13 مهر 1394, 15:28
در عرصه های سیاسی و اجتماعی
این حکیم وارسته که نسبت به امور دنیایی و مناصب و شهرت های کاذب بی اعتناست، اولاً به دلیل بی رغبتی به جلوه های فانی و فریبنده از عزّت و اقتدار معنوی و صلابتی ویژه برخوردار بود و ثانیاً، به دلیل آرامش قلبی ناشی از ذکر و عبادت، به یک پایگاه عظیم معنوی متصل گردید و از این روی با شجاعت و شهامت در برابر طوفان های تهدیدکننده هراسی به دل راه نمی داد و در برابر زورگویان و جباران و افراد شریر مقاومت می کرد و در مواقعی، موقعیّت سیاسی و اجتماعی آنان را به تهدید وا می داشت.
از سوی دیگر بر اساس مسئولیتی که بر عهده داشت و شئون ایجاب می کرد، نمی توانست در برابر فشارهایی که به مومنان و شیعیان وارد می گردید، ساکت و خاموش بماند. آن عالم عابد ریاست امور شرعی و حقوقی و قضایی و اجتماعی خراسان را بر دوش گرفت و کوشید از موضع فقیهی فرزانه و حکیمی بلند پایه، برای اصلاح امور دینی و رفاه و امنیت و آسایش مردم گام های موثری بردارد.[58]
او هیچ گونه منصب حکومتی را نپذیرفت، اما وقتی مشاهده کرد که در برابر جامعه ی شیعه ایران، دشمنان و مهاجمان زیادی صف بندی کرده اند و می خواهند در اتحاد و انسجام آنان خلل وارد سازند و میراث فکری و معنوی و مادی آنان را به غارت ببرند، کوشید با کارگزاران وقت همکاری هایی در حدّ دفاع از دیانت و مردم متدیّن، داشته باشد. چنان چه وقتی مشاهده کرد یاغیان و اشرار می خواهند اوضاع آشفته ای را به خراسان تحمیل کنند، سیّد و وظیفه ی خویش دانست که در برابر هرگونه تجاوز و زورگویی مقاومت کند. همین امر هم زمینه های شهادت او را فراهم ساخت.[59]
نصرالله میرزا و نادرقلی میرزا از نوادگان نادر فرزندان شاهرخ میرزا فرزند رضا قلی میرزا (که توسط پدرش نادر از نعمت بینایی محروم گردیده بود) بر مشهد و توابع وضع ناسمان و مرات آوری را حاکم کرده بودند. این دو برادر سبک مغز، همواره بر سر قدرت رسیدن با هم در حال نزاع بودند. برخلاف رضایت پدر، به بهانه ی جیره ی ماهانه ی سپاهیان، به طلاها و نفایس خزانه ی آستان قدس رضوی دست دراز کردند و سر طوق مکلّل (آراسته شده) و جواهرنشان را که بر مزار گنبد مبارک حضرت امام رضا، علیه السلام، نصب گردیده بود، پایین کشیدند و قالی سیم تاب زَرْدوز را که سوره ی مبارک یاسین در اطرافش منقوش بود، آتش زدند تا سیم و زر گداخته ی آن را به دست آورند. صفحات مرصّع (جواهرنشان) رواق را از جای برکندند و کارهای ناروای دیگری مرتکب شدند. آنان در صدد بودند این غارت گری را ادامه دهند و می خواستند چند دانه خشت طلایی را که روی مرقد منور حضرت ثامن الحجج نصب بود، به سرقت ببرند. وقتی آیت الله میرزا محمدمهدی حسینی به قصد سوء آنان پی برد، دست ممانعت پیش آورد و آنان را از این کار نادرست باز داشت. از طرف دیگر طلاهای روضه ی رضویه را که به عنوان جیره و مواجب بین سپاهیان نادر میرزا توزیع گردیده بود با توصیه های آن مرجع عالی قدر و نیز بر اثر جاذبه ی معنوی ایشان، از سربازان و کارگزاران بازگردانیده شد و او پس از فراهم آوردن این ذخائر، موفق گردید با چنین سرمایه ای، ضریحی برای مرقد شریف بسازد.[60]
زمانی که آشوب گران و اشرار به مشهد یورش آوردند و آستان قدس رضوی را مورد هجوم و چپاول قرار دادند، او با صلابت و شجاعت به دفاع از موقوفات و نذورات و میراث فرهنگی و هنری این بارگاه منوّر پرداخت و اجازه نداد یغماگران اموال حرم رضوی را صرف طمع های سیری ناپذیر خود کنند.[61]
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان