دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

ولایتعهدی امام رضا (ع)؛ مشروعیت و مقتضیات (2)

No image
ولایتعهدی امام رضا (ع)؛ مشروعیت و مقتضیات (2)

ولايتعهدي امام رضا (ع)؛ مشروعيت و مقتضيات

رضا نصیری حامد

عده‌ای از مومنان و پیروان طریق اسلام و ائمه هدی بویژه آنان که دغدغه دین و اخلاق و حضور در سیاست را دارند، به دلیل فقدان انطباق شرایط تاریخی و اجتماعی در بسیاری اوقات با آرمان‌ها و اهداف دینی و مذهبی‌شان علی الخصوص آنجا که ظاهرا هیچ امیدی به اصلاح امور نمی بینند، گاه از انجام هر نوع تعاملی در عرصه سیاسی و حتی با مردم عادی جامعه طفره می‌روند و سعی در اصلاح امور را بی‌فایده می‌پندارند به طوری که برخی اوقات از این هم فراتر رفته و منطقی همچون بحث خوارج از زبان آنان به گوش می‌رسد که طبق آن حکومت و فرمانروایی را فقط متعلق به خداوند متعال می‌دانند؛ اینان مطرح می‌دارند که نعوذ بالله خدای تبارک و تعالی ناتوان از حاکم ساختن دین و مذهب حق نیست که افراد بشری بخواهند با تشکیل حکومت و نظام سیاسی با محتوایی دیندارانه بدان کمک کنند؛ گویی با چنین اندیشه ای همچون خوارج فراموش می‌کنند که اوامر الهی نیز باید به دست افراد انسانی به منصه ظهور و بروز برسد چرا که قطعا نباید منکر قدرت باری تعالی و حقانیت دین ارسال شده از جانب پروردگار گردید ولی انسان‌ها نیز وظیفه و تکلیفی دارند که باید براساس آن ظرفیت و توانایی لازم برای تکفل مسئولیت تحقق دین الهی در جامعه از جمله شئون سیاسی و اجتماعی را به دست آورند و آنها در چنین شرایطی جایگاه و موقعیت خاصی به دین خداوندی نمی دهند بلکه اینان در واقع خود را شایسته و لایق تحقق تعالیم الهی می‌سازند. به نظر می‌آید علی رغم اختلاف نظریه‌های بنیادین با اندیشمند تاثیرگذار غربی «نیکولو ماکیاولی» می‌توانیم از بحث جالب توجه وی جهت تبیین بیشتر این موضوع کمک بگیریم؛ ماکیاولی در عرصه سیاسی دو نوع امکانات و شرایط را پیشاروی عاملان و بازیگران سیاسی مشاهده می‌کند که یکی از آنها بحث حوزه مربوط به «فضیلت» است و دیگری قلمرو متعلق به «شانس»، «بخت» و «اقبال» را در بر می‌گیرد. قلمرو فضیلت شامل داشته‌ها، توانایی‌ها و امور در اختیار بازیگران سیاسی است و بستگی مستقیمی دارد با شایستگی‌ها و صلاحیت‌های آنان در صورتی که قلمرو بخت و اقبال، آن حیطه‌ای از مناسبات آدمیان است که چندان در اختیار انسان‌ها نبوده و به طور کامل نیز به کنترل آنها در نمی‌آید. بر اساس دیدگاه وی آدمیان همواره باید بکوشند تا با تقویت لیاقتها و شایستگیهای ایشان و اقتدار و گسترش دادن چنین قلمروی بر بخش مبتنی بر امور تصادفی و اتفاقی غلبه و تفوق یابند. به نظر می‌آید حتی معتقدان به اندیشه دینی و اخلاقی نیز باید تلاش نمایند تا با افزودن بر حیطه توانمندیهای خویش بر قلمروهای خارج از اراده و انتخاب خویش فائق شوند. عرصه سیاست چه درون جوامع و چه در مناسبات بین المللی، میدان منازعه و نبردی است میان امکانات و داشته‌ها از یک طرف و محدودیتها و محذورات از طرف دیگر و عاملان درگیر در عرصه سیاسی باید تلاش نمایند با استفاده از امکانات و داشته‌ها بر مشکلات و موانع موجود پیروز شوند و این خود حکایت جبر و اختیار آدمی نیز هست که در تمامی عرصه‌ها و حیطه‌های زندگی بشری رخ می‌نمایاند که از جمله تبلورهای آن در سیاست است. بالطبع در این قلمر و نیز همچون دیگر بخشهای وجود آدمی آن بخش دارای فضیلت و ارزش است که مبتنی بر انتخاب و اراده انسان بوده باشد میزان انتظار از انسان چه از سوی ادیان آسمانی و چه از طرف همنوعان در ساحت مناسبات رسمی، قانونی و حقوقی و هم ساحت روابط معمول اجتماعی به اندازه همین قدرت اختیار و تصمیم‌گیری اوست بالطبع در مسیر چنین تصمیم گیریهایی موانع و محذورات فراوانی رخ خواهد نمود که چندان به اراده آدمی وابسته نیست و خارج از کنترل او قرار دارد که اینها باید به مدد تلاش انسان در فائق آمدن بر موانع، حداقل نقش و تاثیرگذاری را در سرنوشت او ایفا کنند. ظرافت و پیچیدگی شناخت و درک این دو نوع از امکانات و نیز محدودیتهای آدمی جایگاهی والا در تعیین نوع شخصیت آدم دارد که بویژه اگر با درایت لازم از سوی فرد همراه بوده باشد، قادر است آدمی را در مسیر کمال هدایت نماید. یکی از درسهایی که بررسی مسائل پذیرش ولایت‌عهدی از سوی امام رضا در بر دارد، می‌تواند این باشد که با شناخت بهینه و کامل این ملزومات اختیاری و نیز جبری درزندگی بشر می‌توان از روی معرفت و البته به صورتی فعالانه عمل کرد نه اینکه انسان به حالتی انفعالی و بدون در نظر داشتن ایمان و مرامی خاص فقط به دنبال موقعیتهایی جهت واکنشهای آنی و مقطعی باشد که چنین عملی بلافاصله خطر فرو افتادن در ورطه فرصت طلبی و عمل گرایی صرف را به دنبال خواهد داشت. ولی آن بازیگر سیاسی که به حد و حدود تواناییها و میزان نسبی اختیارات خویش واقف است، کنار رفتن پاره‌ای از عوامل بازدارنده و محدود کننده در مسیر حرکت خویش را به خوبی سنجیده و مطابق فلسفه و اندیشه‌اش با آن برخورد خواهد کرد؛ کمترین دستاورد و نشانه چنین امری آن است که چنین کنشگری نمی‌تواند اصول اخلاقی، عقیدتی و باورهای خویش را نادیده انگارد چون می‌داند که چه بسا گشایش فرصتی برای عملکرد سیاسی و اجتماعی بویژه در میان انواع و اقسام بازیهای سیاسی امکان دارد که کاملا حساب شده و مبتنی بر برخی مسائل برنامه ریزی شده در جهت نفع عده‌ای خاص بوده باشد. از این رو باید هوشیار بوده و ضمن پیش بردن منویات و اندیشه‌های خویش در دام سیاست ورزان طماع و نقشه‌های آنان نیفتاد. مامون از جمله انگیزه هایش در واگذاری ولایتعهدی به امام رضا (علیه السلام) راضی نمودن افکار عمومی شیعیان بود که در بخشهای بسیاری ازخراسان آن روز و اطراف قدرت فراوانی داشتند؛ شیعیانی که در تحکیم بنیادهای حکومت مامون و پیروزی‌اش بر «امین» نقش مهمی داشتند. به این ترتیب مامون امیدوار بود که با پذیرش ولایتعهدی از سوی حضرت رضا، بر خلاف میل خویش مهر مشروعیت بزند و وفاداری علویان را نیز داشته باشد و لذا در پاسخ منتقدانی که به اعطای ولایتعهدی به امام رضا اعتراض داشتند، صراحتا بیان می‌داشت که گمان نکنید که من قصد دارم با این کار سود و نفعی به آنان برسانم و مسئله‌ای همچون خلافت و حکومت را به آنها برگردانم بلکه بر عکس به فکر آن بوده‌ام که بحرانها وتنشهای پیش آمده را برطرف سازم؛ پس در چنین شرایطی کاملامشخص است که انگیزه مامون از اعطای خلافت و یا ولایتعهدی به امام رضا تابعی از مصلحت سنجیها و سیاست ورزیهای او بوده است به طوری که او را ناچار می‌سازد تا با حضرت علی بن موسی الرضا کنار بیایید. وی بیش و پیش از آنکه به صلاحیت و شایستگی امام معصوم فکر کند، قصد آن داشته که عباسیان را بترساند زیرا اینان با شکستن پیمان ولایتعهدی مامون و نقض کردن میثاق خویش با وی عملا علیه مامون موضع گرفته بودند لذا مامون خواست به ایشان تفهیم کند که عصیان و تمرد آنها ضربه چندانی را متوجه وی نمی‌سازد و او را ناتوان از مقابله با آنان نمی‌گرداند بلکه وی هم می‌تواند با هدف و قصد انتقام‌گیری از ایشان خلافت را از خاندان عباسی به علویان منتقل نماید و این در پاسخ رفتار عباسیان بود که در زمان خلع مامون از ولایت‌عهدی توسط برادرش امین، او را حمایت و پشتیبانی نمودند به طوری که شاید خطر آن بود که حیات سیاسی مامون به کل پایان یابد. شدت و اهمیت این مسئله برای عباسیان به قدری بود که آنان پس از مواجهه با ولایتعهدی امام رضا، دست به کار شده و فردی نوازنده همچون «ابراهیم بن مهدی» را به عنوان خلافت بر مسند ریاست جامعه مسلمین به رسمیت شناختند که عملا این اقدام ایشان نوعی دهن کجی به اهمیت جایگاه ولایت و خلافت در جامعه اسلامی بود و حتی یکی از فرضیات عمده مطرح در خصوص به شهادت رسیدن امام رضا از سوی مامون، ترس وی از خشم عباسیان عنوان شده است چرا که دشمنی و کینه آنها به دلیل بیعت مامون با امام رضا بوده است. همچنین شک نیست که امام با وجود قرار گرفتن در مسند ولایت‌عهدی از سوی ماموران دربار و تشکیلات ماموران به شدت کنترل می‌شد به نحوی که حتی فردی چون «هشام بن ابراهیم راشدی» که از جمله یاران حضرت بود پس از انتقال امام به خراسان، تمام ملاقاتها و رفت و آمدها و حتی گفتگوهای ایشان را تحت نظارت کامل داشته و مراتب را دائما به مامون و اطرافیانش منعکس می‌کرد. همه اینها برملاکننده این نکته است که عوامل بسیاری در صحنه سیاسی ممکن است به فراغ بال بخشیدن به کارگزارن سیاسی منجر شود ولی کنشگر آگاه باید بتواند جوانب موضوع را به صراحت بررسی کرده و تصمیمات مناسب را اخذ نماید. در همین موضوع ولایتعهدی امام هشتم شیعیان شاهدیم که هر چند قرار گرفتن امام در منصبی رسمی و حکومتی در زمره امکانات ایشان به حساب می‌آید و از حیث دامنه و میزان عمل افقهایی را می‌گشاید ولی در عین حال نیز ایشان را از جوانب دیگری تحت نظارت شدیدتر در می‌آورد تا از اقدام و حرکت متفاوت و مضر ایشان علیه سیستم حکومتی وقت جلوگیری به عمل آید. از این رو امام رضا نیز ضمن بهره گیری از فرصتهای لازم برای پیشبرد اهداف خویش هیچ گاه در دام فرصت طلبی مامون و اطرافیانش گرفتار و محدود نمانده بلکه از لابه لای همین دشواریها و محذورات پیام خویش را ابلاغ می‌نمودند. به همین دلیل همچون خاری در چشم مامون و دستگاه او به حساب می‌آمدند چنان که روز به روز بر شمار پیروان و وفادارانشان بین آحاد مردم افزوده می‌گشت تا اینکه دستگاه حکومت وقت ناچار شد ایشان را به شهادت برساند تا بیش از این از ناحیه حضرتش صدمه و آسیب نبیند چون مامون و اطرافیانش در این فکر و اندیشه بودند که تا حد امکان امام را از تمامی فعالیتهای سازنده‌شان بازداشته و کنترل نمایند که محقق نشده و امام در عین محدودیتهای فراوان توانستند بسیاری از منویات خویش را تحقق ببخشند.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʆ) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (6) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
رساله حقوق امام سجاد(ع)

رساله حقوق امام سجاد(ع)

اشاره: برخی محققان میراث علمی امام سجاد(ع) را به سه بخش تقسیم کرده‌اند: روایات، ادعیه (به‌ویژه در صحیفه سجادیه)و رساله حقوق.
Powered by TayaCMS