28 مرداد 1397, 0:0
1- تغییر منکر به معروف و معروف به منکر، مهم ترین آفت جامعه اسلامی
یکی از بزرگ ترین حقوقی که باید از آن دفاع کرد، حقوق انسانیت است و از جمله این حقوق، که دفاع از آن لازم است، امر به معروف و نهی از منکر است؛ زیرا با اقامه این فریضه است که جامعه انسانی، یک جامعه شایسته و سالم خواهد بود. اما اگر امر به معروف و نهی از منکر ترک شود، جامعه به تدریج، به تباهی سوق داده خواهد شد و انسانها از این حق خود محروم خواهند گردید. پس برای اینکه انسانها از حق داشتن یک جامعه سالم و شایسته محروم نشوند، باید امر به معروف و نهی از منکر کرد و اگر کسانی مانع از آن میشوند باید با آنها جهاد کرد. جهادسیدالشهدا(ع) بر این اساس تبیین میشود. قیام ایشان بدین جهت شکل گرفت که زمینه ای در جامعه مسلمانان فراهم شده بود که دیگر اقامه امر به معروف و نهی از منکر میسور نبود، و بدتر از آن، زمینه ای فراهم کرده بودند که اصلامنکر تبدیل به معروف شود و معروف نیز منکر تلقی گردد. البته علی(ع) پیش از این وقایع، چنین چیزی را پیش بینی فرموده بود: و انه سیاتی علیکم من بعدی زمان لیس فیه شیء اخفی من الحق و لااظهر من الباطل و لااکثر من الکذب علی الله و رسوله و لیس عند اهل ذلک الزمان سلعه ابور من الکتاب اذا تلی حق تلاوته و لاانفق منه اذا حرف عن مواضعه ولافی البلاد شیء انکر من المعروف ولااعرف من المنکر فقد نبذ الکتاب حملته و تناساه حفظته؛1 «همانا پس از من روزگاری بر شما فراخواهد رسید که چیزی پنهان تر از حق، و آشکارتر از باطل و فراوان تر از دروغ به خدا و پیامبرش نباشد؛ و نزد مردم آن زمان کالایی زیانمندتر از قرآن نیست، اگر آن را درست بخوانند و تفسیر کنند؛ و متاعی پرسودتر از قرآن یافت نمی شود، آن گاه که آن را تحریف کنند و معانی دلخواه خود را رواج دهند. در شهرها چیزی ناشناخته تر از معروف و شناخته تر از منکر نیست، حاملان قرآن، آن را واگذاشته و حافظان قرآن، آن را فراموش میکنند.» بنابراین فرمایش، ممکن است روزی فرا رسد که معروفی مصداق منکر و منکری مصداق معروف معرفی شود و محتمل است که در چنین وضعیتی، جهاد تبدیل به منکرترین منکرات شود؛ امر به معروف و نهی از منکر دخالت در امور دیگران تلقی گردد؛ و اقامه احکام دین واپس گرایی و ارتجاع تلقی گردد!
مختصر آنکه، انسانها حق دارند در جامعه ای زندگی کنند که معروف، یعنی آنچه خدا میپسندد، در جامعه رواج داشته باشد و منکرات، یعنی آنچه شیطان میپسندد، در آن جامعه، متروک، منفور و مطرود باشد. اگر کسانی جلوی امر به معروف و نهی منکر را بگیرند، در واقع، حق انسانیت را تضییع کردهاند. از این روی جهاد با چنین اشخاصی، یکی از موارد جهاد واجب در قانون اسلام است.
بدون تردید، آن معروف و منکری که در اسلام مطرح است، آن معروف و منکری است که ارتباط با دین دارد؛ و الا افراد اگر چیزی برای دنیایشان ضرر داشته باشد، با جدیت برای مقابله با آن اقدام میکنند؛ مثلا اگر کسی بخواهد بهداشت عمومی را با خطر مواجه سازد، یا احتمال مبتلا شدن مردم به امراض مسری وجود داشته باشد، گروههای مختلف عکس العمل نشان میدهند. از این روست که در بسیاری از کشورهای غربی سیگار کشیدن در مجامع عمومی و در ساختمانهای سرپوشیده ممنوع است؛ چه، ضرر سیگار را برای بدن و برای زندگی مادی شان درک کردهاند. اما آنچه ضرر برای دین و روحشان دارد، درک نمیکنند و به آن اهمیتی نمی دهند. در همان کشورهای غربی مشروبات الکلی همچون آب مصرف میشود؛ اعتیاد، دامان درصد فراوانی از آنان را گرفته است؛ جنایت در هر روز بلکه در هر ساعت به وقوع میپیوندد؛ و مفاسد اخلاقی، کانونهای خانوادگی را به شدت به خطر انداخته است. این نمونهها، بلایای خانمان سوز عمومی است که بسیاری به آن مبتلایند، ولی برای جلوگیری از آنها اقدامی نمیکنند؛ چرا که لازمه زندگی مدرن را در همین میدانند. گاهی ممکن است مشابه همین سخنان در داخل یک کشور اسلامی همچون کشور ما هم زده شود. مثلاوقتی برای مسئولانی، در مقاطعی از تاریخ کشور، مفاسد موجود را برمی شمردند، آنان پاسخ میدادند که اینها بهایی است که باید برای آزادی بپردازیم.
امروزه شاهد آنیم که برخی از معروفها تبدیل به منکر شده و برخی از منکرها تبدیل به معروف گردیده است. برای نمونه، اکنون در برخی از مناطق کشورمان، اگر کسی را امر به معروف و نهی از منکر کنند، نه تنها توجهی به آن نمیکند، بلکه آن را فضولی و دخالت در امور دیگران میشمرد. از دید بسیاری از مردم، تکلیف واجب امربه معروف و نهی از منکر، خود تبدیل به یکی از منکرات در جامعه گردیده، دخالت در امور شخصی دیگران محسوب میشود. متاسفانه این امر ناشی از برخی سیاستهای اشتباهی بوده است که برخی از مسئولان ما در پیش میگرفتند و گاهی برخی از روحانی نماها هم آنان را تایید و از دولت تقدیر میکردند که در جهت توسعه آزادیها میکوشد! در نتیجه، آزادی تبدیل به یک ارزش و معروف در جامعه گردید؛ و حال آنکه به اسم همین آزادی، آن فسادی که انبیا(ع) برای ریشه کن کردن آن قیام کردند، امام(ع) برای مقابله با آن انقلاب کرد، و ملت ما صدها هزار شهید برای برطرف شدن آن داد، تبدیل به یک ارزش گردید، و کار بدانجا کشیده شد که این ایده مطرح گردید که نه تنها نباید با آن مفاسد مبارزه کرد، بلکه ایجاد آنها خدمت به جامعه است. طرح و ترویج مباحثی همچون جامعه چند صدایی، آزادی، دموکراسی، حقوق بشر و اموری از این قبیل در جامعه تبدیل به معروف گردید.
برای اجرای امر به معروف و نهی از منکر در جامعه اسلامی باید این فرهنگ وارداتی اصلاح شود و این کار، کار یک روز و دو روز، یا کار یک نفر و دو نفر نیست؛ بلکه یک عزم ملی و همت والای همگانی را میطلبد. حال ای کاش! در برخی مقاطع عمر نظام جمهوری اسلامی، که هیچ اقدام ارزنده ای ازسوی دولتیان در اصلاح فرهنگ جامعه صورت نگرفت، دست کم، از سوی همانان چراغ سبز به بزهکاران نشان داده نمیشد. ای کاش! به مروجین فحشا و منکر، سیمرغ بلورین نمی دادند. متاسفانه در سال هایی، در کشورما، برخی مسئولان نه تنها درصدد نبودند تا فرهنگ جامعه را به گونه ای بسازند که امر به معروف و نهی از منکر رواج پیدا کند، بلکه با اقدامات خود، کاری کردند که آمرین به معروف و ناهیان از منکر، به راحتی مورد ضرب و شتم قرار میگرفتند و بعضا به شهادت میرسیدند. در همان زمان، اگر درجایی، روزنامه ای به دلیل اهانت به مقدسات و به مخاطره انداختن نظام جمهوری اسلامی بسته میشد، اکثر نیروهای سیاسی و جناحها به کار میافتادند و این عمل را اجحاف به حقوق بشر معرفی میکردند، اما زمانی که آمرین به معروف و ناهیان از منکر را در روز روشن و در وسط شهر میکشند، هیچ سروصدایی از آنان بلند نمی شد و کسی، از آن وزیر و نماینده مجلس گرفته تا آن روزنامهها و نشریات، اعتراضی نمی کرد. دراین وضعیت، مشخص است که امر به معروف و نهی از منکر رواج نخواهدیافت و اگر هم کسانی در صدد اجرای آن برآیند، محکوم به دخالت در کار دیگران میشوند، و همین کار آنان، ضدارزش و منکر معرفی میشود. درمقابل به نام آزادی، فحشا و منکر تبدیل به ارزش و معروف میگردد. از این روی مراسم چهارشنبه سوری و رقص دختر و پسرها در خیابانها و احیای فرهنگ ملی و باستانی تبدیل به معروف و ارزش میشود.
در مقابل چنین وضعیتی، همه موظفیم به منزله کسانی که با فرهنگ اسلامی آشناییم، بکوشیم تا این فرهنگ را به حال اول خود برگردانیم و بالاترین و نخستین وظیفه این است که منکر را منکر و معروف را معروف کنیم. به عبارت دیگر، بکوشیم تا مردم مصادیق منکر و معروف واقعی را تشخیص دهند. بالاترین امر به معروف و نهی از منکری که بر ما واجب است، این است که این فکر و بینش مردم را عوض کنیم، والاتا این فکر و بینش بر جامعه حاکم است، هیچ فعالیت عملی به جایی نمیرسد. در این بینش، آمر به معروف و ناهی از منکر مزاحم تلقی میشود و هرکس که بخواهد، برای حفظ ارزشهای اسلامی قدمی بردارد، متهم به خشونت طلب، فضول، مخالف آزادی و صفاتی ازاین قبیل میگردد، و همین قبیل القاب کافی است تا مردم به آمر و ناهی بدبین شوند؛ چون مردم عادی تا این اندازه بینش عمیق ندارند که بتوانند دراین زمینه قضاوت کنند؛ به ویژه نوجوانان و نسلی که تازه بر سر کار میآید، هنوز با فرهنگ اسلامی، به گونه کامل، انس نگرفته است؛ از این روی، با همین حرفها و ادعاها، برای ایشان فرهنگ میسازند. دراین فرهنگ ساختگی، دفاع از اسلام، یعنی خشونت طلبی و امر به معروف و نهی از منکر یعنی دخالت در کار مردم و سلب آزادی و محروم کردن آنان.
کار به جایی رسیده که عدهای، با صراحت میگویند که معروف یعنی آن چیزی که مردم آن را معروف بدانند و منکر هم همان چیزی است که مردم آن را نپسندند! با این برداشت، ممکن است در جامعه ای همجنس بازی تبدیل به معروف گردد، که البته در برخی کشورها چنین نیز شده است. دراین صورت، دیگر همجنس بازی منکر نخواهدبود، بلکه به دلیل پذیرش آن توسط افراد یک جامعه، تبدیل به معروف گردیده است. براساس این دیدگاه، منکر و معروف، متغیر است و ما معروفهای ثابتی نداریم.
در این زمینه، تمام مسلمانان وظیفه دارند؛ اما وظیفه روحانیت دراین زمینه، وظیفه خاصی است. روحانیت به منزله قشری که با قرآن و سنت، معلومات اسلامی، میراث انبیاء و اولیاء و ائمه اطهار(ع) سروکار دارد، یک وظیفه بالاتر از دیگران در این زمینه دارد. نخستین وظیفه ای که روحانیت، درمقام قشری از مردمی که علاقه مند به اسلام و مدافع آن قلمداد میگردند، برعهده دارد، این است که بکوشد این فرهنگ غلط را اصلاح کند. البته این کار، آسان نیست و تلاش جدی و مجاهدت میخواهد. در انجام این وظیفه، هر روحانی نخست باید این مسائل را برای خود حل کند که اصلاً کلام معروف و منکر چیست و ملاک حقوق و تکالیف چیست. در مرحله بعد نیز موظف است معروف و منکر را به مردم معرفی کند، و جلو این سیل فرهنگ الحادی را، که جامعه را از لحاظ ارزشها و اخلاق به سمت ویرانی میبرد، بگیرد. البته این کار، سخت است، اما ناشدنی نیست. از این روی باید کمر همت را بست؛ اراده را قوی ساخت؛ و خود را برای تحمل سختیها و مشکلات آماده کرد. چنین کار سنگین و سختی را با حرکتهای ساده و آرام نمی توان به سرانجام رساند. پس روحانیت موظف است به گونه ای جدی وارد عمل شود، و مسائل را از نظر علمی برای خود حل کند، و درمرحله بعد، کیفیت تفهیم مطلب و راه بیان را برای دیگران فراگیرد.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان