30 دی 1391, 0:0
[كد مطلب:1783-3302]
نويسنده: علی افشاروقتی قرار باشد هالیوود دست به بازسازی یک واقعه تاریخی بزند که داستاناش مایههای میهنپرستانه دارد، نمیتوان بر روی جمله «بر اساس یک داستان واقعیِ» ابتدای فیلم ساخته شده، حساب خاصی باز کرد. مخصوصاً هنگامی که یک طرف این واقعه تاریخی، کشوری همچون ایران باشد که روابط تیره و تاری با آمریکا دارد. وقتی کسی با چنین ذهنیتی به دیدن فیلم «آرگو» بنشیند بعد از گذشت چند دقیقه از شروع فیلم، احتمالا احساس خواهد کرد که عجولانه قضاوت کرده و این بار قرار است با فیلمی بیطرف و درامی تفکر برانگیز روبرو باشد. البته کمی که فیلم جلوتر میرود، آرام آرام جهتگیریهای سازندگان اثر آشکار میشود و امید مخاطب برای دیدن چنین فیلمی بر باد میرود.«آرگو» ماجرای گروگانگیری 52 دیپلمات و کارمند سفارت آمریکا در تهران در 13 آبان 1358 است. قبل از اشغال سفارت توسط دانشجویان، شش تن از کارمندان آمریکایی سفارت از آنجا گریخته و به اقامتگاه سفیر کانادا در تهران پناه میبرند. تونی مندز، مامور سیا به ایران میآید و موفق میشود با نقشهای عجیب این شش نفر را از ایران فراری دهد.
سکانس ابتدایی آرگو، ماجرای کودتای 28 مرداد و نقش آمریکا در بازگرداندن شاه را به تصویر میکشد، از جنایات شاه و تنفر مردم از او و پشتیباناش یعنی ایالات متحده میگوید و با نشان دادن ریشهی تنفر مردم ایران از آمریکا چنین مینماید که قصدِ یکطرفه به قاضی رفتن را ندارد و نوید درامی قانعکننده را به مخاطب میدهد (هرچند تنزل دادن انگیزههای والای اسلامی مردم ایران از انقلاب و اقداماتی نظیر تسخیر لانهی جاسوسی آمریکا، در حد انگیزههایی همچون انتقام از شاه و دارو دستهاش در همان سکانس ابتدائیه، خود تحریف واقعیت است؛ اما به هر حال همینقدر ابراز همدلی هم نسبت به ایرانیانی که دست به اشغال سفارت آمریکا زدند از طرف فیلمسازان هالیوودی جای تعجب دارد) ولی بعد از گذشت اندکی از فیلم کمکم آن روی سکه نمایان میشود و مخاطب پی میبرد که آن سکانس ابتدائی هم چیزی نبوده جز ادا و اطواری برای گرفتن ژست بیطرفی و حقیقت جلوه دادن دروغهایی که از پی میآیدنبوده است.
سازندگان آرگو در ادامه تظاهرات دانشجویان و تسخیر لانه جاسوسی، که حرکتی خودجوش و قوامیافته از تفکرات ایدئولوژیک بوده را در حد اتفاقی خشونتبار که تنها حاصل فوران خشم جماعتی عصبانی و انتقامجوست تنزل میدهند. در فیلم به جای دانشجویان داوطلبی که با علاقهمندی اسناد خرد شده را بازسازی میکردند، کودکانی معصوم را مشغول این کار به تصویر کشیده اند که انگار به بیگاری گرفته شدهاند.
به نظر سازندگان آرگو آزادسازی گروگانهای زن و سیاهپوست سفارت آمریکا، در همان ابتدای اشغال سفارت، ماجرای قابلتوجهی نیامده که بخواهند زحمت به تصویرکشیدناش را به خود بدهند و باید در نظر داشت که این بیتوجهی از جانب سازندگانی صورت پذیرفته که برای مثال بر روی جزئیات طراحی صحنه و دکور وسواس زیادی به خرج داده اند. به اینها اضافه کنید ارائه تصویر ایرانی پراز رعب و وحشت، اعدامهای خیابانی، مامورانی خشن و بیرحم، مردمی عصبانی که با دیدن کوچکترین نشانهای از غرب شروع به داد و فریاد میکنند. دو بار کودکان ایرانی را در فیلم میبینیم، یک بار در بازسازی اسناد خورد شده و یک بار هم در فرودگاه که دعوایی بین ماموران خشن فرودگاه و مسافری رخ میدهد و ما دختربچهای را میبینیم که از ترس در حال گریه کردن است. این تصویریست که آرگو از ایران نمایش میدهد. یک جهنم واقعی، یا به قول تونی مندز در جایی در اوائل فیلم: «بدترین جایی که میتونی تصور کنی». بیشتر این تحریفها به بهانهی اقتضائات درام صورت گرفته. درست است؛ آرگو نه یک مستند تاریخی، بلکه یک درام تاریخیست و واضح است که در یک درام تاریخی نهتنها لزومی به وفاداری تمام و کمال نسبت به واقعیت نیست، بلکه بنابر اقتضائات درام میتوان حذف و اضافاتی در واقعیت انجام داد. ولی آیا این حذف و اضافات حد و مرزی ندارند؟ آیا میشود در کنار حذف و اضافات جزئی که لطمهای به ماهیت اصلی واقعه نمیرساند، به حذف و اضافات کلی (بخوانید جعل و تحریف) که ماهیت یک واقعه تاریخی را به کلی تغییر میدهد و گاهی جای ظالم و مظلوم را در یک واقعه تاریخی عوض میکند، دست زد؟ آیا میتوان به تمام جزئیات واقعهی گروگانگیری پرداخت اما کوچکترین اشارهای به آزادی گروگانهای زن و سیاهپوست سفارت آمریکا نکرد؟ همه و همهی این جعل و تحریفها به بهانهی ساختن یک درام سرگرم کننده!؟ به هر حال آرگو ساخته شده است و هرچند به احتمال زیاد، مخاطب ایرانی تحت تاثیر این جعل و تحریفهای تاریخی قرار نمیگیرد، ولی برای بسیاری از مردم دنیا، واقعیت ماجرای اشغال سفارت آمریکا در تهران، همان چیزیست که آرگو نشان میدهد.
منبع:فیلم نوشتار
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان