نویسنده: محمدرضا سلمانی
هیچ تردیدی نیست که علم شهودی الهی همه آفریدهها را دربرمی گیرد و این علم به شکل احاطی میباشد، چنان که به شکلی بسیار دقیق و لطیف همه ابعاد و سطوح و مراتب را دربرمی گیرد و چیزی از آفریدهها و حالات و صفات آنها بیرون از دایره این علم قرارنمیگیرد.
براین اساس، سخن گفتن از موارد علم الهی، بیهوده مینماید، ولی از آن جایی که قرآن به برخی از موارد علم الهی که بیش از صد مورد میباشد، توجهی خاص دارد، نویسنده بر آن شد تا با نگاهی به این موارد خاص و مذکور در قرآن، رابطه آنها را با زندگی بشر ارزیابی و تحلیل نماید. پرسشی که نویسنده مطرح میکند این است که چرا خداوند به انسانها نسبت به علم و آگاهی خود به این موارد آگاهی میدهد و آگاهی انسان نسبت به این علم الهی چه نقش و تاثیری در زندگی و رفتارهای او به جا میگذارد آنچه در این مطلب میآید بازخوانی شماری از این موارد و تحلیل تاثیر آن در باورها و رفتارهای انسان است. اینک با هم این مطلب را از نظر میگذرانیم:
هشدارها، عامل غفلت زدایی از بشر
انسان موجودی است که بیشترین حوزه معلومات وی را علم حصولی و اکتسابی تشکیل میدهد. این بدان معناست که معلومات و دانستههای بشر، تصاویر ذهنی و یا مفاهیمی است که سایهای از حقیقت را آشکار میکند و همواره علم آدمی به بیرون از خود و امور خارجی درهستی، علمی سایهگون و تصویری مات و خاکستری است؛ چرا که منابع و ابزارهای شناختی و معرفی بشر از جمله حواس و عقل نمیتواند ارتباط کامل و احاطی با چیزهای بیرون از خود برقرارکند و تنها ابعاد و یا گوشه ای از حقیقت بر او آشکار میشود.
البته این گونه نیست که تمامی دانستههای بشر از قبیل علوم حصولی و تصاویر ذهنی باشد، چرا که انسان نسبت به وجود و حالات خود علم شهودی و حضوری دارد، چنان که نسبت به برخی از چیزهای خارجی نیز چنین حالتی در وی پدید میآید تا اینگونه اتحاد و یگانگی میان عالم و علم و معلوم ایجاد شود. براین اساس میتوان گفت که گاه میان انسان و چیزهای خارجی ارتباطی خاص ایجاد میشود و اتحاد میان شاهد و مشهود تحقق مییابد.
با این همه، چنان که گفته شد، بیشترین دانستههای بشری درحوزه علوم اکتسابی و حصولی دستهبندی میشود و علوم شهودی و حضوری وی بسیار اندک میباشد. این در حالی است که علم الهی نسبت به چیزها، علم شهودی است و اصولاعلم حصولی برای خداوند تصور نمی شود.
مشکل اساسی انسان این است که علوم حصولی هر چند دانشهای ارزشمند و تصاویری از حقایق بیرونی و خارجی است، ولی نواقص موجود در این علم، آدمی را در حالتی از جهل و غفلت قرار میدهد، زیرا مردمان تنها قادر به شناخت سطحی از سطوح و لایهای از لایههای آن چیز میباشند و آن سطح قابل دسترسی برای بشر نیز همین سطح مادی و ظاهری آن میباشد. این گونه است که چیزها در نظر آدمی به شکل پدیدههای جدا از یکدیگر به نظر میآیند. این بدان معنا خواهدبود که انسان ناتوان از درک درست ارتباط مستقیم و تاثیرگذار میان پدیدهها باشند، چنان که ناتوان از درک ارتباط فقری میان پدیدهها و آفریدگار آن میباشند. به سخن دیگر، دانش انسانی با خاستگاه علم حصولی، چیزها را پدیدههای صرف و محض مییابد، این در حالی است که در واقعیت امر این گونه نیست بلکه چنان که قرآن تصویر میکند، همه چیزها، آفریدهها و آیههای الهی هستند به گونهای که دمی نمیتوانند بی آفریدگار معنا یافته و وجود داشته باشند. این ارتباط میان خدا و چیزهاست که به آنان وجود میبخشد و موجودیت آنها را تضمین میکند. امساک الهی که در برخی از آیات آمده (نحل، آیه79 و نیز حج، آیه65 و زمر، آیه42 و ملک، آیه19) و یا فقر ذاتی موجود که در برخی دیگر از آیات بدان اشاره شده است، (فاطر، آیه15) همه همان معنای آیه بودن و آفریده بودن را تاکید میکند؛ البته آفریده بودن چیزها به معنای استقلال آنها نیست، چرا که آفریدگاری الهی بی پروردگاری او نیست و این بدان معناست که هیچ آفریدهای در هیچ یک از آنات وجود نمیتواند مستقل باشد و با ربوبیت الهی بقا نداشته باشد. از این رو میبایست تاکید کرد که همه آفریدهها در وجود و بقا نیازمند به خداوندگار خود هستند و دمی نمیتوانند از وی مستقل شوند و استقلال از خدا برای موجودات هستی امری بی معنا و بلکه به معنا نیستی و نابودی است.
اما آن چه قرآن از رابطه فقر ذاتی آفریدهها با آفریدگار بیان میکند، تنها برای مومنان واقعی معنا و مفهوم مییابد و بیشترین مردم دچار غفلت از این رابطه هستند، چرا که علم حصولی و تصاویر ذهنی از چیزها نمیتواند این رابطه را شناسایی کرده و به انسان نشان دهد. این جاست که خداوند به اشکال مختلف میکوشد تا این غفلت را از انسان بزداید و او را به حقیقت چیزهای هستی آگاه کند. هشدارهای الهی به اشکال گوناگون، تلاشی از سوی خداوند برای غفلت زدایی از بشر است تا دریابد که آن چه به چشم ظاهر میآید تنها گوشهای از حقیقت و جلوه ای خاکستری از حقیقت نورانی هر چیزی است که همان خداوند میباشد، چرا که هستی با تمامی عظمت خود، نور خداوندی است و اگر انسان در تحلیل رابطه موجودات با آفریدگار به این ارتباط فقری عالم و آگاه شود، پیش از آن که چیزی را ببیند خدا را پیش و پس و همراه آن خواهد دید. به معنای دیگر، انسان چیزی جز نور الهی نمیبیند که در همه چیزها ساری و جاری است و آن چه را به عنوان موجود میدیدید در حقیقت سایههای آن نور وجود میباشد. از این رو گفتهاند که آن چه عارفان میبینند خدا است و مگر غیر از خدا چیزی در هستی دیده میشود.
انسانهایی که گرفتار علم حصولی هستند و به ظاهر چیزها مینگرند، برای خود و دیگر چیزها اصالت و استقلال تصور میکنند و آنها را پدیده هایی جدا از خدا و بی نیاز در وجود از او مییابند و هنگامی که به خود مینگرند از شرافت خود مبهوت میشوند و گرفتار خودستایی میشوند (نجم، آیه32) و به جایی میرسند که انسان محوری به جای خدا محوری در زندگی اجتماعی و دنیوی آنان مینشیند و خود را بی نیاز از خدا و آموزههای وی مییابند و با محوری بخشیدن به خود و نیز کرامت و شرافت بخشی به فردگرایی، همه هستی را با محوریت خود تحلیل میکنند و این گونه غرق در شهوات مادی میشوند.
مواردی از علم خدا
چنان که گفته شد، علم الهی به همه هستی است و هیچ چیزی بیرون از دایره علم احاطی خداوند نیست، با این همه خداوند در آیات قرآنی بر مواردی از علم خود تاکید کرده است. این موارد بیش از صد مورد میباشد که در این جا به بخشی از آنها اشاره میشود تا پس از آن تحلیل شود که این موارد چرا مورد توجه خدا در قرآن قرارگرفته است و بر آن تاکید شده است.
علم برآینده افراد از نسل بشر و فرشتگان
خداوند در آیه24 سوره حجر از علم احاطی خود بر همه افراد آینده از نسل بشر تاکید میکند و در آیات 26 و 28 سوره انبیاء حتی دایره آن را گسترش داده و از علم خود به آینده فرشتگان نیز سخن به میان میآورد.
علم به عملکرد انسان
در آیه255 سوره بقره و 76 سوره حج و 34 سوره لقمان، علم خود را به عملکرد انسان در آینده مورد گوشزد قرار میدهد و در همان حال بیان میدارد که آدمی از آینده کار خود ناآگاه است. به این معنا که خداوند نسبت به آینده آدمی و کارهایش علم و آگاهی کامل دارد در حالی که آدمی خود از آینده کار خود بی خبر میباشد.
علم به اجل انسانها و امتها و...
از دیگر موارد علم الهی که مورد تاکید قرار گرفته میتوان از علم خداوند به اجل انسانها و امتها (انعام، آیه 2 و حجر، آیات 4 و 5 و عنکبوت، آیه 5) و علم همه جانبه و برتر خداوند نسبت به انسانها (آل عمران، آیات 15 و 20)، علم خداوند به اسرار و رازهای نهفته در درون و اندیشههای قلبی انسانها (بقره، آیات 77، 235 و 255 و آل عمران، آیات 29 و 118 و 119 و آیات بسیار دیگر)، علم الهی به تمامی اعمال خیر و نیک انسانها (بقره، آیات 197 و 215 و 217 و 273 و آیات دیگر)، احاطه علمی خداوند به افتادن دانهها در دل خاک تیره (انعام، آیه 59)، علم الهی به افتراها و تهمت (نحل، آیه 103 و نور، آیات 11 تا 19)، القائات شیطانی (حج، آیه 52) نام امامان پیش از آفرینش و خلقت (بقره، آیات 30 تا 33 و تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 54 حدیث 87)، تمام مراحل بارداری زنان (رعد، آیه 8 و فاطر، آیه 15)، انفاقها و بخششهای پیدا و نهان (بقره، آیات 261 و 265 و 267 و 270 و 273 و آیات دیگر)، ایمان و کفر انسانها (نساء، آیه 25 و ممتحنه، آیه 10 و آیات دیگر)، تاثیر اسباب نظام هستی (بقره، آیه 255 و المیزان، ج 2، ص 332)، تغییر سرنوشت هر قوم بر اثر دگرگونی و نوع رفتار و عملکرد آنان (انفال، آیات 52 و 53)، توطئهها ونقشههای سری (نساء، آیه 108 و توبه، آیات 107 و 110 و محمد، آیات 20 و 26)، حالات انسانها و دگرگونی رفتار و فرجام ایشان (نور، آیه 64 و روم، آیه 54)، خلف و عده (توبه، آیات 77 و 78)، خواستههای آدمیان (انسان، آیه 30 و نساء، آیه 134)، رزق و روزی موجودات (هود، آیه 6 و عنکبوت، آیه 60)، عمر آدمی و کم و زیاد شدن آن (آل عمران، آیه 145 و آیات دیگر)، مقدرات اشیاء (حجر، آیه 21)، وسوسه نفس (ق، آیه 16) سخن به میان آورد. این موارد به خوبی نشان میدهد که چرا مورد توجه و تاکید قرار گرفته است.
آثار علم انسان به مصادیق علم الهی
با نگاهی گذرا به همین فهرست کوتاه و عناوین اصلی در مییابیم که خداوند با تاکید بر این موارد خاص از علم خود، میکوشد تا آدمی را از غفلت بیرون آورد و ایشان را نسبت به رفتارهای آشکار و نهان خود هوشیار گرداند تا بیگذار به آب نزنند و گناه و جرمی را مرتکب نشوند که در قیامت باز خواست الهی و عذاب دوزخ را به همراه داشته باشد.
این که آدمی از وسعت علم خدا آگاه شود و بداند که علم خداوند مطلق، گسترده، شهودی، دقیق، لطیف است و بشر ناتوان از احاطه علمی بر علم خداوند میباشد (بقره، آیه 255) و این که وسعت علم الهی، لازمه ربوبیت و پروردگاریاش تا این گونه هر موجودی را به کمال شایسته و بایستهاش برساند (انعام، آیه 80 و اعراف، آیه 89) بیگمان رفتار خویش را بازسازی میکند و به خود اجازه نمیدهد تا در برابر خداوند و در محضر خداوند گناهی مرتکب شود و یا رفتاری ریایی انجام دهد چرا که خداوند بر سر و اخفی آگاه است و هیچ سطحی از سطوح وجودی و ابعادی موجودی بر او پوشیده نیست.
اقرار به علم الهی به مواردی از این دست به معنای آن است که انسان میبایست همواره خود را مواظبت و مراقبت نماید، چنان که موجب میشود تا خود را در یک امنیت همه جانبه احساس کند، چرا که میداند خداوند به همه امور وی آگاه است و دمی او را به حال خود وا نمیگذارد، بنابراین روزی و رزق وی را تا زمانی که اجل وی در دنیاست تامین میکند و او را از بلایایی که جانش را میستاند نگه میدارد. این گونه است که توکل و اعتماد به خداوند در شخص افزایش و تقویت مییابد و در زندگی خود را تحت خداوندی میداند که پروردگار اوست و او را همان گونه که از همه جهت زیر نظر و مراقبت دارد میکوشد تا زمینههای رشد و بالندگی کمالی وی فراهم گردد. تدبر و تفکر در گستردگی و شمول علم خداوندی نسبت به همه حرکات و موجودات (انعام، آیه 80) به معنای پذیرش ربوبیت مطلق الهی است و کسی که ربوبیت مطلق خداوندی را باور داشته باشد به گونهای دیگر رفتار میکند که در صورت جهل این گونه رفتار نمیکرد، چرا که خود را در محضر خداوند خبیر و لطیف و بصیر مییابد و میکوشد تا خطا و گناهی از وی سر نزند و از دیگر سو نسبت به از دست دادن چیزی اندوهگین و محزون نگردد و از آینده خود خوفناک و هراسناک نباشد، چرا که نسبت به از دست داده، ربوبیت الهی را نسبت به خود میبیند و نسبت به آینده پروردگاریاش را میداند. بنابراین در همین دنیا به گونه ای رفتار میکند که اهل بهشت رفتار میکنند.
به سخن دیگر از مهمترین کارکردهای علم آدمی به علم خدا بر هستی و خود این است که از گناه اجتناب میورزد (نساء، آیات 107 و 108) چنان که از ظلم و ستم به دیگران (فاطر، آیات 37 و 38)، هواپرستی (نساء، آیات 135) سرمستی (انفال، آیه 47)، بدگویی (نساء، آیه 148) بخل ورزی (آل عمران، آیه 180)، اطاعت از دشمن و رابطه پنهانی با آنان (محمد، آیه 26) خیانت (نساء، آیت 107 و 108) فرار ازمیدان جهاد (آل عمران، آیه 153) خودستایی (نجم، آیه 32) اجتناب میکند، چرا که خود را در محضر خداوند مییابد و او را شاهد و ناظر بر افکار و اعمال و نیات خویش میداند.
چنان که همین علم و آگاهی نسبت به حضور در محضر خداوند موجب میشود تا به خداوند امید بسته (یوسف، آیه 83)، اطاعت همه جانبه از خداوند را در دستور کار خود قرار دهد(نور، آیه 53 و حجر، آیه 1) و به ایمان واقعی دست یابد (بقره، آیه 256) و به کارهای نیک و خیر چون انفاق تشویق شود (بقره، آیه 215 و آیات دیگر) و تقوای الهی را پیشه گیرد (بقره، آیه 231 و آیات دیگر) و بر خداوند توکل نماید (اعراف، آیه 89 و آیات دیگر) و به رعایت حقوق دیگران (نساء، آیه 127)، عدالت(همان) و صبر (یوسف، آیه 83) بپردازد.
اینها تنها نمونههایی از برکات و آثار علم انسان به علم مطلق و شهودی الهی است که در زندگی وی ظاهر میشود و اجتماع نیز از این علم و آگاهی وی سود میبرد، چرا که وفای به عهد (مائده، آیه 7 و توبه، آیات 77 و 78) و قیام خالصانه به عدالت و اجرای آن (مائده، آیه 8) و عفت و حیا مداری (نور، آیه 30) تنها بخشی کوچکی از رفتارهای درست و راست چنین شخصی خواهد بود.
از این روست که خداوند در آیات پیش گفته و آیات بسیار دیگر به مواردی از علم خود توجه میدهد تا هوشیاری آدمی را برانگیزد و به او هشدار دهد که در محضر خداوند است و انسان عاقل در محضر خداوندی که آگاهی و عالم به پیدا و نهان و سر و خفی اوست نمیبایست گناه کند و یا به کارهای بدگرایش یابد و یا از خداوند نومید گردد و به خداوند قادر و توانا توکل نکنند و امور خویش را به وی تفویض ننماید. در حقیقت این شیوهای تربیتی است که خداوند در پیش گرفته و بسیاری از مردم نیز از آن درس میگیرند و به تصحیح و اصلاح رفتارهای خویش میپردازند.
روزنامه کیهان، شماره 19762، 19/7/89، صفحه 6(اندیشه)