2 تیر 1397, 0:0
مقدمه: به بررسی ویژگیهای فقه اسلامی پرداخته، اتقان و همه جانبه بودن آن را نسبت به نظامهای حقوقی تک بعدی و لیبرال - سکولار غرب نمایان ساختیم.
ویژگی هایی از قبیل، 1- پاسخگویی فقه اسلام، با در نظر گرفتن انفتاح باب اجتهاد نسبت به همه مسائل حیات در تمامی دورانها؛ 2- سیستم فقه اسلامی هر اصل و قاعدهای را که برای زندگی فردی و اجتماعی مقرر ساخته است، نه تنها هماهنگ با ماهیت پویای حیات انسانی و محرک بشریت به سمت حیات معقول است. 3- تعدیل امیال نامحدود انسانها به وسیله وضع اصول و قوانینی چند بعدی و هماهنگ با ارتباطات چهارگانه انسان و نه صرفا تنظیم قوانینی تک بعدی برای اصلاح ارتباطات اجتماعی انسان. شبهه: آیا دین و فقه کاملند و این فهم ما از دین و فقه است که، کامل نیست؟ پاسخ: این سئوال شبیه این است که بپرسیم، آیا جهان هستی یک کارگاه منظم و قانونمند است ولی برداشتهای علمی و فلسفی ما از آن ناقص است؟ آری همان گونه که جهان با شناسایی جهان فرق دارد مسلم است که دین و فقه نیز با شناسایی و فهم آن دو متفاوت است، ولی یک نکته را نباید فراموش کرد که با توجه به اینکه کمال، حامل ارزشمندی و غیر کمال(نقص)، حامل ضد ارزش است، از دیدگاه علمی، به کار بردن اصطلاح محدودیت یا نسبیت در برداشتهای ما از دین و فقه، مناسبتر و صحیحتر به نظر میرسد. زیرا با توجه به محدودیت عمر آدمی و فراوانی نامحدود مسائلی که بالفعل یا بالقوه در ارتباطات چهارگانه انسان (ارتباط انسان با خویشتن، با خدا، با جهان هستی و با همنوع خود) وجود دارد، فهم ما از دین و فقه، در گذرگاه زمان نسبی و درخور امکانات ما در وصول به واقعیات آن دو حقیقت میباشد؛ و این محدودیت و نسبیت هیچ ضرری به کاربرد دین و فقه در تنظیم حیات معقول بشری نمیزند. این محدودیت و نسبیت در تمامی دانشها، و فلسفه و حتی در عرفان نیز مورد قبول بوده است. این عبارت مانند یک شعار عمومی در سر در کاخ مجلل معارف با خط جلی نوشته شده است که: «همه چیز را همگان دانند و همگان هنوز به دنیا نیامدهاند» و چه علوم و معارف نامحدودی را که گذشتگان به عهده آیندگان گذاشتهاند. وحی الهی به وسیله انبیای عظام، کلیات اصول جهان هستی و مبانی فقه را برای بشریت تبلیغ نموده است. درحالی که اکتشافات علمی سطوح، ابعاد و نمودهایی از جهان طبیعی را روشن میسازد که ما در گوشه ای بسیار بسیار ناچیز از آن قرار گرفتهایم و به اعتراف صاحب نظران، علم و معلومات ما در مقابل مجهولات ما در جهان هستی به قدری اندک است که قابل مقایسه با یکدیگر نمیباشند. با این حال هریک از دانشمندان و فلاسفه، همچنان به فعالیتهای خود ادامه میدهند. با اینکه آنان به خوبی میدانند که جهان با شناسایی جهان فرق دارد و به عللی که خواهیم گفت، هرگز به شناخت مطلق و همه جانبه جهان توفیق نخواهد یافت، باز همچنان در میدان فعالیت خود به تکاپو مشغولند؛ گویی همه جهان را در همان میدان خاص خود خواهند دید!! اما مقداری از این علل در واقع از جمله علل شناخت نسبی ما از جهان نیز محسوب میشود. عللی که مانع از شناخت همه جانبه همه اجزا و روابط و کل جهان هستی میباشند عبارتند از: 1- کاربرد حواس با درنظر گرفتن محدودیتهای ساختمانی آنها، مانند: چشم و گوش. 2- دخالت مختصات ذاتی وسایل و ابزار گسترش علم و دقت و تعمق بیشتر درباره اجزا و روابط عالم هستی، در محصول معرفتی که از آنها به دست میآید، مانند: تلسکوپها، میکروسکوپها و دیگر وسایل و ابزار. 3- هدفگیریهای معین در شناخت اشیا که بدون تردید باعث محدودیت چشم اندازیهای انسان در عالم هستی میشود. 4- اصول پیش ساخته کلی که -آگاهانه یا ناآگاهانه- معلومات به دست آمده را آبیاری و توجیه مینماید. 5- اصول پیش ساخته شخصی که از ارتباط خاص انسان با خویشتن، با خدا، با جهان هستی و با همنوع خود، در انتخاب اهداف و وسایل علم تاثیر میگذارد. تفاوت بسیار قابل توجهی که میان استمداد از وحی دینی در شناخت کلیات اصول جهان هستی و مبانی فقه و تطبیق آنها در این زندگانی، با شناسایی های علمی وجود دارد، این است که در استمداد از وحی دینی -که شناسایی های علمی را هم به رسمیت میشناسد- یک آرامش بسیار عالی وجود دارد، که هیچ معرفت و عمل دیگر نمی تواند آن را ایجاد نماید. درصورتی که در آشناییهای علمی معمولی با جهان هستی، دو چیز برای انسان به دست میآید: یکی: برخورداری از اجزای جهان برای تامین زندگی مادی؛ دوم: دلخوشی یا تخدیر با آن آشناییهای محدود با بعضی از سطوح و اجزای جهان است که هرگز به درجه مطلق آرامش بخشی نمیرسد.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان