ولايت كافران، ممنوع
سنیه بهشتی
ولایت به هر معنایی که باشد، نمیتواند بیانگر رابطه میان مسلمان و کافر باشد. به این معنا که از ولایت به معنای محبت و دوستی گرفته تا ولایت به معنای همراهی و همکاری تا ولایت به معنای سرپرستی و حکومت، رابطهای نیست که اسلام آن را تجویز کند.
البته دایره کفر در اسلام، دایرهای گستردهای است. در فرهنگ قرآن، برای کفر همانند ایمان، مراتب و سطوح گوناگونی تعریف و تبیین شده است؛ چرا که در نهایت همه انسانها در دو دایره اسلام و کفر یا ایمان و کفر قرار میگیرند. شرک و نفاق در نهایت چهره خود را نشان میدهد و شخص یا برحق است یا بر باطل؛ چرا که حد وسطی برای آن متصور نیست.
در مرتبهای از تفسیر اسلام و کفر، ولایت اهل کتاب نیز در دایره ولایت کافر قرار میگیرد؛ چنان که ولایت افرادی از اهل اسلام نیز در همین دایره تعریف شده و به عنوان ولایت طاغوت مردود دانسته میشود.
خداوند بارها از هر گونه ولایت کافران بویژه ولایت سیاسی آنان برحذر داشته و پذیرفتن ولایت کافران از سوی مسلمانان را نهی کرده است. (نساء، آیات 139 تا 144 و مائده، آیات 57 و 80 و81)
از آن جایی که بسیاری از روابط خصوصاً روابط عاطفی غیرقابل ردگیری است و میتواند پنهانی باشد و دیگران نسبت به آن آگاهی نیابند؛ خداوند، پرهیز از ولایت کافران را نشانهای از نشانههای تقوای الهی شخص برمیشمارد. به این معنا که شخص به سبب تقوای الهی از هرگونه رابطهای بویژه رابطه عاطفی و قلبی نسبت به کافران پرهیز میکند و به خود اجازه نمی دهد تا دلبستگی به آنان پیدا کند تا چه رسد که ولایت سیاسی آنان را بپذیرد.
در داستان صفوان جمال به خوبی این معنا تایید شده است که هرگونه آرزوی بقای ظالم و ستمگر و طاغوت و لو برای گرفتن اجرت جایز نمیباشد. از این رو امام موسی کاظم(ع) از صفوان جمال میخواهد تا شترهایش را به دولت عباسی و هارونی حتی برای کاروان حج اجاره ندهد، زیرا این اجاره و کرایه مستلزم آرزو برای بقای طاغوت جهت وصول کرایه است.
علت نهی از پذیرش ولایت کافران
خداوند درباره علت نهی از هرگونه ولایت کافران، بر این مهم تاکید دارد که ولایت کافران و طاغوت، زمینه فتنه و فساد است و پذیرش امری که زمینه و بستر فساد و فتنه را فراهم میآورد مانند خود فتنه و فساد جرم و گناه است.
به سخن دیگر، عقل انسانی حکم میکند که مقدمه واجب مانند خود واجب، واجب است، چنان که مقدمه حرام مانند خود حرام، حرام است. از آن جایی که فساد و فتنه، حرام است، عمل به مقدمات آن نیز حرام میباشد. بنابراین، ولایت کافر در هر شکل و شمایل به ویژه سیاسی آن به سبب آن که بسترساز فتنه و فساد در جامعه اسلامی است، ازنظر اسلام حرام و گناه و بلکه جرم دانسته شده است. (انفال، آیه73)
البته خداوند در یک صورت مجوز پذیرش ولایت سیاسی کافران را میدهد و آن در شرایط اضطرار و تقیه است. به این معنا که شارع، حکم عقل را در این زمینه امضا و تایید کرده است؛ چراکه عقل حکم میکند در صورت اضطرار، به ظاهر ولایت سیاسی کافران پذیرفته شود.
این که در این استثناء قید سیاسی بر ولایت گذاشته شده، از آن روست که این ولایت سیاسی، یک ولایت ظاهری است و شخص مسلمان هرگز نسبت به کافر، ولایت باطنی و عاطفی ندارد و اگر شرایط تغییر کند به سرعت علیه ولایت سیاسی کافر قیام میکند.
به هرحال، اسلام تنها ولایت سیاسی کافر را در صورتی تجویز کرده که شخص در حالت اضطرار و تقیه باشد و یا جامعه به سبب ضعف نتواند در برابر ولایت سیاسی کافر و طاغوت مقاومت کند. در این صورت تنها به حکم مصلحت و ضرورت جایز است که ولایت سیاسی را در ظاهر بپذیرد تا خود و جامعه را از شر کافران و طواغیت در امان نگه دارد. (آل عمران، آیه28)به هرحال، هرگونه ولایت کافر و طاغوت ازنظر اسلام ممنوع، حرام، گناه و جرم است و کسی اجازه ندارد تحت ولایت کافر و طاغوت درآید؛ چراکه ولایت کافر و طاغوت، زمینه ساز فساد و فتنه در جامعه اسلامی خواهد بود.
به سخن دیگر، خداوند ولایت کافر را عین ولایت مفسد و فتنه گر میداند و برای مصونیت یابی جامعه اسلامی از فساد و فتنه هرگونه رابطه با کافر و طاغوت را ممنوع دانسته است. پس اگر در شرایط اضطراری یا تقیه به ولایت ظاهری کافر و طاغوت درآمده، میبایست در نخستین وضعیت ممکن، نسبت به ولایت سیاسی و ظاهری کافران بشورد و طغیان کند و ولایت آنان را انکار و از میان بردارد. کاری که در کشورهای اسلامی درحال شکل گیری است.