نویسنده: هادی ثابتی
فلسفه دین: علت نیاز به دین(5)
مقدمه: در شماره قبل به مبحث تعیین قلمروی رسالت و هدایت دین، ورود داشته و به تبیین قلمرو فقه پرداختیم.
قلمرو فقه: اگر فقه عبارت باشد از احکامی که خداوند متعال در بعد فردی و جمعی حیات آدمی در عرصه اعمال و ترکها مقرر فرموده است، در این صورت فقه شامل تمامی دین نمیشود و دایره دین بسی وسیعتر از دایره فقه خواهد بود. تفاوت کمال دین و کمال فقه: باید بین کمال دین و کمال فقه تفاوت قائل شد. چه کمال فقه عبارت است از بیان همه احکام مربوط به تکالیف و حقوق فردی و جمعی در عرصه اعمال و ترکها. آری، زندگی انسان در گذرگاه دنیا، برای به ثمر رسانیدن شخصیت خویش در حرکت به سوی ابدیت است این جریان بسیار با اهمیت بدون قوانینی که شامل ارتباطات شخصیت بشری با سایر امور باشند، امکان پذیر نیست، لذا خداوند سبحان این قوانین را برای بندگانش ابلاغ فرموده است. بنابراین، معنای کمال فقه آن است که قوانین فقهی شامل همه شئون فعالیتها و خودداریهای که در به ثمر رساندن شخصیت انسان موثرند، باشد. اما کمال دین عبارت است از پاسخگو بودن دین به همه اموری که در ارتباطات چهارگانه در دو قلمرو (چنان که هست) و (چنان که باید) وجود دارد. کمال آدمی در گرو به فعلیت رساندن همه استعدادهای انسانی است که در دو قلمرو فردی و اجتماعی در حد امکان برای به ثمر رساندن شخصیت خویش در حرکت به سوی ابدیت ضرورت دارد ؛ و البته واضح است که این امور، شامل عقاید و احکام و تکالیف و همه انواع حقوق الهی و مردمی و دریافت موقعیت در جهان است. گفتیم که ارتباطات چهارگانه مزبور نیز به دو نوع اساسی قابل تقسیم است: 1- ارتباط آن چنان که هست؛ 2- ارتباط آن چنان که باید و شاید. البته واضح است که این ارتباطها باید با بهره برداری از همه علوم طبیعی و عقلی و نقلی و اخلاقی و ... در مسیر کمال آدمی تنظیم گردد.
کمال دین در ارتباط انسان با خویشتن: دو رکن اساسی کمال دین در ارتباط مزبور عبارتند از: رکن اول، لزوم شناسایی خویشتن. رکن دوم، لزوم خودسازی: رکن دوم کمال دین در ارتباط انسان با خویشتن عبارت است از خودسازی انسان.
نمونهای از آیات قرآنی برای لزوم خودسازی:
1- «ان اکرمکم عندالله اتقاکم؛ با کرامتترین شما نزد خداوند با تقوی ترین شماست». (حجرات، آیه 13) آیاتی که دستور به تقوی میدهد در قرآن مجید فراوان است. تقوا عبارت است از صیانت تکاملی ذات از آلودگیها و کثافات و تربیت نفس برای شایستگی به سعادت ابدی.
2- «یا ایها الذین آمنو علیکم انفسکم لایضرکم من ضل اذ اهتدیتم ای کسانی که ایمان آوردهاید! بر شما باد (تعلیم و تربیت و تهذیب) نفوستان. اگر شما هدایت شوید. ضلالت هیچ کس به شما ضرری نخواهد رساند». (مائده، آیه 105) اهمیت خودسازی در درجهای است که اگر همه مردم هم به ضلالت بیفتند، هر انسانی باید به اصلاح خود بپردازد.
3- «ان احسنتم لانفسکم و ان اساتم فلها؛ اگر نیکوکاری کردید، به سود خودتان خواهد بود و اگر بدی کردید به ضرر خودتان خواهد بود». (اسراء آیه 7)
4- «و اما من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی فان الجنه هی الماوی؛ و اما هر کسی که از مقام پروردگارش ترسید و نفس خود را از هوا جلوگیری کرد، قطعاً بهشت جایگاه او است». (نازعات، آیات 41-40)
5- «یا ایها الذین امنو قو انفسکم و اهلیکم ناراً؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید خودتان و دودمانتان را از آتش باز دارید». (تحریم، آیه 6) در قرآن گروههای مختلفی از آیات وجود دارد که با بیاناتی گوناگون، خودسازی را توصیه مینمایند. از آن جمله:
1- آیاتی که میگوید: (هر انسانی آن گونه که نفس خود را ساخته است. روز قیامت آن را خواهد دید): «و وفیت کل نفس ما کسبت و هم لایظلمون؛ و هر نفسی آنچه را که اندوخته است به طور کامل در مییابد و آنان مظلوم واقع نخواهند گشت». (آل عمران، آیه 25)
2- آیاتی که خسارت حقیقی را از آن کسانی معرفی میکنند که نفس خود را به خسارت انداختهاند: «قل هل ننبئکم بالاخسرین اعمالاً الذین ضل سعیهم فی الحیاه الدنیا و هم یحسبون انهم یحسنون صنعا؛ به آنان بگو: آیا به شما از کسانی خبر بدهم که بیشترین خسارت را درباره اعمال خود دیدهاند. آنان کسانی هستند که کوشش شان در زندگی دنیوی تباه شده است، در حالی که گمان میکردند آنان عمل خوب انجام میدهند». (کهف، آیات 104-103)
«ان الخاسرین الذین خسرو انفسهم و اهلیهم یوم القیامه؛ قطعاً ، زیانکاران در روز قیامت کسانی هستند که خود را و دودمانشان را به خسارت انداخته اند». (شوری، آیه 45) اسلام معتقد است که در این ارتباط (ارتباط انسان با خویشتن) در هر دو قلمرو و (شناخت خویشتن آن چنان که هست) و (اصلاح خویشتن آن چنان که باید) باید از هرگونه علم و معرفت که به وسیله تجارب عینی، تعقل، منابع اصلی دین و اکتشافات در گذرگاه زمان به دست میآید، بهره برداری شود و این باز بودن نظام معرفتی منافاتی با وجود اصول کلی حیات معقول بر مبنای اسلام ندارد. زیرا اسلام، بر نیازهای ثابت در پاسخگویی به هر دو قلمروی ثابت و متغیر استوار است. معنای کمال دین و کمال فقه در ارتباط انسان با خویشتن این است که اسلام، اصول اعتقادات و احکامی را درباره انسان در ارتباط با خویشتن مطرح نموده است که میتواند پاسخگوی همه نیازهای ثابت و متغیر او باشد.
در اینجا به نمونه ای از این اعتقادات و احکام اشاره میکنیم:
الف) اعتقادات در قلمرو خودشناسی: 1- انسان دارای جسم و روح است. 2- بر اساس حکمت و مشیت خداوندی انسان برای هدف با اهمیتی آفریده شده است که با ید برای وصول به آن تا آنجا که قدرت دارد تلاش کند. 3- هدف زندگی انسان عبارت است از به ثمر رساندن شخصیت در گذرگاه ابدیت که قرار گرفتن در جاذبه کمال ربوبی است. 4- اساسی ترین عوامل (گردیدن تکاملی) انسان در راه هدف اعلی، احساسات برین، تعقل و وجدان اصیل او (فطرت) است. 5- اگر انسان به وسیله فعالیت عوامل فوق، به رشد روحی خود نایل نشود، زمینه برای قرار گرفتن در مسیر درنده خویی برای او آماده میشود. 6- انسان دارای قوا و استعدادهای مثبت عالی و منفی پستی است که در علوم گوناگون مورد بررسی و تحقیق قرار میگیرند. 7- انسان دارای کرامت و حیثیت ذاتی است که میتواند به وسیله تقوا زمینه ای برای کرامت ارزشی باشد.8- اساسی ترین استعداد انسان پس از دریافت مبدا و مقصد اصلی زندگی، استعداد زندگی اجتماعی است. 9- انسان برای زندگی اجتماعی تعهدی میبندد. 10- انسان دارای نیروی تکامل نامحدود در عرصه ماده و در درجات رشد روحی - به وسیله تعلیم و تربیت و شهود و اکتشاف و تکاپوی عملی - است. 11- از مهمترین استعدادهای سازنده انسان، آزادی مسئولانه است. حدود مسئولیتهای او در فقه و اخلاق بیان میشود. ماخذ این اعتقادات، قرآن، سنت، عقل و اجماع همه عقلا در هر دوره و جامعهای است که افرادش از فرهنگ بیشرو برخوردار باشند.