نویسنده: حمید شریف زاده
در عصر استبداد و خودکامگی هارون، فعالیت فرهنگی امام رضا(ع) آغاز میشود. هارون در این مدت متعرض امام نمیشد، چون از عواقب قتل امام کاظم(ع) بیمناک بود و سعی میکرد خود را از این جنایت تبرئه سازد. امین در دوران حکومت خود (198- 193 ه. ق) گرفتار اختلافات داخلی گردید و فرصتی برای آزار امام رضا(ع) نیافت. از این رو، فرصت خوبی برای فعالیت های فرهنگی امام رضا(ع) ایجاد شد.
امام رضا(ع) در اماکن گوناگون، برای گروه های بسیار بزرگ مردم سخنرانی میکرد. آن حضرت درباره امامت و رهبری خود با مردم گفت وگو مینمود. و نیز با دانشمندان غیر مسلمان مناظره میکرد.
در زمان خلافت هارون و مامون، ترجمه آثار علمی بیگانگان به اوج خود رسید؛ زیرا مامون میخواست دکانی در برابر مکتب علمی اهل بیت(ع) که در میدان علم و دانش در اوج شهرت بودند- باز کند و بدین وسیله، مشتریان آن مکتب را کم کند و از فروغ آن بکاهد. چیزی نگذشت که مسلمانان با فرهنگ های بیگانه، به ویژه فرهنگ و فلسفه یونانی آشنا شدند.
امام رضا(ع) در این شرایط، انقلاب فکری عمیقی ایجاد کرد و جامعه را از سقوط در گرداب خطرناک انحراف و التقاط رهایی بخشید. همچنین پرده از روی احادیث جعلی- که به منظور لکه دار نمودن شخصیت ائمه(ع) در جامعه رواج یافته بود برداشت و فضایل و مناقب اهل بیت(ع) را آشکار کرد.
حضرت معصومه(س) نیز امام رضا(ع) را همراهی مینمود و با برقراری جلسات علمی که سلسله سند و محتوای احادیث آن حضرت گویای چنین مجالسی است، از حریم امامت و ولایت دفاع میکرد.
در سال 199 ه. ق. سپاه جلودی برای دستگیری محمدبن جعفربن محمد، عازم مدینه شد. جلودی دستور داشت محمد را به قتل برساند. و خانه های آل ابوطالب را در مدینه غارت کند. سپاه او، به در خانه امام کاظم(ع) رسید. حضرت رضا(ع) جمیع زنان را در یک اتاق جمع کرد [حضرت فاطمه معصومه(س) نیز یکی از آنان بود] و جلوی در خانه ایستاد. جلودی گفت: من ناچارم داخل این خانه شده و لباس های زنان را بگیرم. امام رضا(ع) سوگند یاد نمود که تمامی جامه های زنان را به او بدهد. آن حضرت، پیوسته اصرار میکرد و مانع داخل شدن جلودی به خانه میشد. امام رضا(ع) تمام لباس ها، حتی خلخالها و گوشوارهها و آنچه را در خانه بود، به جلودی داد این حادثه یکی از صحنه های دردناک حضرت معصومه(س) بود.
در سال 200 ه. ق. حضرت رضا(ع) به دعوت مامون عباسی، از مدینه عازم خراسان شد. امام رضا(ع) برای خنثی نمودن توطئه های مامون- به رغم آن که او خواسته بود از خانواده اش هر که را میخواهد به مرو بیاورد- هیچ کس حتی فرزند عزیزش، امام جواد(ع) را همراه خود نبرد. مامون برای نجات حکومت در حال سقوط خود و رهایی از مشکلاتی همچون فرونشاندن شورشهای علویان، از بین بردن محبوبیت آنان در میان مردم و گرفتن اعتراف از علویان و تایید اهالی خراسان و تمام ایرانیان برای مشروع جلوه دادن حکومتش، رضایت عباسیان، کسب اعتماد اعراب و تقویت حس اطمینان مردم نسبت به خود (که بر اثر کشتن برادرش امین، حس اعتماد مردم را نسبت به خود سست کرده بود) و بالاخره برای ایجاد مصونیت برای خویشتن در برابر خطری که او را از سوی شخصیتی با نفوذ، مانند امام رضا(ع) تهدید میکرد، ابتدا منصب خلافت را به امام پیشنهاد کرد، اما آن حضرت نپذیرفت. مامون ولایتعهدی را به آن حضرت پیشنهاد کرد، امام بار دیگر پیشنهاد او را رد کرد. حضرت رضا (ع) از همان روز نخست در برابر این ترفند مامون به صورت های گوناگونی موضع گرفت و مخالفت خود را ابراز کرد. مامون، آن حضرت را تهدید نمود که اگر ولایتعهدی را نپذیرد، باید مرگ را بپذیرد. امام شرط پذیرفتن ولایتعهدی را در این قرارداد که هیچ یک از کارهای دولتی مربوط به حل و عقد و انتصاب و عزل مسئولان را برعهده نگیرد. آن حضرت میفرمود: میخواهم کاری کنم که مردم نگویند علی بن موسی به دنیا چسبیده، بلکه بگویند این دنیاست که از پی او روان شده است.
یک سال از هجرت امام رضا(ع) میگذشت. حضرت معصومه(س) در فراق برادر، بی تاب بود. امام رضا(ع) نامه ای به خواهر خویش نوشت و از او خواست نزد او بیاید. از این رو، آن بزرگوار آماده سفر گردید. زمان آن رسیده بود که فاطمه معصومه(س) فریاد غربت و حقانیت علی بن موسی الرضا(ع) را در فضایی بین سرزمین حجاز تا ایران طنین انداز کند و خود را برای جان سپاری در راه دفاع از ولایت آماده نماید. آن حضرت مشتاقانه رنج سفر را به جان خرید و قدم در این راه طولانی نهاد. در این سفر، بیش از هزار علوی در التزام آن بانوی بزرگ اسلامی بودند. سرانجام قافله از مدینه حرکت کرد و به نزدیکی ساوه رسید!
در همان ایام، به مامون گزارش شد که قافله ای 15 هزار نفری به نزدیکی های شیراز رسیده و به طرف طوس درحال حرکت است. مامون در نامه ای به تمام کارگزاران خود دستور داد قافله بنی هاشم را به سمت مدینه برگردانند. قافله بنی هاشم که در راس آنها سیدامیر احمد شاه چراغ، سیدامیر محمد و سیدعلاءالدین حسین از فرزندان امام کاظم(ع) بودند، حاضر به برگشت نشدند و جنگ خونین شروع شد. لشکر قتلغ خان که در اثر شجاعت بنی هاشم پراکنده شده بود، تدبیری کرده، بالای بلندیها فریاد برآوردند: اگر شما به پشت گرمی علی بن موسی، ولیعهد خلیفه، جنگ میکنید، الآن خبر رسید که ولیعهد وفات کرده و بدین ترتیب، جمعیت را متفرق ساختند.
در ساوه نیز ماموران مامون سادات علوی را تعقیب کردند و خبر فوت امام رضا(ع) را پخش نمودند. امام رضا(ع) در مدینه به اهل بیت خود خبر شهادتش را داده و فرموده بود: «اما انی لاارجع الی عیالی ابدا.» من دیگر از این سفر به سوی عیالم برنمی گردم.
این خبر، چنان در وجود مقدس حضرت معصومه(س) تاثیر گذاشت که باعث بیماری آن حضرت گشت. کسالت آن بانو روز به روز شدت مییافت؛ لذا به همراهان خود فرمود: از این مکان تا قم چقدر راه است؟ عرض کردند: ده فرسخ. آن حضرت به خدمت گزار فرمود: عجله کنید که زودتر به قم برسیم؛ زیرا من از پدرم شنیدم که فرمود: شهر قم مرکز شیعیان ما میباشد.
هنگامی که خبر ورود آن بانوی باعظمت به آل سعد رسید، همگی به اتفاق به استقبال او رفتند تا او را به قم دعوت کنند. موسی بن خزرج با کمال افتخار، از آن بانو پذیرایی کرد؛ ولی پس از 16 یا 17 روز آن بانوی ارجمند رخت از جهان بربست. تاریخ رحلت آن حضرت روز دهم ربیع الثانی سال 201 ه.ق میباشد. در ایامی که حضرت معصومه(س) در قم بودند، واپسین روزهای عمر را در سرای موسی بن خزرج به عبادت و راز و نیاز با پروردگار گذراندند. محل اقامت آن حضرت، اکنون در مدرسه «ستیه بیت النور» باقی میباشد.
آل سعد در سرزمین بابلان سردابی حفر کردند تا آن را مقبره حضرت معصومه(س) قرار دهند. هنگامی که قبر مهیا شد، در مورد اینکه چه کسی وارد قبر شود، به بحث و مشورت پرداختند، تا آن که در مورد پیرمرد پرهیزگاری به نام «قادر» به اتفاق نظر رسیدند. کسی را به دنبالش فرستادند، تا او را به باغ بابلان برای انجام این امر مهم فراخواند. پیش از آن که قادر بیاید، دو سوار نقاب پوش از جانب ریگزار نمایان شدند، نزدیک آمدند و بر جنازه نماز خواندند و جسم پاک ریحانه رسول خدا(ص) را دفن نمودند و بدون اینکه با کسی صحبت نمایند، سوار شدند و از محل دور شدند و کسی هم آنها را نشناخت!
آیت الله العظمی فاضل لنکرانی(ره) فرمودهاند: هیچ بعید نیست که این دو بزرگوار، امامان معصومی باشند که برای این امر مهم به قم آمدند. بعضی احتمال دادهاند که آن دو نقابدار، امام رضا(ع) و امام جواد(ع) بودهاند. همان طور که امام موسی بن جعفر(ع) برای مراسم کفن و دفن یک شیعه خالص به نام «شطیطه»، با اعجاز از مدینه به نیشابور تشریف آورد و هنگام عزیمت فرمود: من و هر کس از امامان اهل بیت که بعد از من به جای من بنشیند، به ناگزیر باید در تشییع جنازه شما حاضر شویم؛ در هر شهری که باشید شما نیز تقوا پیشه کنید و اعمال خود را نیکو سازید تا ما را در رهایی بخشیدن از آتش جهنم یاری نمایید.
این موضوع در مورد حضرت معصومه(س) نیز صدق میکند. علاوه بر آن، بانوی آسمانی قم، به تعبیر امام رضا(ع) «معصومه» است و طبق فقه اهل بیت(ع)، پیکر معصوم باید به دست معصوم تجهیز و تدفین شود، چنان که حضرت زهرا(س) را امیرالمومنین(ع) و حضرت مریم(س) را حضرت عیسی(ع) غسل داد.
فاطمه زهرا و فاطمه معصومه علیهما السلام شیداترین پروانه های شمع امامت بودند؛ پروانه های عاشقی که سوختند و به همگان آموختند که امام بر حق چونان کعبه است؛ کعبه ای که مردم بایستی بر گردش طواف نمایند، نه او بر گرد مردم: «مثل الامام مثل الکعبه اذتوتی ولاتاتی.»