14 فروردین 1395, 11:47
مرگ به معناي نيستي و فوت نيست، بلکه به معناي وفات است. وفات از ريشه(و- ف - ي) به معناي چيزي را به تمام و کمال گرفتن است. وقتي ما به قولي که داديم عمل مي کنيم، مي گوييم : وفا کرديم؛ زيرا مطابق قول عمل کرده و همه آن را به تمام و کمال گرفتيم و انجام داديم.
از نظر آموزه هاي قرآني، موت و حيات دوآفريده از آفريده هاي الهي هستند: خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ؛ خدايي که مرک و زندگي را آفريد.(ملک، آيه 2)
پس مرگ ،امري وجودي و ازمخلوقات الهي است. کاري که مرگ انجام مي دهد، انتقال است؛ يعني روح آدمي را از جايي به جايي ديگر انتقال مي دهد و موجب هجرت آدمي از جايي به جايي ديگر و حالتي به حالت ديگر مي شود. از اين رو اميرمومنان علي(ع) مي فرمايد: إنّما تنتقلون مِن دارٍ إلي دارٍ ؛ به راستي که شما از خانه اي به خانه اي ديگر منتقل مي شويد»( بحار الانوار، ج 37، ص146)
مرگ همان نقاله و انتقال دهنده است. انسان وقتي مي ميرد از مکاني به مکاني ديگر مي رود و همچنان زنده است؛ ولي نوعي از زندگي خاص عوالم ديگر را دارد؛ پس تعبير به احياء مردگان و زنده کردن آنان يک تعبير تسامحي است و خداوند با توجه به فقدان آن مرده در اين دنيا از آن به احياء ياد مي کند؛ وگرنه اين شخص همواره زنده و داراي حيات خاص خودش است. پس انسان همواره زنده و در حال حرکت به سوي خدا و لقاء الله است(انشقاق، آيه 6) و هرگز توقفي نيست و اين گونه نيست که زماني بيايد که در آن زمان انسان نابود مي شود و سپس دوباره جان مي گيرد و به حرکت خويش ادامه مي دهد، بلکه همواره اين حرکت وجود دارد تا به مقصد برسد و قرار يابد. پس مرگ هرگز به معناي قرار گرفتن عدم، بين متحرّك و مقصد نيست؛ يعني اين طور نيست که اين قافله اي كه به طرف لقاءالله حركت مي كند در گودال عدم و نيستي فرو برود و بعد سر از هستي در بياورد.
روزنامه كيهان، شماره 21024 به تاريخ 15/1/94، صفحه 6 (معارف)
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان