نویسنده: محمد مهدی نصیری
از منظر آموزههای اسلامی امامت در واقع استمرار نبوت میباشد، هر چند تفاوتهای اساسی بین نبوت و امامت وجود دارد ولی هدف هر دو هدایت و رهبری مردم در مسائل اعتقادی، دینی و اجتماعی است.
باید در نظر داشته باشیم که لازمه خاتم بودن دین اسلام، جامعیت، جاودانگی و جهان شمولی آن است. پیامبر اکرم (ص) مامور ابلاغ رسالت و تعلیم و تبیین وحی الهی بود.
اما دوره 23 ساله نبوت حضرت در مکه و مدینه با توجه به اوضاع و احوال آن زمان کافی نبود که همه احکام اسلام را برای همه مردم بیان کند و امکان ندارد که چنین دینی ناقص بیان شده باشد.
بنابراین، حتماً باید کسی یا کسانی در میان اصحاب پیغمبر (ص) وجود داشته باشند که اسلام را به تمام و کمال از پیغمبر فرا گرفته و شاگردان مجهز پیغمبر باشند که بعد از رفتن او از نظر توضیح و بیان اسلام نظیر وی باشند.
با این تفاوت که پیغمبر(ص) از راه وحی الهی میگفت و اینها از راه یادگرفتن از پیغمبر میگویند.
باید بعد از پیامبر (ص) امامی در جامعه وجود داشته باشد که مردم را در مسائل اجتماعی، دینی و سیاسی رهبری و هدایت نماید و مانع از اختلاف و تفرقه در میان آنها باشد.
بر این اساس، در مسئله استمرار نبوت، سخن از نقض دین نیست، چرا که دین به طور کامل نازل شده است و به همین جهت، دیگر نیازی به وحی آسمانی وجود ندارد و وحی از مختصات پیامبران به شمار میرود.
اما چون مسلمانان بر این نکته معتقدند که پیغمبر اکرم در آن 23 سال نتوانست تمام احکام اسلام را ولو به صورت کلی برای مردم بیان کند، به اعتقاد شیعه از جانب پیغمبر افرادی معین شدند که جنبه قدسی داشتند و پیغمبر اکرم تمام حقایق اسلام را برای اولین آنها یعنی حضرت علی (ع) بیان کرد و آنان آماده بودند که به تمام سئوالات جواب دهند.
این مقام و شان همان مرجعیت دینی توام با عصمت است که تعلیم، تبیین و تفسیر دین را پس از پیامبر بر عهده دارد و آنچه از مقام صادر میشود مرّ حق و حقیقت است و رای و فکر شخص نیست که ممکن است اشتباه کرده باشد.
به همین جهت میان آنچه در گفتار و رفتار امام (ع) وجود دارد با آنچه افراد غیر معصوم نظیر صحابه، تابعان راویان، مجتهدان و مفسران بیان میکنند تفاوت اساسی وجود دارد، زیرا بر خلاف معصوم در نقل، توضیح، استنباط، اجتهاد و تفسیر گروه دوم خطا و اشتباه راه دارد.
تفاوت پیامبر با امام معصوم تنها در این است که آنچه پیغمبر در این گونه مسائل میگوید مستند به وحی مستقیم است و آنچه ائمه میگویند مستند به پیغمبر است، نه به این شکل که پیغمبر به آنها تعلیم کرد، بلکه به آن شکلی که میگوییم علی(ع) فرمود: پیغمبر(ص) بابی از علم به روی من باز کرد که از آن باب هزار باب دیگر باز شد.
همان طور که وحی را نمی توان تفسیر کرد که پیغمبر چگونه علم را از ناحیه خدا میگیرد، نمیتوان تفسیر کرد که چه نوع ارتباط معنوی میان پیغمبر(ص) و علی(ع) بود که پیامبر حقایق را کما هو حقه و بتمامه به علی آموخت و به غیر او نیاموخت.
علمای شیعه این مطلب را با تعبیر لطف بیان کرده اند، یعنی لطف الهی و مقصود این است که این مسئله برای هدایت بشر مفید است.
چون راه بشر به سوی او بسته است، لطف الهی ایجاب میکند که از آن سو عنایتی بشود، همان طور که در مورد نبوت میگویند لطف.
پس این یک اصل از اصول شیعه است که تقریباً میتوان گفت دلیل عقلی شیعه در باب امامت است.