نویسنده: علیرضا پناهیان
چرا شخصیت با عظمتی مانند علی(ع) باید صرف تحقق امر ولایت شود؟
یقیناً اعجاز شکافته شدن خانه کعبه و میلاد حضرت علی(ع) در آن بسیار پرحکمت است و عمیق تر از آن است که حتی بخواهد محدود به فواید زمان حیات امیرالمومنین(ع) شود. اعجاز ولادت علی(ع) قبل از ظهور اسلام اتفاق افتاده است. و عظمت این مولود، فراتر از امر ظهور اسلام و حوادث پس از آن است. خداوندی که به این سادگی دست به معجزه نمی زند، چرا این معجزه را رقم زده است؟ چرا حضرت مریم(ع) که عمری را در مسجد بوده است هنگام تولد حضرت مسیح(ع)، باید از مسجد خارج شود ولی برای تولد علی(ع) دیوار خانه خدا که قبله همه مساجد است، شکافته میشود و ولادت علی(ع) در آنجا واقع میشود؟
عظمت حضرت علی(ع) به حدی است که پیامبر(ص) میفرماید: «خداوند هر روز نزد ملائکه به علی(ع) مباهات و افتخار میکند»؛
إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی یبَاهِی بِعَلِی بْنِ اَبِی طَالِبٍ کُلَّ یوْمٍ الْمَلَائِکَةَ الْمُقَرَّبِینَ حَتَّی یقُولُوا بَخْ بَخْ هَنِیئاً لَکَ یا عَلِی»(مناقب ابن شهرآشوب/3/266)
این عظمت به هرکه محب علی(ع) هم هست سرایت میکند تا آنجا که رسول خدا(ص) میفرمایند:
«ملک الموت بر محب علی(ع) هنگام مرگ رحم میکند و مهربان است، آن چنان که با انبیای الهی مهربان است»
إِنَّ مَلَکَ الْمَوْتِ یتَرَحَّمُ عَلَی مُحِبِ عَلِی بْنِ اَبِی طَالِبٍ(ع) کَمَا یتَرَحَّمُ عَلَی الْاَنْبِیاءِ»(ارشاد القلوب دیلمی/2/235)
در اینجا سئوالهای زیادی مطرح میشود: چرا علی(ع) این همه عظمت داشت؟ چرا باید محل تولد او خانه کعبه باشد؟ چرا امیرالمومنین(ع) با این عظمتی که دارند صرف امر ولایت شدند؟ چرا علی(ع) باید صرف تحقق و تجلی دادن مفهوم ولایت و امامت شود؟ آیا ولایت و امامت این قدر مهم است که باید شخصیتی که خانه کعبه برای میلاد او شکافته میشود، اسوه امامت از اول تا آخر قرار گیرد؟ اگر پاسخ این سوالها را ندانیم امامت را درست نشناختهایم و رازهای امر ولایت را درست نگاه نکردهایم که نمیدانیم چرا خداوند متعال این قدر برای مفهوم ولایت و امامت هزینه میکند.
برای درک عظمت ولایت باید به اثر آن در «حیات معنوی» و «حیات مادی» انسان نگاه کنیم / ولایت تنها عامل نجات بشریت در حیات مادی و معنوی است
فاطمه زهرا(س) با آن عظمتشان، اولین شیعه فدایی علی(ع) میشود که صرف امامت و ولایت علی(ع) میشود. خداوند با این اشاره ها چه حقیقتی را میخواهد به ما بگوید؟ باید اشاره ها را بگیریم و بفهمیم. خدا بنا ندارد همه حقایق را «نشان» دهد و الا همه مومن میشدند، بلکه خداوند برای درک حقایق «نشانه» میدهد. در سوره انعام خدواند میفرماید:
«وَ قالُوا لَوْ لااُنْزِلَ عَلَیهِ مَلَکٌ وَ لَوْ اَنْزَلْنا مَلَکاً لَقُضِی الْاَمْرُ ثُمَّ لاینْظَرُونَ(8/انعام)
[ترجمه آیت الله مکارم شیرازی: (از بهانههای آنها این بود که) گفتند: «چرا فرشتهای بر او نازل نشده (تا او را در دعوت مردم به سوی خدا همراهی کند؟!)» ولی اگر فرشتهای بفرستیم، (و موضوع، جنبه حسی و شهود پیدا کند،) کار تمام میشود (یعنی اگر مخالفت کنند،) دیگر به آنها مهلت داده نخواهد شد (و همه هلاک میشوند).]
باید برای درک عظمت مفهوم ولایت به اثر آن در حیات مادی و معنوی انسان و جوامع انسانی نگاه کنیم. اگر خوب بررسی کنیم خواهیم دید که نجات بشر در گرو ولایت است و ولایت تنها عامل نجات بشریت در حیات مادی و معنوی است.
تنها راه رفع ظلم از حیات انسان ولایت است/ نبود امر ولایت مهمترین کمبود انقلاب مصر بشریت چقدر باید در لجنزار و منجلابِ ظلم دست و پا بزند تا به این نتیجه برسد که جز با ولایت کارش سامان پیدا نمیکند؟ و هرگاه بشریت به این نقطه برسد، ظهور محقق خواهد شد.
دشمنان انقلاب مصر و دشمنان همه بشریت در همه عالم، چرا این قدر میتوانند در هر حرکتی تاثیرگذار باشند و بر موج حرکتهای مردمی سوار شوند و انقلابها را مال خود کنند؟ آیا اینها جز به خاطر نبودن امر ولایت است؟ چرا ما در انقلاب موفق بودهایم؟ آیا جز به خاطر امر ولایت بوده است؟
مردم سالاری بدون ولایت قابل تحقق نیست همچنانکه با ولایت قطعا تحقق مییابد اینکه مفهوم ولایت در حیات دنیوی ما چقدر اهمیت دارد برای ما قابل درک است. چرا که همین الان ما جلوهای از جلوات ولایت را در کسوت ولایت فقیه در جامعه خود داریم. کسی که میگوید «من ولایت امیرالمومنین(ع) را دارم اما ولایت فقیه را قبول ندارم»، یا دروغ میگوید و یا نادان است. کسانی که موضوعاتی مانند مردم سالاری را بر ولایتمداری ترجیح میدهند و حتی کسانی که دیگر امور معنوی را بر ولایتمداری ترجیح میدهند، یا جاهل هستند و یا قصد فریب مردم را دارند. مردم سالاری بدون ولایت قابل تحقق نیست همچنانکه با ولایت قطعا تحقق مییابد. تجربه صدساله غرب و تجربه سی ساله ما این را نشان داده است.
تجربه جهان بشری به ما نشان داده است که دموکراسی، رای مردم، وجود احزاب، آزادی رسانهها، وجود قانون، مفاهیمی مانند قانونمداری و هر چه که در جامعه مدنی به عنوان فضایل انسانی میتوان یافت، همه این مفاهیم و اهداف خوب هیچ کدام بدون ولایت قابل تحقق نیستند. هر کسی بر این مفاهیم بدون ولایت تاکید کند انسان نادانی است و متاسفانه بعضی از دانشگاهیان ما حاضر نیستند چشم خود را باز کنند و تجربه بشری را حداقل در این صد سال اخیر ببینند که کشورهای دموکراتیک چگونه زیر سلطه صهیونیستها قرار گرفتهاند.
برخی اساتید دانشگاه چشم خود را به حقایق عالم بستهاند و به دموکراسی مانند وحی مُنزل اعتقاد پیدا کردهاند برخی اساتید دانشگاه به جای اینکه چشم خود را به حقایق عالم بازکنند به دموکراسی مانند وحی مُنزل اعتقاد پیدا کردهاند! استاد دانشگاهی که به دموکراسی غربی اعتقاد پیدا کرده است و به تجربه شکست خورده دموکراسی در جهان غرب نگاه نمیکند، اصلاً انسان محترمی نیست چه رسد به اینکه استاد محترمی باشد.
متاسفانه در یکی از دانشگاههای کشور در یک شهر مذهبی میبینیم که برخی از سران اصلاح طلب در فضایی سرشار از خفقان، حرفهایی را تدریس میکنند که تجربه ابطال آنها را اثبات کرده و همین کسانی که داعیه آزادی بیان داشته و دارند، در آن دانشگاه چنان جو خفقانی ایجاد کردهاند، که کسی جرات مخالفت ندارد. ما نه تنها اینها را آدمهای محترمی نمیدانیم بلکه کسانی میدانیم که ننگ بشریت هستند چون اینها مانع گذر بشریت از دوران منحوس و کثیف دموکراسی هستند.