25 مهر 1396, 3:5
روزنامه دنیای اقتصاد
تاریخ: 26/6/1396
وضعیت مات و تاریك آموزش و اعتبارنامه پزشكی در ایران دوره قاجار، شرایط را برای بیماران ایرانی و حتی خود حرفهایها بسیار دشوار و نامحتمل میكرد تا بتوانند میان یك طبیب و یك شارلاتان تفاوت قائل شوند. جدا از اطلاعات زبانی در مورد خبرگی یك طبیب، تلاشی نیز از سوی خود اطبا برای جداسازیشان از آنهایی كه شارلاتان یا رقبای حداقل غیرمقبول محسوب میشدند، صورت میپذیرفت. در جامعه آشنا به سلسله مراتبی ایران، تمایلی عمومی در میان پزشكان پدید آمد و تلاش میكردند عناوین و القاب پرطمطراقی را بهدست آورند تا بتوانند خود را از همتایان بدبختتر و نه لزوماً با شایستگی كمتر متمایز كنند.
همانند دیگر بخشهای جامعه قاجار، برای اینكه فردی یك شغل پر نفوذ و عنوان با درآمد بالا بهدست آورد به آن بستگی داشت كه چه كسی او را میشناخت تا آنكه چه میدانست. جدا از آنكه طبیب میتوانست یك عنوان درباری رسمی را به دست آورد، بعد از سال 1854، آنها همگی خواستار آن شدند كه عنوان دكتر را در جلوی اسامیشان داشته باشند، عنوانی كه به آنهایی كه فارغالتحصیل تعلیمات پزشكی دارالفنون بودند، داده میشد. كسانی كه عنوان دكتر را بهدست میآوردند، درست یا اشتباه، تلاش میكردند كه كسان دیگر را كه شانس به كارگیری چنین عنوانی نصیبشان نشده است انكار كنند، تا خودشان را از چنین كسانی كه خود به خود از طبقه پایین اطبا محسوب میشدند متمایز كنند. همچنین، دكترها چنان لباس میپوشیدند و رفتار میكردند تا آسودگی زندگی و وضع خوب خود را به رخ بكشند و از اینرو بر شهرت خود بیفزایند.
این مطلب، پركینز را كه از وجود پزشكان سرشناس آگاه بود متقاعد نكرد، او به نیمه خالی لیوان اشاره كرد. «مردم احترام فراوانی برای پزشكان قائلند؛ اما به همان اندازه كه از طبابت غیرعلمی رنج میبرند، هرگز نیز از جستوجوی راه نجات از دست شیادان خسته نیستند.» جان مالكولم «شارلاتانی» را اینگونه در منظر دید قرار داد: «در این كشور، همانند تمام كشورها، تعداد زیادی شارلاتان پزشكی وجود دارد كه پول به دست میآورند یا به دلیل وانمود به درمان تمام امراض، مورد احترام بیماران هستند.» از آنجا كه پزشكان ایرانی در دسترس نبودند یا نمیتوانستند خدمات درمانی مؤثری را ارائه دهند، بیماران بیچاره ایرانی به هر چیز یا هر كسی كه امیدی به تسكین (اگر نگوییم شفا) میداد روی میكردند. شارلاتانهای اروپایی در ایران از آنان پیشی میگرفتند، زیرا مردم هیچ تصوری از دانش پزشكی به صورت كل نداشتند. كورف، یك عضو هیات روسی در تبریز «نقل كرد زمانی كه در تبریز بود، یك آلمانی حضور داشت كه آبجو درست میكرد كه بد بود و كسی آن را دوست نداشت. از آنجا كه مجبور بود پول برای گذران زندگی به دست آورد، آلمانی آبجو ساز، خود را به سیمای یك پزشك در آورد. او جعبهای داشت محتوی ابزارآلات و جعبهای با بطریهایی پر از دارو كه از كمربند خود آویزان میكرد و به جستوجوی بیماران میرفت.
منبع: سلامت مردم در ایران قاجار، ویلم فلور، ترجمه ایرج نبیپور.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان