17 اردیبهشت 1397, 13:4
گروه فلسفه دین پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی 19 تیرماه، نشست «دین و تکنولوژی» را برگزار کرد که در این مجال به طور خلاصه به سخنان دکتر محمدرضا اسدی، رئیس گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی و بیژن عبدالکریمی، استاد فلسفه میپردازیم.
در اینجا وقتی از دین و تکنولوژی سخن به میان میآید باید توجه داشت که مراد از دین، «اسلام» است تا از کلی گویی پرهیز میشود. بنابراین موضوع، اسلام و تکنولوژی خواهد بود. این بحث ابعاد مختلف وجود شناختی، معرفت شناختی و اجتماعی دارد که در این بحث در بعد اجتماعی، برای بحث از نسبت اسلام و تکنولوژی، به نظر میرسد اموری چون اخلاق، سیاست و به معنایی حکومت غیر از فرهنگ میتوانند بسترهای تعامل اسلام و تکنولوژی باشند. اما مراد از دین اسلام نیز در این بحث به صورت مصداقی عبارت از چیزی است که در کتاب و سنت وارد شده است. البته قرائت های مختلفی از کتاب و سنت نیز میشود که در اینجا قرائت سنتی و شایع در تفکر و فرهنگ اسلامی مورد نظر است. اما وقتی راجع به تکنولوژی صحبت میشود با توجه به این که خاستگاه تکنیک مغرب زمین است براساس قاعده چیزهایی که در باب تکنولوژی ذکر میشود، برگرفته از نکاتی است که فیلسوفان غرب در این باره گفته اند و در راس آنها نگاهی است که هایدگر به ماهیت تکنیک انجام داده است.
اما من سراغ توضیحات یکی از ناقدان بصیر تکنولوژی ژاک الول خواهم رفت. او در کتاب «جامعه تکنیکی» نکاتی همه فهم را در اختیار قرار میدهد. او خصلتهایی را برای تکنولوژی بر میشمارد که عبارتست از اتوماتیک بودن، تغذیه کردن از خود، فراگیر شدن، خودمختاری و کلیت تکنیک.
از نظر او اتوماتیک بودن به معنای سلب گزینش از دیگران و مسدود کردن همه راه هاست بجز راهی که به خود تکنیک ختم میشود.
هنگامی که گفته میشود تکنولوژی از خود تغذیه میکند به این معناست که تکنولوژی نه برگشت پذیر است و نه توقف میپذیرد. مراد از فراگیر شدن تکنیک نیز این است که به محض تولید شدن، بسط و گسترش پیدا میکند و محصور نمی ماند. خود مختاری نیز به معنای این است که تکنولوژی دنیایی درونی دارد و مستقل از شرایط و عوامل بیرونی، خود شرایطی را رقم زده و دیگر شرایط را تابع خود میگرداند. کلیت و وحدت تکنولوژی نیز یعنی تکنولوژی با مصرف از خود و با روابط درونی اش پیوند و یگانگی دارد و نمی توان بخشی از آن را انتخاب کرد و برگزید و بخشی دیگر را وانهاد. بنابراین با اخذ هر بخش، بخشهای دیگر نیز با آن خواهند بود. در نهایت، سخن «الول » این است که تکنولوژی همچون فرزندی است که در دامان پدر و مادر خود پرورش یافته، اما هنگامی که به بلوغ میرسد از کنترل ایشان خارج شده و بر آنها سلطه و سیطره پیدا میکند. بنابراین تکنولوژی اجازه فکر و عمل به انسان نداده و این همان بحث خود مختاری آن است. اینجاست که اختیار انسان در مواجهه با تکنولوژی زیرسوال میرود.
من تلقی خود را از تلقی این فیلسوفان جدا کرده و تکنولوژی را جنبه ابزاری اشیا میدانم که متکی به علم جدید تولید و مصرف میشود. این تعریف با عوارضی چون استاندارد کردن، تخصصی کردن، همزمان سازی و تراکم، بزرگ سازی و تمرکز همراه است. اما تعریفی که به عنوان متفکر مسلمان در آستانه قرن 21 از فرهنگ میکنم و آن را مرکز ثقل بحث قرار میدهم این است که فرهنگ، التزام گروهی به اجرای مستمر نوعی عقیده در قالب های متنوع ممکن است. با نبود هر یک از این اجزاء، امر فرهنگی زاده نخواهد شد. بنابراین وقتی از فرهنگ دینی یا فرهنگ تکنیکی سخن گفته میشود فرهنگ به منزله بستر و ماده ای است که صورت دین و یا تکنیک را میپذیرد. این اتفاقی است که تاکنون در جامعه ما افتاده است که فرهنگ در خدمت غایات دین یا تکنیک قرار میگیرد. اما آنچه باید اتفاق بیفتد این است که تکنیک و دین باید فرهنگی شده و در خدمت غایات آن قرار گیرند.
در تاریخ فلسفه، حقیقت به منزله مطابقت ذهن با عین تعریف شده است. اما چگونه میتوان دو امری را که از 2 نسخ مختلف است، با هم مطابقت داد؟ آنچه در ذهن است چگونه با امر واقع میتواند مطابقت داشته باشد. لذا مطابقت ذهن با عین که ارسطو آن را تعریف کرد چیزی جز مطابقت گزاره و تصدیقات ذهنی با امر واقع نیست. این تعریف در بسط تاریخی خود به یک تفسیر سوبژکتیویستی بشر محورانه از حقیقت منتهی میشود. بعد از اندیشه دکارتی که آگاهی را قابل دسترس ترین امر برای خودش دانست که نمی تواند به ورای خود دست پیدا کند و نیز پس از انقلاب کوپرنیکی کانت، با دیواری که بین نومن و فنون کشیده شد، جهان، جهان تصورات شد. در نتیجه حقیقت عبارت شد از مطابقت پاره ای گزاره ها با پارۀ دیگری از گزاره ها که در نتیجه امری کاملاً بشری و سوژه محور خواهد بود. در مقابل، تلقی دیگری وجود دارد که میکوشد معنای دیگری از حقیقت را به منزله امری که خارج از ذهن متحقق میشود، عرضه دارد. در این صورت حقیقت امری است که در برابر اراده بشری مقاومت میکند و اراده بشری در نسبت با او معنا پیدا میکند و از اراده بشری تبعیت نمی کند. این همان است که از بحث نسب میان دین و تکنولوژی میتوان به آن دست یافت. پرسش اصلی این است که چرا نسبت دین و تکنولوژی برای ما سوال شده و چه شده است که ما در نسبت میان دین و تکنولوژی تردید کرده ایم؟
در تکنولوژی چه عنصری وجود دارد که ما را به این پرسش وا میدارد. جواب این است که تکنولوژی پدیده ای نو ـ ظهور به معنای اگزسیتانسیالیستی کلمه است. پدیده ای از بنیان ـ نو که چون پیشتر از بن وجود نداشته است این نگرانی در ما به وجود بیاید که نکند با دین در تفاوت، تقابل یا تعارض قرار داشته باشد. وقتی از نسبت میان دین و تکنولوژی پرسش به میان میآید بر خلاف پرسش از نسبت سایر پدیده ها که در آن نسبت ذاتی پیش فرض گرفته شده است از نسبت ذاتی آنها با هم سوال میشود. پرسش نسبت دین و تکنولوژی، پرسشی تاریخی نیست و از نسبت این دو در طول تاریخ پرسیده نمی شود، بلکه از امکان ذاتی این رابطه پرسش میشود.
این پرسش و اندیشیدن به این سوال که آیا میان هر معنایی از دین با هر معنایی از تکنولوژی تعارض وجود دارد یا آن که بر عکس دین در معنا و مفهوم خاصی، با تکنولوژی در مفهوم خاصی در برابر یکدیگر قرار میگیرند ما را به این نکته اساسی رهنمون خواهد کرد که روح حقیقی و معنای واقعی پرسش از نسبت میان دین و تکنولوژی در واقع به پرسش از نسبت میان عقلانیت یا عالمیت تفکر دینی و عقلانیت یا عالمیت تفکر تکنولوژیک قابل تاویل خواهد بود. در ادامه همین تحلیل و با تامل بر مفهوم ضمنی این پرسش ما با کثرتی از عقلانیت ها نظام های معرفت شناخت و عالمیت ها و حیث تاریخی حیات آدمی و عوامل گوناگون تاریخی وی از جمله حیث تاریخی عقل مواجه خواهیم شد. لذا نتیجه بعدی از تحلیل پرسش از نسبت میان دین و تکنولوژی این خواهد بود که چگونه میتوان میان عالمیت های گوناگون تاریخی نسبت برقرار کرد؟ به منظور صورت بندی مناسب تر و قابل فهم تر تاملات به بحث گذاشته شده، خاطرنشان میشود که تکنولوژی و تفکر تکنولوژیک، به معنای جدید کلمه، صرفا در سنت متافیزیک غربی، و نه درهیچ سنت تاریخی دیگری ظهور یافته و به همه جهان تسری یافته است. با یاد آوری این امر، شکل پرسش از نسبت میان دین و تکنولوژی با پرسش از نسبت میان عقلانیت یا عالم متافیزیکی صورت بندی خواهد شد. اگر ما این شکل از صورت بندی از مساله را بپذیریم، در واقع پذیرفته ایم که پرسش از نسبت دین و تکنولوژی در روزگار ما در واقع بیان تازه ای از همان پرسش دیرینه از نسبت میان دین و فلسفه یا وحی و عقل در سنت تاریخی خود ماست.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان