اشاره: بخش نخست گفتگو با استاد ديناني پيرامون مباحث قرآني هفته پيش به چاپ رسيد. اينك بخش دوم درباره مقوله نزول.
انزال قرآن
با بعثت حضرت ختمی مرتبت(ص) قرآن کریم در طول ۲۳سال، آیه به آیه نازل شد، در ازمنه مختلف و در امکنه مختلف و در شرایط گوناگون. درباره این مسئله ميتوان بحث کرد كه مکان چه خصوصیتي در نزول قرآن داشته است و زمان چه خصوصيتي داشته و حال پیامبر اكرم(ص) چه حالی بوده است. اگر نزول را آیه به آيه بدانيم، اين مسائل كاملاً قابل طرح است و كاملاً اهميت دارد. اجمالاً قرآن دفعتاً نازل نشد. حدیثی در ذهنم هست که حضرت ميفرماید: «از من ميپرسند چرا قرآن، آیه آیه نازل شده و چرا یکجا نیامده است؟ چگونه این سؤال را ميکنند؟ اگر قرآن دفعتاً آمده بود، من محترق ميشدم و ميسوختم!» نور ربوبیت و الهیت آنچنان شعشعانی و درخشان و پرحرارت بود که نزول آیه به آیهاش هم حال حضرت را دگرگون ميکرد، چه رسد به اينکه ۱۱۴ سوره و چندین هزار آیه یکجا نازل شود. در اين صورت، آن نور شعشعانی چه چيزي از عالم باقی ميگذاشت؟
شاید اينكه قرآن درباره حضرت موسي(ع) از «خرّ موسی صعقا» سخن ميگويد، از اين باب باشد.
تازه اين اتفاق براي موسي(ع) با یک آیه و یک تجلی روي داده است. قرآن گزارش ميكند كه: «فلمّا تجلی ربُهُ للجبل جعلهُ دكّا و خرّ موسی صعقا فلمّا افاق قـال سُبحانك تُبتُ اليك و انا اولُ المؤمنين» (اعراف، 143) پس صلاح همان بوده است که قرآن به صورت آیه به آیه و در شرایط گوناگون نازل شود.
نزول یعنی چه؟ نازل شدن یعنی چه؟ و اساساً وحی یعنی چه؟
ما «وحی» را بدون «نزول» نميتوانيم بفهميم. اگر کسی بگوید وحی را فهمیده و قرآن را که «وحی» است، فهميده و خود وحی را هم فهمیده، ولی معنای نزول را نفهمیده است، در واقع وحی را نفهمیده است. «انزلنا» در لغت یعنی نازل کردیم. «هـُ» در «انزلناهُ» به قرآن برميگردد. با قاطعيت ميگويم كه ما تا نزول را نفهمیم، نه تنها از قرآن چيزي نميفهميم، بلكه اساساً در حوزههاي ديگر هم چیزی نميفهمیم. «نزول» را در فارسی «پایین آمدن» و «فرودآمدن» ترجمه ميكنند. نكته اينجاست كه فرودآمدن بدون بالاآمدن معنی ندارد. بالایی باید باشد تا فرود معنی پیدا کند.
بالا کجاست که قرآن کریم از آنجا فرود آمده است؟
در مقابل اين سؤال، بلافاصله ممکن است كسي ذهنش برود به مسائلي مانند «انما مثلُ الحيوه الدُنيا كماء انزلناهُ من السماء فاختلط به نباتُ الارض» (يونس، 24) و «ارسلنا الرّيـاح لواقح فانزلنا من السّماء ماءً فاسقيناكُمُوهُ و ما انـتُم لهُ بخازنين» (حجر، 22) كه خداوند ميفرمايد: باران را نازل کردیم. «سماء» از ماده «سموّ» است كه بالاست. بالا کجاست؟ آيا زهره و مریخ سماء است؟
زهره و مريخ در سماءاند، ولي خود سماء نيستند.
پس اينكه قرآن ميگوید: «من السماء»، مراد از «سماء»، کره مریخ نیست، کرات دیگر هم نیست. سماء یعنی بالای فضا. حالا بگوييد كه آب در بالا چه ميکند؟ عجيب نيست كه آب از بالا ميآيد و بعد از تبخیر شدن در گرمای تابستان هم تا حدودی بالا ميرود و وقتی هوا سرد شد، آن تبخیرها با قطرههای باران به زمين برميگردد؟ این نزول باران از جوّ هواست، اما آیا آیات قرآن نيز همينطور است؟ «بالا»یی که قرآن از آن نزول یافته و پايين آمده، کجاست؟ آيا مراد کرات آسمانی است و نزول از كرات و كيهان و كهكشانهاست؟ آيا قرآن پيش از نزول در کرات آسماني بوده است؟ قطعاً خیر. اين را كه مافوق کرات چيست يا کجاست، نميدانیم. اگر بُعد متناهی باشد، نميدانیم. اگر بُعد نامتناهی باشد، باز هم نميدانیم. به طور قطع قرآن کریم از کرات آسمانی نیامده است، چون کرات بعد دارند. پاسخي كه ما به اين پرسش و مشابهات آن ميدهيم، اين است كه قرآن از سنخ معانی است و مقوله معنی، هیچ ارتباطی به بعد ندارد.
پس بالایی که قرآن از آنجا فرود آمده است، کجاست؟
براي پاسخ به اين سؤال، بايد سؤالات ديگري مطرح كنيم. قرآن به حسب روايات، نزيله جبرئيل است. جبرئيل(ع) آمده و قرآن را با خود آورده است. حالا بايد ديد كه خود او از کجا آمده و قرآن را از كجا آورده است؟ آیا جبرئيل در جايي مانند کره مریخ يا كرات ديگر مستقر است؟ پس چرا الآن نیست؟ جبرئيل اكنون کجاست؟ بالايي كه قرآن كريم از آن سخن ميگويد، بالای افقی نیست، بالای عمودی هم نیست. اصولاً بالای مساحتی نیست. بالای مساحتی را با مقولاتي مانند فرسخ و کیلومتر ميتوان اندازهگیری کرد، اما جایی که قرآن از آنجا نازل شده، تا اینجا چند فرسخ است؟ کدام مسّاحی ميتواند چنين چيزي را اندازه بگیرد؟ این روزها که همه چیز را مهندسی ميکنند، آيا طول نزول قرآن را هم ميتوانند مهندسی کنند؟! در اين فضا، هندسه حرفي بيمعني است. نزول به هندسه درنميآید و مطلقا هندسه ندارد. در يك كلام، با ریاضیات نميتوان نزول را اندازه گرفت؛ رياضي در اين افق ناكارآمد است، چه هندسهاش باشد و چه عددش. اگر اندازه نباشد ریاضیات بیکار ميماند؛ ولي چه بايد كرد كه مقوله «کن» اندازه ندارد و اندازه در اين مقام اصلاً فاقد معنیست.
در فنون حكمت قديم، کمیّت را عرض ميدانيم كه عارض بر جسم ميشود و جسم است که کمّ ميپذیرد.
آیا جبرئيل(ع) جسم است و قرآن از جسم درآمده است؟ آيا معنی از جسم درميآید؟ متفكران امروز ميگویند: آری، به این دلیل که شما که الآن با معنی حرف ميزنید، از توی سلولهای مغز شما که جسم است، فکر درميآید. کسی که بگوید فکر از توی سلولها درميآید، لابد در مورد قرآن هم نظرش اين خواهد بود كه قرآن و وحی و نزول هم از سلول درآمده است! واقعا از داخل و درون جسم، اندیشه خارج ميشود؟ آيا معنی از توی جسم درميآید یا خود جسم معنیدار است؟
اصلا «معنی» از جنس و سنخ جسم نیست. پس نميتوان گفت كه از جسم معنی درميآید. قرآن هم به حكم اينكه از مقوله معانی است، نميتواند از جسمي معين خارج شود. پس این بالايي كه قرآن ميگويد، قطعاً بالای مسافتی، مساحتی، کمّی (متصلاً، منفصلاً)، جغرافیایی نیست. اينكه «این بالا کجاست؟» در جوابش بايد گفت: بالایی داریم که از سنخ مساحت نیست؛ بالایی وجود دارد که از حيطه اندازه خارج است. بالایی وجود دارد که هندسه نميتواند آن را اندازهگيري كند. به ديگر سخن: غير از بالاي شناختهشده در بلنديها، بالايي هست كه با مقیاسهای حسی و خیالی و ظاهری آن و هنر مهندسی قابل اندازهگیری نیست.
ما چگونه اين بالا را بفهمیم؟
اجازه بدهيد یک سؤال از شما بکنم: حضرت عالي كه اینجا هستيد و روی این صندلی نشستهايد، جا و مكان داريد. دست شما را من ميبینم. موبایل و عینک شما را هم ميبینم كه اینجا، روبروی من است. کبد و روده و حتی سلولهای مغزی شما را با ابزارهای جدید ميتوان دید؛ اما آیا فکر شما را هم ميتوانم با تلسکوپ و ميكروسکوپ ببينم؟
فکر را با هیچ چیز نميتوان دید.
اندیشههای معمولی از نوع اينكه «این گل سرخ است» را آیا من ميتوانم با ابزار ببینم؟ این در سطح جسم شماست یا بالاتر است؟
در سطح جسم نیست؛ چون اگر در سطح جسم بود، ابزاری پیدا ميشد که با آن بتوان دید.
پس چون در سطح جسم شما نیست، باید بگوییم پایینتر است یا بالاتر؟ یمین است یا یسار؟ باید به آن «جهت» بدهیم. آیا فکر جهت دارد؟ جسم سه بُعد دارد و هر بعدی دو جهت دارد. سلولهای شما هم شش جهت دارد؛ اما عبارت «اين گل سرخ است»، چند جهت دارد؟ این جمله چون معنی است، اصلا جهت ندارد. خود گل شش جهت دارد، اما معنی «گل سرخ است» مطلقا بُعد و جهت ندارد.
ما شش جهت بیشتر نداریم؛ اما «معنی» تابع كدام جهت است: یمین يا یسار؟ جنوب يا شمال؟ بالا يا پایین؟ معني جزو کدام يك از اين جهات است؟ مقوله معني با هيچيك از اين شش جهت مطابق نميشود. حالا اگر بنا باشد و من مجبور باشم از این شش جهت، یکی را تمثیلاً و ضرورتاً انتخاب کنم، به نظر شما کدام يك را بايد انتخاب کنم؟
طبعاً بالا، از فرط فقر و نداشتن لغت و اينكه اقلاً این نزدیک به ذهن است و انسب است.
بله، ما كلمه «بالا» را انتخاب ميكنيم، چون ناگزیریم و به هر شكلي كه هست، بايد مسئله را حل كنيم. طريقه حل مسئله جهت و نزول همين است.
تاريخ خبر: شنبه 9 دي 1396- 11 ربيع الثاني 1439ـ 30 دسامبر 2017ـشماره 26902