27 دی 1395, 8:30
حضرت موسي بن عمران مريض شد. بني اسرائيل به عيادتش آمدند، بيماري او را تشخيص داده و گفتند: اگر به وسيله فلان گياه خود را معالجه کني، بهبودي خواهي يافت. موسي(ع) گفت: دارو استعمال نخواهم کرد تا خداوند بدون دوا مرا شفا عنايت کند. مدتي مريضي او ادامه يافت تا اينکه به او وحي شد که به عزت و جلالم سوگند شفايت نمي دهم، مگر اينکه خود را به وسيله همان دارويي که بني اسرائيل گفتند مداوا کني. بعد از اين موسي(ع) آنان را خواست و گفت: همان دارو را بياوريد تا استفاده کنم. طولي نکشيد که حضرت بهبودي يافت. اما از اينکه ابتدا به خداوند چنين گفته بود در دل بيمناک بود. خطاب رسيد: موسي خيال داري با توکل خود حکمت و اسرار خلقت من را از بين ببري، بجز من چه کسي در ريشه گياهان اين فوايد باارزش را قرار داده است؟ (1)
_________________
1- جامع السعادات، محمدمهدي نراقي، ج 3، ص 277
روزنامه كيهان، شماره 21131 به تاريخ 25/5/94، صفحه 6 (معارف)
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان