط زندگی ایشان نمایش داده می‌شد
دوگانه نهضت و نظام

دوگانه نهضت و نظام

برخی دوگانه‌ها را ابتدا درک نمی‌کنیم ولی به مرور که مشغول کاری علمی می‌شویم یا طرحی عملی را به پیش می‌بریم متوجه آن می‌شویم و بعد بر سر آن دو راهی به انتخابی خاص دست می‌زنیم.
چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

شهید سلیمانی بی‌شک در زمره شخصیت‌هایی است که جامعه ایرانی بشدت از وی متأثر خواهد بود. احتمالاً در طول تاریخ هیچ بدرقه‌ای به میزان تشییع پیکر او شکوهمند نبوده است.
آب و برق مجانی می‌شود!

آب و برق مجانی می‌شود!

Powered by TayaCMS