13 مهر 1394, 15:28
تبعید به سمنان
آیت الله سیّد مرتضى خسروشاهى و عدّه اى دیگر از علماى آذربایجان به علت اعتراض به حرکتها و فعالیتهاى ضد دینى رضا خان به همراه فرزندش آیت الله حاج سیّد احمد خسروشاهى و آیت الله سیّد ابوالفضل خسروشاهى دستگیر و به سمنان تبعید گردید.
معظم له و سایرِ زندانیان، پس از چهل روز حبس آزاد گردیدند. عده اى از زندانیان از جمله آیت الله خسروشاهى راهى مشهد مقدّس شدند. وى پس از 6 ماه به تقاضاى مردم به تبریزمراجعت نمود و در مسجد بزرگ پدر، با ایرادِ خطابه هاى آتشین به مبارزه علیهِ دشمنان اسلام ادامه داد، حتى در حکومتِ پوشالى پیشهوریها[21] بدون ترس، مطابقِ معمول به منبر مى رفت و مردم را موعظه و از نقشه هاى حکومت آگاه کرد.
سیّد هادى خسروشاهى در مورد فعالیتهاى سیاسى پدر و دو برادرش مى نویسد:
«در آن دوران دیکتاتورى، دفاع از شریعت و بیان حقیقت جرمى بود که رضا خان و مزدورانش را تحمل ناپذیر بود و به همین دلیل و پس از افشاى مفاسد کشف حجاب رضاخان و زورگویى نظام در این رابطه و هشدار دادن به مردم، با توقیف شبانه و ارعاب ایشان که همزمان با تبعید والد معظم مرحوم آیت الله حاج سیّد مرتضى خسروشاهى و دیگر علماى تبریز به «سمنان» بود، مانع از ادامه مبارزه شدند و برادر بزرگوار (آیت الله سیّد ابوالفضل خسروشاهى) از ظلم دژخیمان بسترى شد و یک عمر تمام، درد و رنج آن دوران را با خود همراه داشت ... البته چیزى نگذشت که دوران باطل به پایان رسید و این بار نه تنها پدر از تبعیدگاه برگشت، بلکه برادر دیگر، آیت الله حاج سیّد احمد خسروشاهى هم از قم به تبریز آمد و مبارزه با طاغوت آغاز شد ... سلطه ظالمانه دمکرات هاى وابسته و اعلام تجزیه آذربایجان و تشکیل حکومت قلابى: «آذربایجانین دمکرات فرقه سنین، ملى حکومتى»! باعث شد که نبرد پدر و دو برادر، علیه متجاسرین و نظام منحوسشان شدت یابد ... تا آنجا که نام آنان در «لیست سرخ» آقایان به اصطلاح «دمکرات ها»! جاى گرفت و قرار بر آن بوده که در روز «قان بایرامى» ـ عید خون ـ! همراه دیگر علماى بزرگ مبارز تبریز به دار آویخته شوند ... که این بار نیز با قیام مردم آذربایجان و فرار مزدوران وابسته به اجنبى، به آن سوى مرزها، دوران قلدرى این گروه ستمگر نیز به پایان رسید و مسجد بازار تبریز، به عنوان سنگر تسخیرناپذیر پدر و فرزندانش، باقى ماند و از همانجا، مبارزه با طاغوت، ادامه یافت.
گفتنى است که پس از فرار سران فرقه دمکرات و تسخیر و آزادى شهر ما به وسیله مردم، سه روز بعد ارتش شاهى از میانه وارد تبریز شد و بعد از آن شاه به تبریز آمد و علیرغم فشار، و شرایط مساعد روز، نه پدر و نه برادران، حاضر به دیدار با شاه در مدرسه طالبیه نشدند و این روش همیشگى آنان با حکام بود که شرح و تفصیل آن در این مقال مختصر نگنجد.[22]
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان