میرزا على اکبر نوقانى
متوفّاى: 1370 هـ .ق.
عنوان مقاله: باغبان رشید
نویسنده: محمّدعلى رحیمیان
تولّد
میرزا على اکبر نوقانى در سال 1300 هـ .ق. در مشهد مقدّس قدم به عرصه گیتى نهاد.
تبار
پدر وى، حاج میرزا موسى، از بزرگان و صالحان مشهد رضوى بود. چون ایشان مدّتى در محلّه نوقانِ مشهد سکونت داشت، به «میرزاى نوقانى» معروف شد و نام خانوادگى وى نیز «میرزاى نوقانى» است.
تحصیل
میرزاى نوقانى تحصیلات خود را در حوزه علمیه مشهد شروع کرد، و تا 27 سالگى در آنجا از محضر استادان گران قدرى همچون میرزا عبدالجواد ادیب نیشابورى (متوفّاى 1344 هـ .ق.)، که از استادان ادب در خراسان بود و همچنین از محضر عالم یگانه و متبحّر در فقه و اصول، حاج شیخ حسنعلى تهرانى (متوفّاى 1325 هـ .ق.) بهره مند شد و با فرزند استاد خود، میرزا على آقا تهرانى هم درس و هم مباحثه بود.
از استادان دیگر وى مرحوم سیّد عبّاس شاهرودى (متوفّاى 1341 هـ .ق.) است که وى نیز از دانشوران بزرگ و از زهّاد و اهل معناى مشهد مقدّس بوده است.
در نجف اشرف
میرزا على اکبر در سال 1327 هـ .ق. با اجازه پدر خود رهسپار نجف اشرف گردید و ذوق و استعداد فراوان وى بهترین یاورش براى رسیدن به قلّه کمال شد.
در نجف توفیق بهره مند شدن از محضر استادان بزرگ و عالمان آن سامان برایش فراهم گشت. خارج اصول را از محضر آخوند ملاّ محمّدکاظم خراسانى (متوفّاى 1329 هـ .ق.) و خارج فقه را از محضر سیّد محمّدکاظم یزدى (متوفّاى 1337 هـ .ق.) و شریعت اصفهانى (متوفّاى 1339 هـ .ق.) بهره برد.
میرزاى نوقانى در نجف اشرف با آیت الله سیّد عبدالهادى شیرازى، که بعدها از مراجع تقلید شیعه نیز گردید، رفیق و هم مباحثه شد و بعد از آمدن به ایران هم این رفاقت و دوستى ادامه یافت.([1])
وى در پایان اقامت خود در نجف اشرف با اخذ اجازه اجتهاد از آیت الله العظمى میرزا محمّدتقى شیرازى (متوفّاى 1338 هـ .ق.) و آیت الله حاج شیخ عبدالله مازندرانى (متوفّاى 1330 هـ .ق.) مهیّاى بازگشت به مشهد مقدّس گشت.([2])
میرزاى نوقانى در سال 1330 هـ .ق. به مشهد مقدّس بازگشت و به ارشاد مردم و ردّ مخالفان پرداخت و پس از واگذار شدن تولیت «مدرسه نوّاب» به او، تعلیم و تربیت طلاّب علوم دینى را وجهه همّت خویش قرار داد.
تعلیم و تربیت
نوقانى پس از مراجعت از نجف اشرف تا پایان عمر ـ قریب به چهل سال ـ در مشهد اقامت گزید و به تدریس و تعلیم و تربیت طلاّب اشتغال ورزید و بسیارى از دانشوران از محضر درس وى استفاده بردند. این عالم بزرگ، طلاّب فاضل مدرسه نوّاب را ـ که وى متولّى آن بود ـ براى ادامه تحصیل و رسیدن به آخرین مراحل علمى به حوزه هاى علمیه نجف و قم گسیل مى داشت.
از آثار تربیت و تعلیم ایشان همین بس که مرجع عالى قدر جهان تشیّع، حضرت آیت الله بروجردى مى فرمودند:
طلاّب مدرسه نوّاب مشهد که براى تکمیل تحصیلات خود به حوزه قم آمده اند، از نظر مقدّماتى (ادبیات) و دروس سطح بر سایر محصلین که در حوزه قم مى باشند، برترى و مزیت دارند، و طلاّب مدرسه نوّاب در حوزه علمیه قم چشم و چراغ آن حوزه هستند.([3])
ویژگى هاى اخلاقى
میرزاى نوقانى انسانى مؤمن، متعهّد، اهل تهجّد، خوش قریحه، شوخ طبع و مهربان بود. اندامى رشید و سیمایى پرنفوذ داشت و از صدایى رسا و چهره اى پرهیبت برخوردار بود.
ساده زندگى مى کرد و در مدّت هفتاد سال عمر پربرکت خود از سهم امام استفاده نکرد. میرزا داراى خطّ خوش و زیبایى بود و با ارباب ادبِ آن روز خراسان معاشرت داشت. بیشتر روزهاى تابستان را همراه خانواده یا دوستان خود در شاندیز، طرقبه، هاشم آباد، ابرده علیا یا ویرانى که از ییلاق هاى اطراف مشهدند، به سر مى برد.
وى برخى از مطالعات خود را در این محیط هاى طبیعى دنبال مى کرد و اشعار نغزى مى سرود و طبع خوشى داشت.([4])
استاد محمّدرضا حکیمى این گونه میرزا را مى ستاید:
مرحوم نوقانى هیبتى ویژه داشت که کوچک و بزرگ از او حساب مى بردند و طلبه هاى او ساعى و درس خوان بودند. او خود همیشه با لباس بسیار تمیز ـ اگر چه از پارچه هاى کم بها ـ و شکوه خاصّى حرکت مى کرد. در زمستان و تابستان دیده نشد که عبا بر سر کشد. حتّى در داخل منزل هم اغلب لباسش پوشیده و عمامه بر سر و عبا بر دوشش بود. و همین گونه مى خواست که طلبه ها تمیز و مرتب باشند. به محیط تحصیل بسیار اهمیّت مى داد و چون اهل ذوق و شعر بود، هر سال مبلغى قابل توجّه به مصرف گلکارى باغچه هاى بزرگ مدرسه نوّاب مى رسانید.
محیط مدرسه همیشه تمیز و باطراوت و سرسبز و پر از گل بود به طورى که طلاّب بقیه مدارس علمیه مشهد، اغلب عصرها به مدرسه نوّاب مى آمدند و ضمن آشنایى با طلاّب مدرسه و گفت و گو و بحث از صفا و فضاى مدرسه هم بهره مند مى شدند.
وى نسبت به علم «مناظره» و این که باید در مدرسه هاى علوم دینى، درسى شود و طلاّب آداب مناظره را بیاموزند، بسیار ساعى بود و این امر را خیلى لازم مى شمرد و خود مجالسى به این منظور تشکیل مى داد. هر منبرى را نمى پسندید، و به جز مراتب فضل بالا و ادبیات و داشتن علم کلام و معارف قرآنى، به آداب سخنورى، حتّى طرز نشستن روى منبر و تکان دادن دست و امثال آن، حساسیت نشان مى داد.
میرزا خود خطیبى بى مانند بود دوست داشت همه وعاظ و منبرى ها از وقار و متانت خاصّى برخوردار باشند و از خواندن اشعار سُست و بى معنى و عوام پسند، در مدح یا مرثیه امامان دین(علیهم السلام) به شدّت پرهیز کنند. براى نشر معارف خالص قرآنى و اهل بیت(علیهم السلام) و مبانى علمى «مکتب معارفى خراسان» موقعیتى ضرورى و خاص قائل بود. خلاصه انسانى بزرگ، با اخلاص، و مربیى تأثیرگذار بود.
باید برنامه هاى او براى تربیت طلاّب و وعاظ در همه حوزه ها سرمشق قرار گیرد.([5])
مدیریت
میرزاى نوقانى به نظم و انضباط توجّه تام داشت و مى کوشید این خصلت مهم و حیات آفرین را در حوزه علمیه مشهد احیا کند. او از عالمان انگشت شمارى بود که در یکى از حساس ترین مقاطع تاریخ حوزه علمیه مشهد فرصت یافت و از این فرصت به خوبى و شایستگى بهره برد. او از دانشورانى بود که در زمان خفقان و اختناق رضا شاهى، حقّ پوشیدن لباس روحانیت را داشت. وى در آن زمان جزو کسانى بود که نظارت بر امور طلاّب داشتند و از آنان امتحان مى گرفتند. شمار طلابى که در جلسه هاى امتحانى آن زمان شرکت کردند و جواز قبولى دریافت نمودند، 359 نفر بود.([6])
تألیفات
1. سه مقاله نوقانى.
2. دو مقاله نوقانى.
3. تعلیقاتى بر شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید.
4. تعلیقه اى بر کفایة الاصول.
کتاب «سه مقاله» چاپ شده است و در ردّ یهود و نصارا و مذاهب مخترعه سیاسى است. این کتاب با بیانى شیوا و سبکى زیبا به صورت مناظره، اصول عقاید اسلامى را تبیین و شبهات معاندان و ادیان و مسالک سیاسى را ردّ کرده است.
کتاب «دو مقاله» هم در ردّ مادیون و کمونیست ها نوشته شده است. این کتاب و «تعلیقه هاى نهج البلاغه» و «کفایة الاصول» هنوز چاپ نشده است.
خاطرات
الف) در سال 1363 هـ .ق. که حضرت آیت الله العظمى حاج آقا حسین قمى، مرجع عالى قدر جهان تشیّع، از عتبات عالیات به مشهد مقدّس مسافرت کردند چون اوضاع مدرسه علمیه نوّاب را مشوّش دیدند، از میرزاى نوقانى خواستند که تولیت مدرسه را قبول کنند، و در اداره مدرسه و موقوفات آن سعى جمیل مبذول دارند.
وزارت فرهنگ و اوقاف هم از این وضع استقبال نمود و کلیه امور موقوفات مدرسه و امور مربوط به ترتیب و نظم تحصیل طلاّب را هم به ایشان واگذار کرد.
میرزا با کسب اجازه از محضر آیت الله العظمى حاج آقا حسین قمى، و آیت الله العظمى حاج آقا حسین بروجردى (متوفّاى 1340 هـ .ش.) و دریافت حکم از طرف آن دو مرجع دینى و همچنین با اجازه از محضر میرزا محمّد مشهور به آقا زاده بزرگ (متوفّاى 1356 هـ .ق.) اقدام به تصدّى امور مدرسه و تربیت طلاّب علوم دینى نمود و تا پایان عمر ـ مدّت شش سال و چند ماه ـ تولیت مدرسه علمیه نوّاب را بر عهده داشت. وى در این مدّت مقرراتى براى مدرسه وضع کرد و اصولى براى تربیت طلاّب در نظر گرفت که در تاریخ حوزه ها بى نظیر است.([7])
حجت الاسلام حاج شیخ محمّدعلى نوقانى نوه میرزا على اکبر نوقانى درباره پدربزرگش مى گوید:
مرحوم میرزا بعد از قبول کردن تولیت مدرسه نوّاب، در دو جنبه تحوّل ایجاد نمود:
1. در موقوفات مدرسه که یازده پارچه ملک بزرگ بود و به علّت بى توجّهى، درآمد و عایدات چندانى نداشت میرزا با تجدید نظر در این باره و تعیین اجاره هاى مناسب و وضع جدید براى موقوفات مدرسه و بالا بردن سطح درآمدها، اقدام به تعمیر اساسى مدرسه و بالا بردن سطح شهریه و حقوق طلاّب مدرسه به میزان ده برابر شهریه مرسوم آن زمان کرد.
2. در امور تحصیل و تعلیم طلاّب و جذب افراد مستعد به مدرسه نوّاب و تشویق هاى مادّى و معنوى و برنامه امتحان طلاّب ـ که تا آن زمان مرسوم نبود ـ اقدام نمود و طلاّب فاضلى به حوزه هاى قم و نجف فرستاد. وى از اساتیدى همچون آیت الله میرزا مهدى اصفهانى (متوفّاى 1365 هـ .ق.) و آیت الله شیخ هاشم قزوینى (متوفّاى 1339 هـ .ش.) تقاضا کرد تا درس هاى خود را در مدرسه نوّاب برگزار کنند و خود نیز در مجلس درس آن ها شرکت مى کرد و از محضر حاج میرزا احمد مدرّسى (متوفّاى 1391 هـ .ق.) براى اقامه نماز جماعت در مدرسه نوّاب دعوت نمود. خود نیز در آنجا تدریس داشت.([8])
مرحوم استاد، کاظم مدیر شانه چى مى نویسد که نزد میرزا على اکبر نوقانى بقیه کفایه را خواندیم.([9])
بنا به نوشته استاد، محمّدرضا حکیمى:
او از پر و بال دادن به طلبه بى سواد و بى تقوا و روحانى تنبل و بى حاصل، به سختى پرهیز مى کرد و مى فرمود: طلبه به هر منظورى که درس مى خواند، اگر چه براى منبر رفتن یا امامت جماعت یا مسأله گفتن، باید سطح (ادبیات و منطق و فقه و اصول) را به خوبى بخواند و کفایه را خوب بفهمد و امتحان بدهد، آن گاه وارد کار ترویج شود. براى منبر رفتن و واعظ شدن نیز مقرراتى داشت که اگر همواره مراعات مى شد، این نابسامانى هاى دردناک در مواردى از منبرها و منبرى ها دیگر مشاهده نمى گشت.([10])
ب) میرزاى نوقانى در طول مدّت عمر خود از وجوه برّیه و سهم امام دینارى صرف معاش خود و کسانش ننمود و با این که شرعاً مجاز در تصرّف این قبیل وجوه بود، از حقّ مشروع خود به هیچ وجه استفاده نکرد.
وى براى تأمین معاش خود از حقّ التّولیه موقوفه جدّه اش ـ موسوم به گوهرشاد خانم ـ استفاده مى کرد. طبق شرایط وقف نامه، تولیت آن با میرزاى نوقانى و سپس با یگانه فرزند میرزا، آیت الله حاج میرزا مهدى نوقانى (متوفّاى 1413 هـ .ق.) و بعد از ایشان، هم اکنون با فرزند وى حجت الاسلام حاج شیخ محمّدعلى نوقانى است.
داستان دعاى مستجاب میرزا شنیدنى است ایشان هنگام بازگشت از نجف به حرم حضرت على(علیه السلام) مشرّف مى شود و از مولاى متقیان مدد مى خواهد تا معیشتى خداپسندانه داشته باشد و از دین، ابزارى براى دنیا نسازد.
وقتى به مشهد باز مى گردد، روزى به هنگام عبور از بازار، یکى از کسبه نوشته اى در اختیار ایشان قرار مى دهد و مى گوید:
این وقف نامه را مجد الاطباء ـ پسر عموى شما ـ نزد من گرو گذاشته است.
مرورى به مضمون وقف نامه نشان مى دهد که سهمى از روستاى «سیس آباد» (مشهد) از املاک گوهر شاد خانم، دختر یوسف خان جلایر، مادر کلبعلى خان جلایر، جدّه مرحوم نوقانى، از سال 1210 هـ .ق. وقف تعظیم شعایر اسلامى شده است و برابر آن وقف نامه، تولیت موقوفه با اصلح و اورع اولاد است.
میرزاى نوقانى تنها کسى بود که در آن زمان مى توانسته است تولیت موقوفه را ـ که دو سهم از بیست و چهار سهم قریه یاد شده واقع در بلوک تبادکان مشهد است ـ به عهده گیرد.
آرى داشتن راه ارتزاق درست و معیشت مستقل و عدم استفاده از سهم امام، از میرزاى نوقانى یک انسان آزاده و متنفّذ و آینده نگر ساخت.([11])
ج) در زمان میرزاى نوقانى، دو پسر بچه از سادات محترم در روستاهاى مشهد مقدّس مسموم غذایى شدند. آن ها را به بیمارستان شاه رضا (مشهد) مى آورند امّا مسؤول بیمارستان و دکترها این دو سیّد را نمى پذیرند، و هر چه اصرار مى کنند پذیرفته نمى شود تا این که این دو پسر بچه در اثر مسمومیت از دنیا مى روند و خبر به میرزاى نوقانى مى رسد. ایشان در یکى از منبرهاى خود مسؤولان بیمارستان را که بهایى مسلک بودند، سخت مورد اعتراض قرار مى دهد و آن ها را تهدید مى کند و چنان مى خروشد که همه شنوندگان را ترس و هراس برمى دارد. حتّى عالمان آن زمان به میرزا مى گویند: چرا این قدر تند سخن گفتید، نکند براى شما ایجاد مزاحمت کنند!([12])
اقدامات سیاسى
میرزاى نوقانى چنان که اهل دیانت بود، اهل سیاست نیز بود. ایشان دوره مشروطه را درک کرده بود و در محضر چهره هاى برجسته اى چون: آخوند خراسانى و میرزاى دوم (شیرازى) شاگردى کرده بود، و از رویدادهاى جامعه خود بى خبر نبود.
پس از بازگشت از عتبات عالیات و اتمام تحصیل، حضور فعالى در صحنه سیاسى مشهد داشت. در جریان فاجعه خونین مسجد گوهرشاد (1314 هـ .ش.) شرکت داشت.([13])مردم متدین مشهد و روستاهاى اطراف به دستور عالمانى همچون مرجع عالى قدر حاج آقا حسین قمى، آقا سیّد یونس اردبیلى و میرزاى نوقانى به عنوان اعتراض به «کشف حجاب» در مسجد جامع گوهرشاد تحصّن کردند و با سخنرانى خطیب توانا، بهلول، حرف دل خود را بیان نمودند.
بنا بر نقل افراد مورد اعتماد، هر صنف و گروه از تاجران و غیره همراه روحانى محلّ خود به صورت راهپیمایى وارد مسجد گوهرشاد مى شدند. در این واقعه مرحوم نوقانى همراه صنف زرگرهاى مشهد راهى مسجد گوهرشاد مى شود و پس از درگیرى و تیراندازى، مریدان میرزا او را از معرکه خارج مى کنند.([14])
در یادداشت هاى ایشان، درباره مادّه تاریخ سقوط رضا خان (1361 هـ .ق. شهریور 1320) چنین آمده است:
تاریخ سرنگون شدن جاه پهلوى، *** خود نام نحس اوست، رضا شاه پهلوى
(1361 هـ .ق.)
میرزا در برابر تفکرها و اندیشه هاى الحادى و بى دینى ایستاد. او انحلال فرهنگى جامعه را مصیبت بار مى دانست. در میان یادداشت هاى خصوصى او نکاتى علیه «حزب ایران نو» به چشم مى خورد. او فعّالیت این حزب را به زیان مملکت مى دید.
خود در این باره مى نویسد:
متجدّدین فاقد دین، دشمن بزرگ مملکت هستند، دشمن بزرگ عساکر و قشون اسلامند به جهت آن که قشون وقتى بى عقیده شدند براى شش تومان مواجب کار نمى کنند. بعد از کشته شدن، «مادر وطن» به حال او چه فایده اى دارد. لامذهب بى علاقه به دیانت، وارد فلان حزب مى شود براى پول و منفعت دنیا، چون عقیده ندارد! اگر کسى صد تومان اضافه به او داد، فوراً نقشه و مرام خود را عوض مى کند امّا کسانى که مرام آن ها قرآن و مذهب اسلام است هرگز عوض نمى شوند.([15])
در محضر استادان و دوستان
میرزا، عالمى آگاه به مسائل و مقتضیات زمان خود بود، و از تعصّب هاى کاذب و بى اساس پرهیز مى کرد. وى رابطه نزدیکى با میرزا مهدى اصفهانى داشت و از شاگردان و مریدان و معتقدان به مبانى مکتب او بود. ایشان چند ماهى نیز از محضر میرزا مهدى آشتیانى(متوفّاى 1372 هـ .ق.) فیلسوف نامدار که براى مدّتى به مشهد مقدّس آمده بود و فلسفه صدرایى تدریس مى کرد، بهره جست. او با امام خمینى رابطه اى بسیار دوستانه داشت. امام راحل پیش از درگذشت میرزا، وقتى به مشهد مى آمد به منزل ایشان وارد مى شد و مکاتباتى نیز با هم داشتند.
پس از ارتحال میرزاى نوقانى، امام به قصد ابراز تسلیت و دلجویى به مشهد مقدّس آمد و یک هفته در منزل فرزندش آیت الله میرزا مهدى نوقانى به سر برد. میرزاى نوقانى با مرحوم حاج شیخ عبّاس قمى (متوفّاى 1359 هـ .ق.)، آیت الله بروجردى (متوفّاى 1340 هـ .ش.)، آقا سیّد جمال گلپایگانى(متوفّاى 1377 هـ .ق.) و دیگر علماى برجسته قم و عتبات رابطه نزدیکى داشت و مورد اعتماد همه آنان بود. مرحوم آیت الله العظمى میلانى (متوفّا 1395 هـ .ق.) نیز هنگام ورود به مشهد به بیت ایشان وارد شدند.
خطیب توانا
میرزاى نوقانى خطیبى توانا بود و با بیان دلنشین خود، مردم را متوجّه معارف حقّه الهى و تربیت دینى مى کرد. روزهاى عاشورا در منزل خود ـ واقع در محلّ کنونى تکیه فتاح خان و پشت قبرستان سراب ـ منبر مى رفت. گاهى نیز در مدرسه میرزا جعفر یا مسجد گوهرشاد یا مدرسه نوّاب به ایراد خطابه مى پرداخت. منبر ایشان سرشار از مطالب تاریخى، آیات و روایات و شامل نکات ادبى، امثال، حکم و پند و اندرز و آمیخته با شعر بود. کسى از سخنان ایشان خسته نمى شد. در پایان منبر ـ از روى یادداشت هاى خود ـ مقتلى مى خواند که جمع آورى شده از مقاتل صحیح بود. سبک منبر ایشان به سبک منبر حاج میرزا حبیب الله خراسانى بود. خود ایشان مى گفت:
«در مدّت عمرم منبرى به جامعیت و تأثیر منبر مرحوم میرزا حبیب الله مجتهد ندیده ام.».([16])
شروع منبر ایشان با آیه مبارکه (إنّما المؤمنون الّذین اذا ذکر الله وجلت قلوبهم و اذا تلیت علیهم آیاته زادتهم ایماناً)([17]) بود و در شب هاى قدر چند ساعت سخنرانى ایشان طول مى کشید امّا هیچ خسته کننده نبود.
سروده ها
میرزاى نوقانى جانى سوخته و طبعى روان و ذوقى عارفانه ـ به معارف قرآنى ـ داشت. وى در اشعار خود، به«فقیر» تخلّص مى کرد. اشعارش متوجّه مضامین معارفى و دینى بود.
بخشى از اشعار ایشان در آخر کتاب «سه مقاله نوقانى» به چاپ رسیده است...
میرزا اشعار جانسوزى در رثاى امام حسین(علیه السلام) و یارانش سروده است.
در اواخر محرّم 1346 هـ .ق. مرحوم میرزا در یک مثنوى بلند، همه رویدادهاى کربلا را همانند تابلوى تکان دهنده، به مانند یک هنرمند بزرگ به تصویر کشید. ابتداى آن مثنوى این است:
شوق دیدار خداوند ودود *** شاه را بربود در بزم شهود
شد روان از خیمه سوى قتلگاه *** همعنانش بود خیل اشک و آه
شه به منزلگاه جانان مى رود *** یا زجسم زینبش جان مى رود
عشق حقّ او را کشد سوى جنان *** کودکانش در قفا با صد فغان
شد سوار بادپا سالار عشق *** زد رکاب مرکب رهوار عشق
کى بُراق عشق! بشتاب و ببر *** سوى مشتاقان ما از ما خبر([18])
میرزا شاعرى توانا بود که ارباب شعر و ادب سروده هاى خود را براى اصلاح به ایشان عرضه مى کردند، مثل مرحوم دکتر رسا و مرحوم نصرت منشى باشى، دو شاعر آستانه مقدسه حضرت رضا(علیه السلام) که از محضر میرزا استفاده مى کردند.([19])
مرحوم میرزا شعرى را درباره حضرت رضا(علیه السلام)سروده که در پایان مقاله مى آید. شعر معروف خطاب به حضرت بقیة الله الاعظم حجة بن الحسن العسکرى ـ ارواحنا له الفداء ـ نیز از ایشان است:
افسوس که عمرى پى اغیار دویدیم *** از یار بماندیم و به مقصد نرسیدیم
غزل دیگرى در توسّل به مقام والاى حضرت حجة بن الحسن(علیه السلام) دارد که از نظر شما مى گذرد:
امروز خانه دل نور و ضیا ندارد *** جایى که دوست نَبْوَد، آنجا صفا ندارد
شهرى است پر ز آشوب، کاشانه لگدکوب *** آن دل که از تغافل، شوق لقا ندارد
دزدان به کشور دل، هر جا گرفته منزل *** وان میر صدر محفل، در خانه جا ندارد
شهباز پر شکسته، افتاده زار و خسته *** از دست ظلم جغدان، یکدم رها ندارد
وان پیشواى مستان، مرغ هزار دستان *** یکسو نشسته خاموش، شور و نوا ندارد
یوسف که پیش حُسنش، خوبان بها ندارد *** از کید و مکر اخوان، قدر و بها ندارد
پیمانه ها نهادیم، پیمان زدست دادیم *** در حیرتى فتادیم کو منتها ندارد
با این همه سلاسل، سوداى خام در دل *** این درد را چه حاصل، کافر دوا ندارد
اى شاه ماهرویان، وى قبله نکویان *** دریاب عاجزى را کو دست و پا ندارد
از ما خطا و لغزش، از تُست عفو و بخشش *** سلطان به زیردستان جز این روا ندارد
تیر دعاى ما را جز لطف تو هدف نیست *** گر لطف مى نمایى پیکان خطا ندارد
شاها فقیر کویت، سوزد در آرزویت *** جز دیده به رویت چشم عطا ندارد
وفات
سرانجام پس از یک عمر خدمت به اسلام و مسلمانان میرزا على اکبر نوقانى در شب دهم جمادى الاولى 1370 هـ .ق. مطابق با 28 بهمن ماه 1329 در اثر سکته قلبى دعوت حقّ را لبیک گفت و روحش به سراى جاوید شتافت، پیکرش پس از تشییع باشکوهى در پایین پاى مبارک حضرت رضا(علیه السلام) «دارالسّعاده» به خاک سپرده شد. و به آرزوى دیرینه خود که طى غزل ذیل سروده بود، نائل آمد:
خواهى بدانى معنى حبّ الوطن را *** یک چند از خود دور کن مایى و من را
در چاه ماندستى چرا اى یوسف جان *** بگذار این چَه را و برگیر این رسن را
از گوش جانت پنبه غفلت بیرون آر *** تا بشنوى آواز مرغان چمن را
محراب دل را پاک کن از لوث شیطان *** چون مى پسندى جاى یزدان اهرمن را!
گر لطف حقّت یار باشد مى توانى *** افکندن از نیروى خود نفس کهن را
در یاد کویش مى دود اشکم به دامن *** جیحون کند یکسر همه تلّ و دمن را
سوداى عشقش جامه تقوا به بر سوخت *** ترسم بسوزد آخر این سودا کفن را
شاها نوازش کن فقیر ناتوان را *** در وقت مردن کز سخن بندد دهن را
خواهم به وقت مرگ بینم روى جانان *** روى رضا شاهنشه دین بوالحسن را
زین روضه هرگز رخ نتابم تا بیابم *** رضوان حقّ و داروى رنج و محن را
سایم سراندر خاک کویش از فقیرى *** زین تاجدارى کى توان سرتافتن را([20])
[1]. دست نوشته نوه مرحوم نوقانى، حجت الاسلام حاج محمّدعلى نوقانى.
[2]. میرزاى شیرازى از مراجع تقلید و فقیهان بزرگ عصر خود بود که فتواى تحریم تنباکوى ایشان معروف است: «الیوم استعمال تنباکو محاربه با امام زمان علیه السلام است.»، آیت الله العظمى شیخ عبدالله مازندرانى هم از فحول استادان نجف در زمان میرزا بود.
[3]. احوال و اشعار نوقانى، عبدالحمید مولوى، ص 10.
[4]. نگاه حوزه، سال دوم، شماره 15 و 16، ص 5.
[5]. دست نوشته استاد محمّدرضا حکیمى.
[6]. نگاه حوزه، شماره 15 و 16.
[7]. در احوال و اشعار نوقانى، ص 10.
[8]. دست نوشته نوه مرحوم میرزاى نوقانى.
[9]. پژوهشى در فقه و حدیث، استاد کاظم مدیر شانه چى، ص 12.
[10]. همان، ص 8.
[11]. نگاه حوزه، شماره 15 و 16، ص 5.
[12]. مصاحبه با نوه ایشان، حجت الاسلام حاج شیخ محمّدعلى نوقانى.
[13]. نگاه حوزه، شماره 15 و 16، ص 9.
[14]. به نقل از آیت الله حاج سیّد جلیل حسینى، از عالمان مشهد مقدّس.
[15]. نگاه حوزه، شماره 15 و 16.
[16]. همان، ص 6.
[17]. انفال / 2.
[18]. نگاه حوزه، شماره 15 و 16، ص 9.
[19]. مرحوم دکتر رسا به مناسبت درگذشت میرزاى نوقانى این شعر را سروده است:
چو عاشق، سوى جانان با دل و جان رفت نوقانى*** شتابان از پى دیدار جانان رفت نوقانى
پیام آشنا بشنید و شد از خویش بیگانه*** به بانگ ارجعى لبیک گویان رفت نوقانى
چو گل در بوستان فضل و احسان بود جان پرور *** دریغ از بوستان فضل و احسان رفت نوقانى
هماى شاخسار علم و عرفان بود آن عارف*** فغان کز شاخسار علم و عرفان رفت نوقانى
چو او را توشه ره بود زهد و دانش و تقوا *** ره دشوار را بس سهل و آسان رفت نوقانى
هزار و سیصد و هفتاد چون بگذشت از هجرت *** جمادى نخستین سوى رضوان رفت نوقانى
رسا، گر در فراق اوست چشم دوستان گریان ***چه غم کز لطف حقّ با روى خندان رفت نوقانى
(احوال و اشعار، ص 12.)
[20]. احوال و اشعار نوقانى، ص 11، با تلخیص.
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه