6 تیر 1397, 0:0
در باب مفاد باید و نباید در سخنان علما و حکمای اسلامی معانی و مفاهیم گوناگونی را میتوان استنباط نمود. هر کدام از اندیشمندان و فلاسفه تعاریف و معانی خاصی را برای باید و نبایدهای اخلاقی بیان نمودهاند. به طور کلی شباهتها و تفاوت هایی بین این نظریات وجود دارد ولی اصل مطلب این است که باید و بایدها اصولی هستند که هم از لحاظ اجتماعی و عرفی، اعتقادی و معنوی، سیاسی و قانونی لازمه حیات انسان هستند و جامعه را برای نیل به اهداف خود هدایت میکنند.
حاصل آنکه انسان برای رسیدن به غایات و اهداف خود، باید و نباید و ضرورت هایی را جعل و قرارداد میکند و ملاک صحت و عدم صحت، لغویت و عدم لغویت است. یعنی اینکه این افعال به اهداف و غایات خود میرسند یا نه. در این جا به تعاریف استاد شهید مرتضی مطهری پرداخته میشود.
استاد شهید مرتضی مطهری در کتاب نقدی بر مارکسیسم تعریف خاصی را ارائه کردهاند. از دید ایشان مفاد «باید و نباید» و «حسن و قبح» تناسب و عدم تناسب با طبع و نفس آدمی است. یعنی وقتی از کاری احساس تناسب و هماهنگی میکنیم، آن را خیر و فضیلت و حسن میدانیم و میگوییم باید آن را انجام داد و در غیر این صورت آن را رذیلت و قبیح دانسته و حکم میکنیم که نباید آن را انجام داد.
شهید مطهری در موردی این معنا را پذیرفته اند. عبارت ایشان در این باره چنین است: «انسان به حکم اینکه دارای یک شرافت و کرامت ذاتی است که همان جنبه ملکوتی و نفحه الهی است که ناآگاهانه آن کرامت را احساس میکند. بعد در میان کارها و ملکات، احساس میکند این کار یا این ملکه با این شرافت متناسب هست یا نیست، وقتی تناسب و هماهنگی احساس میکند، آن را خیر و فضیلت میشمارد و وقتی آن را به خلاف آن کرامت مییابد، آن را رذیلت مینامد.»
در جایی دیگر بیان کردهاند که باید و نباید به معنای دوست داشتن و دوست نداشتن است. «باید به عدالت رفتار کرد»، یعنی «راستگویی را دوست دارم» و «نباید ظلم کرد»، یعنی «ظلم را دشمن میداریم» و منشا این دوست داشتن، ملائمت و منافرت است.
شهید مطهری در کتاب مجموعه آثار جلد ششم چنین گفته اند: «ادراکات اعتباری، فرض هایی است که ذهن به منظور رفع احتیاجات حیاتی آنها را ساخته و جنبه وضعی و قراردادی و اعتباری دارند و با واقع و نفس الامر سر و کاری ندارند.»
در جای دیگر چنین بیان کردهاند: «اساس تکاپو و جنبش فکری و عقلانی ذهنی، روابط واقعی و نفس الامری محتویات ذهنی است و چون مفاهیم حقیقی در ذات خود با یکدیگر مرتبط هستند، زمینه این فعالیت ذهنی در میان آنها همواره فراهم است. لذا ذهن قیاس تشکیل میدهد و نتیجه میگیرد، ولی در اعتباریات همواره روابط موضوعات و محتویات وضعی و قراردادی است و فرضی و اعتباری است و هیچ مفهوم اعتباری با یک مفهوم حقیقی و یا یک مفهوم اعتباری دیگر، رابطه واقعی و نفس الامری ندارد. لذا زمینه برهان و قیاس و تکاپوی در اعتباریات نیست و از اعتباریات به حقایق و از حقایق بدانها و از اعتباریات به اعتباریات نمی توان راه یافت.»
البته در این جهت باید خصوصیت اعتبار کننده را در نظر گرفت، مثلاً اگر اعتبار، اعتبار وهمی و خیالی است، مصالح و اهداف آن قوا را باید در نظر گرفت و اگر عقلی است، باید مصالح آن قوه را و اگر الهی است باید هدف الهی را در نظر گرفت. بنابراین فرق است بین اعتبارات قانونی بشری و اعتبارت قانونی که به وسیله وحی الهی تعیین میشوند.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان