27 اردیبهشت 1395, 22:35
از طلوع خورشيد اسلام و انقلابِ عظيم پيامبر آن، حضرت محمد (ص)، هزار و چهارصد و اندي سال ميگذرد. از آن زمان تاكنون، تاريخِ جهان پيدرپي ورق خورده و رويدادهاي گوناگون و دگرگونيهاي حيرتانگيز، چهرهاي تازه به آن بخشيده است، آن چنان كه شيوه هميشگي گذشت زمان است. نوها به كهنگي گراييده و كهنهها به اعماق فراموشي ذهنهاي تاريخ پيوسته است اما اين حقيقت كه محمد(ص) نجاتدهنده بزرگ بشر بود و آيينش آيين زندگي، هر زمان از زمان ديگر روشنتر ميدرخشد؛ چراكه او جاودانهترين تمدنها را بنيان نهاد، زندگيسازترين فرهنگها را گُسترد و انسانپرورترين ارزشهاي اخلاقي را نهادينه كرد. درود بيكران خداوندي بر روان پاك او باد. بیست و هفتم ماه رجب المرجب، سالروز بعثت خاتم پيامبران حضرت محمد بن عبدالله (ع) است. در مأجراي بعثت حضرت پيامبر، نقلهاي متفاوتي روايت شده است. اعتقاد مشهور علماي شيعه بر اين است كه بعثت حضرت رسول اكرم در روز 27 رجب اتفاق افتاده است؛ البته درباره تاريخ دقيق بعثت پيامبر اكرم، ميان شيعه و سني اختلاف نظر وجود دارد. علماي سني مذهب تاريخ آن را در ماه رمضان ذكر ميكنند. برخي از علماي شيعه نيز معتقدند بعثت پيامبر در ماه رمضان بوده است. وليبنابر قول مشهور در ميان علماي شيعه، 27 رجب تاريخ دقيق اين رويداد است.
كوه «نور» در شمال مكه قرار دارد. در نقطه شمالي اين كوه، غاري است به قدر قامت يك انسان كه با گذر از سنگهاي بسيار ميتوان به آن رسيد. اين غار از آشناي صميمي خود، خاطرات بسيار دارد. امروز هم مردمان به عشق شنيدن اين سخنان، با رنج بسيار، خود را به آستان آن ميرسانند كه از او سرگذشت وحي را بپرسند. غار حرا نيز با زبانِ حال ميگويد، اينجا، عبادتگاه «عزيز قريش» است. او شبها و روزهاي بسياري را به ياد دارد كه محمّد (ص) به اين مكان دور از غوغا ميآمد تا با خداي خويش خلوت كند. او دل گفتهها، حرفها و اشكهاي محمّد را ديده و هرگز آن شب رازانگيز را كه جبرئيل براي نخستينبار، پيام وحي خدا را بر محمّد ميخواند، از ياد نخواهد برد. او (غار حرا) تنها شاهد زميني بعثت محمّد است.
حضرت علي(ع) نقل ميكند؛ پيامبر اسلام پيش از بعثت در غار حرا به عبادات و اعتكافهاي طولاني مشغول بودند. وي گاه و بيگاه و در روزهاي مختلف روانه حرا ميشد، و در آنجا به خلوت و تفكر و عبادت ميپرداخت و پس از فرود از حرا نخست به كنار كعبه ميرفت و پس از طواف، رهسپار خانه خويش ميشد. با نزديك شدن پيامبر(ص) به چهل سالگي، دورههاي عبادت و اعتكاف ايشان بيشتر و طولانيتر ميشد. در يكي از روزهاي عبادت در حرا جبرئيل نازل شد و لوحي را در مقابل ديدگان وي گرفت و گفت بخوان، محمد(ص) كه دچار حيرت و شگفتي شده بود پاسخ داد، خواندن نميدانم. بار ديگر گفت: بخوان، محمد(ص) باز پاسخ داد كه خواندن نميدانم. جبرئيل بار ديگر تكرار نمود كه بخوان، اينبار محمد(ص) گفت: چه بخوانم؟ جبرئيل آيات زير را بر او خواند و او نيز آنها را تكرار كرد: «اقْرأْ بِاسْمِ ربِّك الّذِي خلق، خلق الْإِنسان مِنْ علقٍ اقْرأْ و ربُّك الْأكْرمُ الّذِي علّم بِالْقلمِ علّم الْإِنسان ما لمْ يعْلمْ». امام هادي(ع) نيز در اين باره ميفرمايد: «هنگامي كه محمد(ص) تجارت شام را ترك گفت، هر روز به كوه حرا ميرفت و از فراز آن به آثار رحمت پروردگار مينگريست و از آن چه ميديد، به ياد عظمت خداي آفريننده ميافتاد و آن گاه با روشني خاصي به عبادت خداوند مشغول ميشد. چون به چهل سالگي رسيد، خداوند، دل او را بهترين، روشنترين و خاضعترين دلها يافت. در آن لحظهها، جبرئيل به سوي او آمد و بازوي او را گرفت و تكان داد و گفت: بخوان. گفت: چه بخوانم؟ جبرئيل گفت: اي محمد! بخوان به نام پروردگارت كه تو را آفريد. پس جبرئيل، رسالت خود را به انجام رسانيد و به آسمانها بالا رفت و محمد نيز از كوه فرود آمد.
توحيد، اصليترين و مهمترين پيام بعثت است. فراگيري اين اصل چنان گسترده است كه اسلام به نام دين توحيد شناخته ميشود. در قرآن كريم، اصل توحيد، ساختار كلي همه آيات است و نخستين پيام همه پيامبران پيشين نيز اصل توحيد بوده است: آيه 25 سوره انبياء ميفرمايد: «پيش از تو هيچ پيامبري نفرستاديم، مگر آنكه به وي وحي كرديم كه معبودي جز من نيست، پس تنها مرا پرستش كنيد». از سوي ديگر، توحيد فقط راهحلي براي بحرانهاي دوران جاهليت نبوده است. توحيد، شعار محض نيست. توحيد؛ يعني نفرت و دوري و نفي همه طاغوتها. توحيد؛ يعني تكيه نكردن به هيچ قدرتي جز قدرت و عظمتالله. توحيد؛ يعني نپذيرفتن هيچ گونه بيعدالتي. با اين وصف، از شخصيترين رفتار انسان تا قانونگذاري براي حكومت جهاني، جايگاه اجراي اصل توحيد است. بدون توحيد و مبارزه با قدرتهاي بيگانه، تمدن امروز نه تنها ارزشي ندارد، بلكه سرعت سقوط انسان را چند برابر خواهد كرد.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان