نویسنده: استاد شهید آیتالله مرتضی مطهری
امیرالمؤمنین(ع) فرمود: ان الایمان بُنى على اربع دعائم: على الیقین و الصبر و العدل و الجهاد: ایمان چهار رکن و پایه دارد: یقین، صبر، عدل، جهاد.
یقین به این معنى که انسان عقیده داشته باشد؛ چون تا عقیده نباشد کارى نمیشود کرد. عقیده هرچه محکمتر باشد، به یقین نزدیکتر است. دیگرى صبر است که همان خویشتندارى و تسلط بر نفس و مقاومت است، و دیگرى جهاد است و چهارم عدل است. اینها پایههاى چهارگانه ایمانند.
امام باقر (ع) فرمود: موقع وفات پدرم که رسید، على بن الحسین من را خواست و به سینهاش چسبانید و به من گفت: پسرکم، اُوصیک بما اوصانى به ابى: من میخواهم وصیتى را که از پدرم حسین بن على به من شده تحویل تو بدهم (و گفت این وصیت را از پدرش گرفته) و آن این است که: یا بُنى اصبر على الحق و ان کان مُرّا: بر حق صبر کن، هرچند تلخ باشد.
این «صبر بر حق و ان کان مُرا» چیست؟ حق یک جا ایجاب میکند انسان برود تا کشته شود، یک جا ایجاب میکند انسان زندان برود، یک جا ایجاب میکند انسان حرف بزند، یک جا ایجاب میکند انسان حرف نزند؛ مثل مسئله کتمان سرّ؛ ولى به هرحال سخت و تلخ است. پس چه از نظر مضمون آیات قرآن، چه از نظر احادیث و چه از نظر تفسیر علماى اسلام، در مفهوم صبر جاى بحث و حرفى نیست. حالا اگر احیانا شاعر یا عارفى سخنى گفته باشد یا احیانا حدیثى در یک جا پیدا شود که برخلاف این مضمونها باشد، بعد از اینکه قرآن به این صراحت گفته است و این همه احادیث در این زمینه داریم، دیگر جاى بحث نیست.
طول امل
ما در دستورالعملهاى دینى خودمان مفهومى داریم به نام طول امل. در کلمات پیغمبر اکرم(ص) و حضرت امیر هم هست که از طول امل نهى کردهاند. طول یعنى درازا و درازى، امل هم یعنى آرزو. طول امل یعنى درازى آرزو، آرزو درازى. در نهجالبلاغه هست و نظیر همین در کلمات پیغمبر اکرم (ص) است: «ان اخوف ما اخافُ علیکُمُ اثنان: اتباعُ الهوى و طولُ الامل، فاما اتباعُ الهوى فیصُد عن الحق و اما طولُ الامل فیُنسى الاخره: از هر چیزى بیشتر، من از دو چیز بر شما نگرانم: یکى پیروى کردن از هواى نفس، هواپرستى و دیگرى درازى آرزو؛ اما پیروى از هواپرستى؛ انسان وقتى هواپرست شد، دیگر خداپرست و حقپرست نمیشود. آدم یا باید هواپرست باشد یا خداپرست. اما پیروى از هواى نفس مانع این است که انسان دنبال حق برود چون هواپرستى با حقپرستى منافات دارد. و اما طولُ الامل فیُنسى الاخرة اما درازى آرزو آخرت را میفراموشاند؛ یعنى انسان فراموش میکند که آخرتى هست، عدالتى هست، حقى هست، کار بد مکافاتى دارد و کار خوب هم جزاى خیر.
اشکال
این هم ممکن است مورد ایراد قرار بگیرد، بگویند پس آرزو که دراز نباشد، معنایش این است که آرزو کوتاه باشد؛ چقدر کوتاه باشد؟ لابد هرچه کوتاهتر بهتر! پس معنایش این است که اصلاً انسان آرزو نداشته باشد، تمام آرزوها را در وجود خودش از میان ببرد؛ و اگر انسان آرزو نداشته باشد، در واقع حیات ندارد؛ چون اصلاً قوه محرک وجود انسان آرزو و خواستههاست. انسان وقتى که چیزى را میخواهد، آرزوى آن چیز را هم دارد. و ثانیا آیا پیغمبر یا امیرالمؤمنین که این جور میفرمودند، با عمل خود آنها تطبیق میکرد یا تطبیق نمیکرد؟ این که پیغمبر خودش از اول بعثت آنچنان طرحى ریخت و فرمود: «بُعثتُ لاتمم مکارم الاخلاق: من مبعوث شدم براى اینکه مکارم اخلاق را تکمیل کنم»، خودش یک آرزو را نشان میدهد: من براى چنین کارى آمدم. اصلاً آیا پیغمبر بدون آرزو و بدون هدف کار میکرد؟ مگر چنین چیزى میشود؟!
عرض آرزو
طول امل درازى امل را میگویند. آرزو ابعادى ممکن است داشته باشد، طولى داشته باشد و عرضى و ارتفاعى. بعضى افراد آرزوهایشان خیلى عریض است؛ یعنى عرض آرزو زیاد است. عرض آرزو این است که انسان در آن واحد این را آرزو میکند، آن را آرزو میکند،... که یکى از اسباب بدبختى یک فرد این است که آرزویش در یک چیز و دو چیز که قدرت و توانایى آن را دارد، متمرکز نباشد. اگر انسان در دنیا آرزویش در یک کار یا دو کار یعنى در حدودى که توانایى وصول به آنها را دارد، تمرکز داشته باشد، او موفق میشود؛ اما اگر کسى آرزویش پخش باشد، مثلا فرض کنید دوست دارد که یک تاجر درجه اول باشد و در همان حال دوست دارد یک عالم خیلى عالم و درجه اول باشد. در یک مقیاس کوچکتر بگوییم: یک کسى مثلا آرزو دارد که زبان انگلیسى را بداند، به همان مقدار هم آرزو دارد زبان آلمانى را بداند، به همان مقدار هم آرزو دارد زبان عربى را بداند و... در علوم هم همین طور آرزو دارد؛ دو روز میرود دنبال این علم، دو روز دنبال آن علم؛ این فرد به هیچ جا نمیرسد. این، آرزوى پخش شده است، که مسلم چیز بدى است.
طول آرزو
بعضى طول آرزویشان زیاد است، در این بُعد کشیده شده. همین جور مینشیند پیش خودش خیال میکند، میگوید فلان کار را میکنم براى ده سال دیگر، براى ده سال بعد از آن فلان کار دیگر را میکنم؛ آرزو پشت سر آرزو؛ یعنى این جور فرض میکند که یک عمر طولانى دارد، که اگر عمر طولانى باشد، درست است؛ اما نقطه مقابل آن این است که عمر انسان این قدر ادامه پیدا نکند. اگر ادامه پیدا نکند، براى انسان خسران در خسران است.
داستانى را سعدى در گلستان نقل میکند که تاجر حریصى گفت: «من تصمیم گرفتهام که بعد از این در فکر خودم هم باشم؛ میخواهم مالالتجارهاى را از شام ببرم به ترکستان، بعد از ترکستان فلان کالا را بخرم و ببرم در چین، بعد خیال دارم از چین فلان کالا را بخرم و ببرم در هندوستان، از هندوستان فلان کالا را بخرم و ببرم در بلاد مغرب، از بلاد مغرب فلان کالا را بخرم و بیایم اینجا؛ آنوقت اینجا که آمدم، دیگر بعد از آن میخواهم توبه کنم...» که در حساب مسافرتهاى آن روز، صد و پنجاه سالى وقت میخواهد که چنین کارى بخواهد بشود! این را میگویند طول آرزو.
ارتفاع آرزو
ولى یک وقت هست که آرزو ارتفاع و اوج دارد، نه فقط طول؛ یعنى انسان آرزوى عالى و بزرگ دارد؛ مثل همین کسى که میگوید: بُعثتُ لاتمم مکارم الاخلاق. این، آرزو پشت سر آرزو نیست، یک آرزوى خیلى عمیق و مرتفعى است و براى این آرزو کوشش میکند. این را «طول امل» نمیگویند. طول امل همان چیزى است که حضرت امیر(ع) فرمود: یُنسى الاخره، لازمهاش این است که انسان آخرت را فراموش کند و آن این است که کار خیرى، کار حقى، کار حقیقتى را که مربوط به خدا و آخرت میشود، میگوید: حالا دیر نمیشود، هنوز ما وقتمان خیلى زیاد است، وقتمان خیلى وسیع است، عجالتا فلان کار را انجام میدهیم، بعد آن کار دیگر را انجام میدهیم، بعد نوبت به آن کار دیگر میرسد.
سخن پیامبر(ص)
پیغمبر (ص) فرمود: ایاک و التّسویف باملک فانک بیومک و لست بما بعده: بترس از تسویف. «تسویف» از ماده «سوف» است. سوف همین است که میگوییم «سوف اقولُ: بعد از این میگویم»، «سوف افعلُ: بعد از این میکنم». تسویف یعنى مرتب سوف سوف کردن، تأخیر انداختن که بعد از این، این کار را میکنم. «و التسویف باملک» به خاطر اینکه آرزوهاى زیادى دارى، فرض میکنى که وقت و فرصت باقى است، مرتب سوف سوف میکنى؛ نه، تسویف مکن. فانک بیومک و لست بما بعده: تو مال امروزت هستى نه مال فردایت؛ یعنى تو چه میدانى فردا هستى یا نیستى، زودتر به کار خودت مبادرت کن.
با آنچه در این شماره آمد، نوشتار حاضر به پایان رسید و البته گفتنی است که این مطالب به همت انتشارات صدرا در کتاب«گفتارهایی در اخلاق اسلامی» چاپخش شده است که در چهار بخش «توکل، رضا، صبر و طول امل»تنظیم و تدوین شده است.