13 مهر 1394, 14:54
ره آوردهاى فکرى
استاد پس از سالها مطالعه و پژوهش و تأمّل در آیات و روایات، اظهار مى دارد که:
«ما در همه ابعاد غنى هستیم و در دین و جامعه، هیچ نیازى به ]هیچ[ مکتب و حزبى نداریم. آنچه در همه مکتب ها و مذهب ها و فلسفه ها گفته شده، همه خیرها و نیکى ها، در اینجا هست، از قلّه مطالب که توحید است تا مسائل روز زندگى، همه اش بخصوص در مذهب تشیع و در اسلامى که محمدى است و این اسلام همان اسلام ثَقَلینى است، یعنى قرآن و اهل بیت، و فهمیدن قرآن از طریق اهل بیتى که در اسلام مرجعیّت علمى دارند و در بیان معارف و احکام اسلام هرگز خطا نمى کنند. عظیم ترین کتاب الهى و جهان هستى قرآن کریم است که باید در عین خواندن و دانستنِ فلسفه (براى واجدان شرایط، در استاد و شاگرد)، بازگردیم به سره شناسى معارف قرآنى و رجوع تامّ به اهل قرآن (على و آل على(علیهم السلام)) با پیوستن به آبشار لایزال قلب معصوم(علیه السلام) در معارف تألّهى و صیرورت انسانى و قرب ولایى (که قرب وریدى بدون آن تحقق نمى یابد) و باعث فرا جَستن از انواع قفس هاى اختراعى از قدیم تا امروز و از شرق تا غرب مى شود.
صحیح ترین و بالاترین مرتبه معارف، در قرآن و حدیث است و مشى در فهم اخبار باید همان مشى تعقّلى وَحْیانى باشد که فرموده اند: اهل درایت باشید نه تنها اهل روایت. و صلاح انسانیت و سعادت دنیا و آخرت انسان در پیروى از قرآن و اهل بیت(علیهم السلام) است، هم از نظر معارف و شناخت (علمى)، هم از نظر سلوک و عمل (عملى).
قرآن و حدیث به هیچ روى از هم جدایى ندارند و یک حقیقت واحده ترکیبى اند و به اصطلاح دو روى یک سکّه اند.
من مکتبى و مذهبى را ندیدم به جامعیت مکتب اهل بیت(علیهم السلام)، از اول توحید تا جزئیات مسائل، هیچ مکتبى با آن مقابله نمى کند. اصلاً توحید اهل بیت(علیهم السلام) که از قرآن و سنت پیامبر(صلى الله علیه وآله)گرفته شده، نسبتش با توحیدى که در فلسفه هاى قدیم و جدید و شرق و غرب هست، نسبت طلاست به مس، منتهى همه اشخاص دنبال آن نمى روند. مجموعه میراث ائمه با آنچه که جمیع متفکران بشر از قدیم تاکنون گفته اند، قابل قیاس نیست. و عقل جمعى بشر، در مقابل عقل معصوم(علیه السلام)قطره در مقابل اقیانوس است.
توحید اهل بیت(علیهم السلام) راقى ترین، سالم ترین و صحیح ترین توحید است نسبت به مکتب هاى مختلف فلسفى و عرفانى شرق و غرب.
فهم درست دین یعنى فهم خالص و غیر التفاطى دین، یعنى فهم قرآنى دین، فهم محمدى دین، فهم علوى، فهم باقرى و جعفرى و رضوى دین بطور خالص. براساس «عقل خود بنیاد دینى»، نه عقل یونانى بنیاد التقاطى.
سلمان فارسى به جهت جهان بینى اى که داشت، بعد از رحلت پیامبر(صلى الله علیه وآله) با دیدن گروه هایى که وارد مدینه مى شدند، مى فهمید که چه پرسش و سؤالى دارند. پس از آن که از نزد خلیفه باز مى گشتند، آنها را نزد على(علیه السلام)مى برد و صدا مى زد یا على اَغِثِ الاسلام. (اسلام را دریاب!).
جوهر اعلاى اسلام در تشیع متجلى است که همان تربیت و فلسفه امامت است. و فهم درست و همه جانبه مسئله امامت، ما را در شکل دادن به سیاست اسلامى و اداره جامعه اسلامى از جهات گوناگون کمکى بى مانند خواهد کرد.
غزالى ها، شمش تبریزى ها و ابن عربى ها و... در مقابل اهل بیت(علیهم السلام) هیچ اند، و ذکر آنان فقط در تمدن اسلامى جا دارد نه در «تدیّن اسلامى»، هر چند در مقابل اهل بیت(علیهم السلام) قابل قیاس و طرح نیستند.
وبالاخره کامل ترین و مهم ترین چیز در طول عمر انسان این است که بتواند رضاى خدا را بدست آورد و رضاى او در رضایت ولىّ اوست. کسب رضاى حق به عمل حاصل مى شود اما شرط صحت عمل، رضایت آل محمد است. و رضایت ائمه(علیهم السلام) و حضرت حجت(عج)، در آن است که مبانى و معارف آنها را نشر دهیم. و به آن ها به طور خالص باور داشته باشیم، گداى در خانه دیگران نباشیم».
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان