2 تیر 1397, 0:0
شبهه اول: استقلال اخلاق از دین؛ شبهه دوم: اخلاق دینداری، معجونی از ترس و بی نشاطی: انسان دیندار در زندگی دنیوی دائم در حال ترس و وحشت از خدا و قیامت به سر میبرد که این ترس در مراتبی منجر به مختل شدن حیات مادی و ترک دنیا و مواهب آن و بروز برخی رفتارهای به ظاهر نامعقول از فرد معتقد بدان است. شبهه سوم: عدم ابتنای اخلاق دینی بر اختیار، مسئولیت پذیری و عواطف انسانی: ملاک و مبنای اخلاق و رفتار هر انسان باید اصل اختیار، مسئولیت پذیری، وظیفه اجتماعی و عواطف انسانی و نوعدوستی باشد، اما ادیان به جای این اصول، ملاک رفتار و کردار انسان را ترس از خدا قرار میدهند. انسان متدین تنها به دنبال رضایت خدا و امان بودن از عذاب اوست نه اینکه اخلاقیات را برای انجام وظایف و مسئولیتهای انسانی و اجتماعی خود انجام دهد.
شبهه پنجم: وابستگی حسن و قبح به اراده خدا برخی ملحدان چنین تبلیغ میکنند که اساسا اسلام، اصل حسن و قبح عقلی را قبول ندارد. به این معنی که با قطع نظر از خدا و دیگران، برخی اشیا، ذاتا نیک و کمال و تعدادی زشت و قبیحاند. این امر مورد پذیرش مسلمانان نیست، بلکه آنان معنای حسن و قبح را نه عقل و ذات اشیا، بلکه صرف اراده و خواست خدا میدانند و به تعبیری «هرچه آن خسرو کند نیکو بود».
در حالی که تعدادی از اشیا ذاتا نیکو و تعدادی ذاتا قبیح هستند و خواست خدا نمیتواند آن را تغییر دهد. مثلا اینکه عدالت زیبا و ظلم قبیح است؛ عقل آن را درک میکند و خداوند با اراده خود نمیتواند حکم آن را معکوس کند. این شبهه توسط فلاسفه ملحدی مانند مکی و راسل و به تبع آن در بعضی سایتها ترویج و تبلیغ میشود.
نقد و نظر: سستی این شبهه برای آنکه با مسائل ابتدایی علم کلام آشنا باشد، روشن است. در علم کلام اسلامی، سه نحله لامی مهم و عمده به نامهای: اشاعره، معتزله و شیعه وجود دارد که اصل حسن و قبح عقلی یکی از مباحث مهم این سه مکتب کلامی است. از این سه مکتب، تنها اشاعره منکر حسن و قبح عقلی شده و اصل حسن و قبح را به اراده الهی برگرداندهاند، اما دو مکتب دیگر به شدت طرفدار حسن و قبح عقلی هستند. اینجا به نقل یک حدیث از امام صادق(ع) بسنده میکنیم که فرمود: «فبالعقل عرف العباد خالقهم... و عرفوا به الحسن من القبیح»؛ بنابراین اگر شبهه فوق وارد باشد، تنها بر مکتب اشاعره متوجه است. منطق و انصاف در مباحث علمی اقتضا میکند طراحان شبهه، انکار حسن و قبح عقلی را به اسلام و همه مسلمانان نسبت ندهند و متذکر شوند که اشکال آنان از میان سه فرقه کلامی، تنها بر یک فرقه متوجه است.
نکته دیگر اینکه اشاعره نیز بر این باورند چون خداوند، ذاتا وجود مستجمع همه صفات نیکو و کمال است، همه احکام و افعالش نیز نیکو و حسن خواهد بود و خدا به هیچ وجه، امر قبیح را نیکو یا بالعکس نمیکند.
شبهه ششم: اخلاق دین، آیین دشمنی و عدم دوستی با غیر همکیشان یکی دیگر از شبهات ناظر به نظام اخلاقی ادیان، بخصوص آیین مقدس، این است که هر دینی تنها دوستی و محبت را به پیروان خویش توصیه و اختصاص داده و پیروان ادیان دیگر و بلکه دیگر انسانها را کافر و دشمن فرض نموده و یا حداقل با نگاه تنفر آمیز نگاه میکند؛ و این با مبادی و اصول و اخلاقی سازگار نیست و موجب میشود اخلاق در سیستم دین در قلمرو وسیعی رو به افول گذارد و بذر خشونت و جنگ رشد کند. «لایتخذ المومنون، الکافرینَ من دون المومنین و من یفعَل ذلک فلیس من الله فی شیء؛ افراد با ایمان نباید به جای مومنان، کافران را دوست و سرپرست خود انتخاب کنند، و هرکس چنین کند، هیچ رابطه ای با خداوند ندارد».(آل عمران، آیه 28)
نقد و نظر: در تحلیل و ارزیابی این شبهه، نکات ذیل قابل تامل است: نهی از رابطه خاص: اولین نکتهای که باید آن را مد نظر قرار داشت، مسئله هدایت و ضلالت و به تعبیر دیگر حق و باطل است. اسلام معتقد است که این آیین، یگانه صراط مستقیم و حق و دیگر ادیان و مکاتب، از حق و هدایت ناب به دور افتادهاند. این مطلب قابل انکار نیست.(4) در اصطلاح از این امر به «انحصارگرایی دینی» مقابل پلورالیسم دینی تعبیر میشود. با این اصل طبیعی است که نگاه اسلام و مسلمانان به پیروان ادیان، نگاهی متفاوت باشد.
از آنجا که پیروان هر دین و مسلکی، آیین خود را حق میپندارند. طبیعی است که به تبلیغ آیین خود در میان پیروان ادیان دیگر بپردازند و در برخی مواقع نیز از راهکارهای غیر علمی مانند راهکار تهدید، حمله و خیانت، به تضعیف دین رقیب بپردازند. این اصل مخالفان اسلام، اعم از اهل کتاب و غیره را نیز در بر میگیرد. از این رو هشدارهای قرآن درباره مخالفان نه تنها طبیعی بلکه ضروری است تا مسلمانان به خاطر منافع دنیوی از اصل دین و اهداف بزرگ غافل نشوند و اسلام را فدای منافع شخصی خود ننمایند.
آیهای که مخالفان بر آن تمسک کردند دقیقا بر اصل فوق ناظر است و به مسلمانان هشدار میدهد که کافران را اولیاء یعنی سرپرست و محرم اسرار خود قرار ندهند. آیه شریفه درصدد نهی از صرف رابطه همکاری مسالمت آمیز، نوع دوستی و ابراز علاقه به کفار نیست، بلکه از مرتبه بالاتر، یعنی اتخاذ کفار در حد محبوب و دوست قلبی و به تعبیر علامه طباطبایی امتزاج روحی بر حذر میدارد که لازمه آن، محرم راز همدیگر شدن و اجازه تصرف در امور یکدیگر است.
اگر مرتبه این علاقه و دوستی به حدی برسد که مسلمانان در مرحله انتخاب دوست نزدیک و محرم راز خود به معنایی که ذکر شد، کافر را بر همکیش خود مقدم دارد؛ این گونه رابطه در آیه شریفه نهی و منع شده است. اما رابطه دوستی عادی، حتی دوست داشتن قلبی کفار به عنوان انسان و آفریده الهی، نه تنها منع نشده، بلکه در قرآن و روایات به آن سفارش نیز شده است. تفصیل این مسئله در نقد شبهه نسبت خشونت به دین خواهد آمد.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان