دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

برخورد با استهزاء گران از ديدگاه قرآن

آياتي كه در قرآن از استهزا به ميان آورده بيشتر مربوط به حوزۀ عقيده و دين بوده كه در آن دشمنان، انبياي الهي، مومنان، وحي، آيات قرآن، احكام عبادي، معاد، پيامبران و حتي خداوند را به تمسخر گرفته و از استهزا به عنوان حربه اي براي رويارويي با دين الهي بهره مي جستند
No image
برخورد با استهزاء گران از ديدگاه قرآن

موعظه و نصيحت:

ترك همنشيني و دوري:

ترك دوستي:

4- صبر و ياد خدا:

5- مقابله به مثل:

منابع

استهزاء از ريشة هـ ز ء و در لغت به معناي طلب تحقير است، با هر وسيله اي كه صورت گيرد؛[1] و در اصطلاح عبارت است از مسخره كردن افراد يا برخي امور با گفتار يا كردار؛ مانند اشاره با چشم و ديگر اعضاي بدن[2] كه اين عمل بيشتر به قصد تحقير و توهين به ديگران صورت مي گيرد و گاهي نيز با اهدافي ديگر مانند فراهم كردن زمينه خوشحالي خود و ديگران[3] تقويت روحيه خود و تضعيف روحيه دشمن، جبران كمبود شخصيت، ارضاي روحية ديگر آزاري و...انجام مي پذيرد. در مواردي نيز هدف، مجازات يا تربيت فرد يا جامعه است كه در اين صورت ممدوح است؛ نه مذموم.[4]

اين مفهوم در قرآن كريم با واژه هاي هُزء و مشتقات آن 34 بار و سُخر و مشتقاتش 16 بار به كار رفته است كه بيشتر لغويان اين واژه را به يك معنا دانسته اند.[5] افزون بر اين، واژه هاي ضِحك به معناي خنده[6] و غَمز به معناي اشاره با چشم و ابرو[7] و هَمز به معناي عيب جويي در غياب[8] و لَمز به معناي عيبجويي در حضور و مسخره كردن[9] با استهزاء مرتبط است؛ همچنين جملاتي مانند أصلوتُك تأمرك اَن نترك ما يعبُدُ ءاباؤنا[10]و.... كه به دنبال همزه استفهام آمده و با قصد تحقير بيان شده[11] از ديگر تعبيراتي است كه در برخي موارد در استهزاء به كار رفته است.

آياتي كه در قرآن از استهزا به ميان آورده بيشتر مربوط به حوزۀ عقيده و دين بوده كه در آن دشمنان، انبياي الهي، مومنان، وحي، آيات قرآن، احكام عبادي، معاد، پيامبران و حتي خداوند را به تمسخر گرفته و از استهزا به عنوان حربه اي براي رويارويي با دين الهي بهره مي جستند و آيات ديگر در حوزة اخلاق و....[12] كه در اينجا ما فقط به راههاي مقابله با استهزا گران از منظر قرآن مي پردازيم:

قرآن كريم در آياتي به طور مستقيم يا غيرمستقيم راه هاي گوناگوني را به مؤمنان براي برخورد با استهزاگران ارائه داده است كه مؤمنان بايد به تناسب موقعيت، اين روش ها را به كار بندند.

موعظه و نصيحت:

هرگاه مؤمنان، يا مقدسات ديني آنان از جانب گروهي به استهزا گرفته شد بر آنان است تا با زباني نرم استهزاگران را از عمل زشت خويش باز داشته، آنان را نسبت به پيامد خطرناك كارشان آگاه كنند. قرآن در آيه 87 هود از استهزاي شعيب از سوي قومش سخن به ميان آورده است: قالوا يا شعيب أصلواتُك تأمُرُك ان نترك ما يعبدُ ءاباؤنا.[13] سپس در آيات بعد، از برخورد شعيب با استهزاگران خبر مي دهد كه ابتدا دلسوزانه قوم خويش را موعظه و ضمن هشدار به آنان دربارۀ فرجام كارشان آنان را به توبه و استغفار دعوت كرد: قال يا قوم....ان اُريدُ الّا صلاحَ ما استطعتُ و ما توفيقي الّا بالله عليه توكلتُ و اليه اُنيبُ. ويا قوم.....؛[14] همچنين خداوند در آيات ديگري به پيامبر مي گويد: به بندگان من سفارش كن كه پيش از فرا رسيدن عذاب قيامت، از قرآن پيروي كرده، از كارهاي حرام از جمله استهزاي ديگران دست بردارند.[15] و نيز خداوند مسلمانان تقوا پيشه اي را كه در پي موعظۀ استهزاگران هستند از حكم كلي حرمت همنشيني با استهزاگران استثنا كرده است.[16]

ترك همنشيني و دوري:

نشستن در مجلسي كه در آن مؤمنان يا مقدسات ديني به تمسخر گرفته مي شوند جايز نيست: وإذا رأيت الذين يخوضون في ءاياتنا فأعرض عنهم حتّي يخوضوا في حديث غيره...فلا تقعد بَعد الذكري مع القوم الظالمين.[17] پس معلوم مي شود خوض[18] در آيات خدا ظلم است، و در حقيقت نهي در آيه، نهي از شركت با ستمكاران در ستم ايشان است، چه اين ظلم را مشركين مرتكب شوند و چه غير آنان، به شهادت اينكه در جاي ديگر مي فرمايد: كسي كه در چنين مجلسي شركت كند در حكم همان استهزا كننده و در گناه او شريك است.[19] و معلوم است كه مراد از اين جمله اين نيست كه شما هم مثل آنان مشرك و كافر مي شويد، بلكه مراد اين است كه شما هم مانند آنان نافرمان و ظالم خواهيد بود.[20] مگر اينكه نشستن در چنين مجلسي براي نهي از منكر و بازداشتن آنان از استهزا باشد كه در اين صورت همنشيني رواست.[21] و در برخي موارد نيز بايد به طور كلي از آنان اعراض كرده، امر آنان را به خدا واگذار كرد: اعرض عن المشركين. انّا كفيناك المستهزئين.[22]

به وسيلة ترك همنشيني با آنان، غيرت و تعصّب ديني خود نسبت به مقدسات را به دشمنان نشان دهيد. اعراض از بدي ها و مبارزه منفي با زشتكاران، يكي از شيوه هاي نهي از منكر است. به جاي هضم شدن در جامعه، يا گروه و مجلس ناپسند، وضع آن را تغيير دهيد (حتي يخوضوا في حديث غيره)[23] اعلام برائت و محكوم كردن لفظي كافي نيست، بايد به مشكلي برخورد كرد (فأعرض.....فلا تقعد)[24]

در روايات متعددي از پيامبر (ص) و ائمه معصومين عليهم السلام از همنشيني با اهل گناه، يا شركت در جلسه اي كه گناه مي شود و انسان قدرت جلوگيري از آن را ندارد نهي شده است. رسول خدا (ص) با استناد به اين آيه شريفه [25] فرمودند: كسي كه ايمان به خدا در روز قيامت دارد، در مجلسي كه در آن امامي سبّ مي شود و يا از مسلماني عيب جويي مي گردد نمي نشيند.[26]

آيه تحريم همنشيني با ياوه گويان و مسخره كنندگان كه نازل شد، عده اي گفتند: پس به مسجدالحرام هم نبايد برويم و طواف هم نيز نكنيم، چون دامنة استهزاشان تا آنجا هم كشيده شده است. اين آيه نازل شد كه حساب مسلمانان با تقوي كه به مقدار توان تذكر مي دهند جداست، آنها مسجد الحرام را ترك نكنند.[27] شركت در جلسة اهل گناه به قصد نهي از منكر و ارشاد، مانعي ندارد، البته براي آنان كه با تقوا و نفوذ ناپذيرند، وگرنه بسياري براي نجات غريق مي روند و خود غرق مي شوند.

شد غلامي كه آب جو آردآب جو آمد غلام ببرد

از امام صادق (ع) روايت شده: در مدينه فرد مسخره اي بود كه به حركات خود، مردم را مي خندانيد. وي گفت: اين مرد يعني علي بن الحسين (ع) مرا خسته كرده كه هر كار مي كنم او را بخندانم نمي توانم. روزي حضرت با دو تن از غلامان در يكي از كوچه هاي مدينه عبور مي كرد آن مرد آمد و رداي حضرت را از دوشش كشيد و برد. غلامان ردا را از او گرفته و به دوش حضرت انداختند. فرمود: اين كه بود؟ گفتند: مسخره بطّالي است كه مردم را مي خنداند. فرمود: به وي بگوئيد: خداي را روزي است كه بطالان در آن روز زيان كنند.[28]

ترك دوستي:

مسلمانان بايد دوستي و پيوند خود را با استهزاگران دين قطع كنند. خداوند در آيات 57- 58 مائده به مؤمنان فرمان داده است كه اهل كتاب و مشركان مسخره كنندة اسلام و دستورات عبادي را به دوستي نگيرند و ترك دوستي با آنان را شرط ايمان و تقوا شمرده است. يا ايها الذين ءامنوا لاتَتّخذوا الذين اتخذوا دينكم هُزُواً[29] ولعباً من الذين أوتوا الكتاب من قبلكم والكُفّار اولياء واتقوا الله ان كنتم مؤمنين* و إذا ناديتم الي الصلاه اتخذواها هُزُواً و لعباً ذلك بانّهم قومٌ لايعقلون.[30] در شأن نزول اين آيات نقل شده است كه جمعي از يهود و گروهي از نصارا هنگامي كه صداي اذان را مي شنيدند، يا مسلمانان را در حال نماز مي ديدند به استهزا مي پرداختند كه آيه نازل شد و مسلمانان را از دوستي با آنان برحذر داشت.[31]

بنابراين از اين آيه شريفه چند چيز مي توان استفاده كرد:

1- علت نهي از محبت كفار، اين بوده است كه چون دوستي بين دو طايفه باعث اختلاط ارواح آنان است* هرگز بين دو طايفه كه يكي مقدسات و معتقدات ديگري را مسخره مي كند دوستي و صميميت برقرار نمي ماند، از اين رو مسلمين بايد دوستي كساني را كه اسلام را سخريه مي گيرند ترك كنند، و زمام دل و جان خود را به دست اغيار نسپارند، وگرنه اختلاط روحي كه لازمة دوستي است باعث مي شود كه اينان عقايد حقه خود را از دست بدهند.

2- جمله واتقوا...ان كنتم مؤمنين تأكيدي بر لاتتخذوا است. يعني مؤمن و كسي كه تمسك به ريسمان و دست آويز ايمان شده ديگر معنا ندارد راضي شود به اينكه اغيار، دين او و آنچه را كه او به آن ايمان دارد مورد سخريه و استهزا قرار دهند.[32] يعني پذيرش ولايت و دوستي كافران و تمسخر كنندگان اسلام، ناسازگار با ايمان و تقوا.[33]

3- حرمت ايجاد روابط دوستي با كساني كه حتي برخي از احكام و شعاير دين را به بازي گرفته و مورد تمسخر قرار مي دهند. تحريم دوستي با استهزا كنندگان نماز پس از تحريم دوستي با استهزاكنندگان دين، ني تواند گوياي اين نكته باشد كه تمسخر هر يك از احكام اسلام، مصداق استهزاي دين است و همان حكم (حرمت ايجاد روابط) را در پي خواهد داشت.[34]

امام صادق (ع) مي فرمايد: لايَطمَعَنَّ المستهزئُ بالناس في صِدقِ المَوَدَّهِ.[35]

4- صبر و ياد خدا:

در آيات 109- 111 مؤمنون قرآن از صبر گروهي از مؤمنان در برابر استهزاي مشركان خبر داده و آنان را به اين جهت شايستة پاداش الهي دانسته است: انه كان فريقٌ من عبادي يقولون ربّنا امنا فاغفرلنا وارحمنا و انت خير الراحمين* فاتخذتموهم سخريّاً حتي انسوكم ذكري و كنتم منهم تضحكون* اني جزيتم اليوم بما صبروا انهم هم الفائزون.[36] همچنين در آياتي ديگر خداوند پيامبر خود را در برابر استهزاي مشركان به صبر و روي آوردن به ياد خدا فرمان داده است: فاصبر علي ما يقولون...[37]

مراد از ما يقولون آزارهاي مشركان است كه آن حضرت را مجنون، ساحر، شاعر، كاهن[38] مي خواندند و با اين كلمات گاهي آنان حضرت را مسخره مي كردند. در آيه اي ديگر نيز تسبيح خداوند و سجده در برابر او به پيامبر سفارش شده است.[39] خداي سبحان در كلام خود و مخصوصاً در سوره هاي مكي بسيار آن جناب را تسليت داده، و اين به خاطر آن صدمات زيادي است كه ايشان در مكه با آن روبرو مي شده.[40]

گاهي لجاجت و ياوه گويي، سعه صدر دارترين افراد را در فشار قرار مي دهد (يضيق صدرك) با آنكه خداوند فرموده (الم نشرح لك صدرك) سينه پيامبر در جنگ ها تنگ نشد، ولي از حرف ها دلگير شد (يضيق صدرك بما يقولون)

دواي فشار روحي و رواني، نماز و سجده و تسبيح و حمد خداست. (يضيق...فسبح)

ابن عباس مي گويد: هرگاه پيامبر (ص) غمگين مي شد، به نماز برمي خاست.[41]

صبر و ظفر هر دو دوستان قديمندبر اثر صبر نوبت ظفر آيد.

داستان:

حضرت نوح (ع) به فرمان خدا به ساختن كشتي مشغول شد؛ تا هنگام عذاب طوفان او و مؤمنين سوار بر آن شده و نجات يابند. كافران نزد نوح مي آمدند و كشتي سه طبقه او را در جاي خشكي كه مي ديدند، مسخره مي كردند. يكي مي گفت: اين محل آب و چاهي ندارد كه كشتي مي سازي و اين ناداني است. دومي مي گفت: اي پير! سوار كشتي شو، با سرعت از اين جا برو، سومي مي گفت: پر و بالي هم براي كشتي بساز. چهارمي مي گفت: دنباله كشتي كه مي سازي كج است. پنجمي مي گفت: مگر عقل خود را از دست داده اي؟! آن يكي مي گفت: بي كاري مگر؟ ششمي مي گفت: پس از پيغمبري، تازه نجّار شده اي. حضرت نوح با تمسخر و استهزاي آن ها از ساختن بازنماند و صبر كرد و در پاسخ آن ها فرمود: اين كار به امر خداوند است، اگر شما امروز ما را مسخره مي كنيد ما هم روزي بيايد كه شما را مسخره كنيم، و به زودي خواهيد دانست كه عذاب و ذلّت به سراغ كدم يك از ما خواهد آمد؟! پس به امر خداوند آب از زمين جوشيد و اهل كشتي نجات يافتند و استهزا كنندگان به عذاب ابدي دچار شدند.[42]

5- مقابله به مثل:

در برخي از موارد انسان مي تواند براي مجازات استهزاكنندگان و دست برداشتن آنان از عمل خود، استهزا پاسخ دهد.[43]

چنان كه نوح (ع) در برابر استهزاكنندگان گفت: اگر ما را مسخره كنيد ما نيز شما را مسخره خواهيم كرد. ان تسخروا منّا فان نسخر منكم كما تسخرون.[44]در اين آيه سؤالي به ذهن مي آيد، و آن اين است كه اگر سخريّه عمل زشتي است چرا نوح (ع) به كفار فرمود: ما شما را مسخره مي كنيم. و اگر بد نيست چرا آيه، كفار را ملامت مي كند بر اينكه نوح را مسخره مي كردند.

جواب اين است كه آنچه را از سخريه زشت است ابتداي آن است و امّا اگر جنبة مجازات و تلافي باشد آن در جائي كه فايده اي عقلائي از قبيل پيشبرد هدف و اتمام حجّت بر آن مترتّب شود زشت نيست و به همين جهت قرآن كريم در جاي ديگر نسبت سخريه را به خود خداي تعالي داده و فرموده: فيسخرون منهم سخرالله منهم و لهم عذابٌ اليم.[45] و همچنين مي فرمايد: جزاء سيئه سيئه مثلها.[46] ليكن چنان كه برخي از مفسران گفته اند مقابله به مثل زماني جايز است كه به عناد استهزا كننده يقين داشته باشيم و جز مقابله به مثل راهي براي اصلاح و توجه او به اشتباهش نباشد.

حضرت نوح (ع) كه بيش از هزار سال از عمر شريفش گذشته بود، وقتي از دعوت قوم خود مأيوس شد، به ساختن كشتي پرداخت تا به هنگام طوفان و عذاب الهي به مؤمنان و پيران وي با سوار شدن بر كشتي از عذاب الهي و غرق شدن در آب نجات يابند؛ اما قوم او با مشاهده اين كه حضرت نوح (ع) در جايي كشتي مي سازد كه اثري از آب و دريا نيست، او را مسخره مي كردند يكي مي گفت پيامبريش نگرفت، دست به نجاري زد، ديگر مي گفت: در وسط خشكي كشتي مي سازي، دريا از كجا خواهي آورد و... و كلما مرّ عليه ملاءٌ من قومه سخروا منه[47] اين آيه دلالت دارد بر اينكه مردم زمان نوح (ع) براي مسخره كردن آن جناب دسته دسته مي آمدند، و نيز دلالت دارد بر اينكه آن جناب كشتي را پيش روي مردم مي ساخته، و محلّ كارش سر راه عموم مردم بوده است.[48]

از اين آيات و...درس مي گيريم كه از تمسخر دشمنان، سستي به خود راه ندهيم كه پيامبران نيز مورد تمسخر آنها قرار مي گرفتند.

منابع

1- بحارالانوار، مجلسي، محمدباقر، بيروت، داراحياء التراث العربي، 1403 ق، سوم.

2- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، مصطفوي، حسن، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1374 ش، اول.

3- تفسير التحرير و التنوير، ابن عاشور، تونس، الدار التونسيه للنشر، بي تا، دوم.

4- تفسير راهنما، هاشمي رفسنجاني، اكبر و ديگران، قم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، 1373 ش، اول.

5- التفسير الكبير، فخر رازي، محمد عمر، قم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، 1413 ق، چهارم.

6- التفسير المنير في العقيده والشريعه و المنهج، الزحيلي، وهبه، بيروت، دارالفكر المعاصر، 1411 ق.

7- تفسير نمونه، مكارم شيرازي، ناصر و ديگران، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1375 ش، دوم.

8- تفسير نور، قرائتي، محسن، تهران، مركز فرهنگي درسهايي از قرآن، 1383 ش؛ دوم.

9- تفسير نورالثقلين، ابن جمعه العروسي الحويزي، به كوشش رسولي محلاتي، قم، اسماعيليان، 1373ش، چهارم.

10-جامع البيان عن تأويل آي القرآن، طبري، محمد بن جرير، بيروت، دارالفكر، 1415ق، اول.

11- جامع السعادات، نراقي، محمدمهدي، بيروت، اعلمي، 1408ق.

12- دايره المعارف قرآنكريم، مركز فرهنگ و معارف قرآن، قم، دفتر تبليغات اسلامي، 1385، اول.

13- الفرقان، في تفسير القرآن، صادقي، محمد، تهران، فرهنگ اسلامي، 1365ش، دوم.

14- الكشاف، زمخشري، محمودبن عمر، قم، بلاغت، 1415ق، دوم.

15- لسان العرب، ابن منظور، بيروت، داراحياء التراث العربي، 1408ق، اول.

16- مجمع البحرين، طريحي، فخر الدين، تهران، نشر فرهنگ اسلامي، 1408ق، دوم.

17- المصباح المنير، القيومي، احمد بن محمد، قم، دارالهجره، 1405ق، اول.

18- معراج السعاده، نراقي، ملا احمد، قم، انتشارات هجرت، 1378ش، ششم.

19- ميزان الحكمه (ترجمه)، محمدي ري شهري، محمد، قم، دارالحديث، 1377، اول.

20- الميزان (ترجمه)، طباطبايي، سيد محمد حسين، موسوي همداني، سيد محمد باقر، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1366.

21- وسايل الشيعه، الحر العاملي، محمدبن الحسن، قم، مؤسسه آل البيت، 1412ق، اول.

22- يكصد موضوع پانصدداستان، صداقت، سيد علي اكبر، قم، مهر اميرالمؤمنين (ع)، 1383، اول.


[1] . التحقيق، ج 11، ص 256، هزء.

[2] . جامع السعادات، ج 2، ص 287.

[3] . معراج السعاده، ص 502.

[4] . الفرقان، ج 26 27، ص 244.

[5] . لسان العرب، ج 15، ص 84؛ مجمع البحرين، ج 4، ص 425، هزأ.

[6] . مؤمنون/ 110؛ زخرف / 47؛ مطففين / 30.

[7] . المصباح، ص 453؛ التحقيق، ج 7، ص 267، غمز.

[8] . همزه / 1.

[9] . توبه / 58؛ حجرات / 11؛ همزه /1، الكشاف، ج 4، ص 795؛ لتحقيق، ج 10، ص 233 لمز.

[10] . هود گفتند اي شعيب! آيا نمازت به تو دستور مي دهد كه آنچه را پدرانمان مي پرستند، ترك كنيم. / 87 فرقان/41 و...

[11] . التحرير و التنوير، ج 19، ص 32.

[12] . دائره المعارف قرآن كريم ج 3، ص 172 173.

[13] . گفتند: اي شعيب! آيا نمازت به تو دستور مي دهد كه آنچه را پدرانمان مي پرستيدند، ترك كنيم؛ يا آنچه را مي خواهيم در اموالمان انجام ندهيم؟! تو كه مرد بردبار و فهميده اي هستي!.

[14] . گفت: اي قوم!....من هرگز نمي خواهم چيزي كه شما را از آن باز مي دارم، خودم مرتكب شوم! من خبر اصلاح- تا آنجا كه توانايي دارم نمي خواهم! و توفيق من، جز به خدا نيست! بر او توكل كردم؛ و به سوي او باز مي گردم! و اي قوم من!....هود/88-90

[15] . زمر / 53، 55 56.

[16] . انعام/ 69.

[17] . هرگاه كساني را ديدي كه آيات ما را استهزا مي كنند، از آنها روي بگردان تا به سخن ديگري بپردازند! و اگر شيطان از ياد تو ببرد، هرگز پس از ياد آمدن با اين جمعيت ستمگر نشين. انعام /68.

[18] . خوض به معناي كند و كاو و گفتگو به قصد تمسخر و تحقير است، نه براي فهم و درك حقيقت. مجمع البيان.

[19] . نساء / 140.

[20] . ترجمه الميزان، ج 7، ص 200.

[21] . انعام/ 69. ر.ك؛ بحارالانوار، ج 9، ص 219؛ تفسير عياشي، ص 252 چ 46.

[22] . حجر/ 94 95.

[23] . تفسير نور، ج 3، ص 284 و 285.

[24] . انعام / 68.

[25] . انعام / 68.

[26] . وسائل الشيعه، ج 16، ص 266.

[27] . تفسير نورالثقلين

[28] . بحارالانوار ج 46، ص 68.

[29] . ريشه اصلي آن هُزء و هزو (بر وزن قفل) بايد توجه داشت كه هزو به معني سخنان يا حركات مسخره آميزي است كه براي بي ارزش نشان دادن موضوعي انجام مي شود و به طوري كه راغب در كتاب مفردات مي گويد: بيشتر به شوخي و استهزايي گفته مي شود كه در غياب و پشت سر ديگري انجام مي گيرد، اگر چه گاهي هم به شوخيها و مسخره هائي كه در حضور انجام مي گيرد به طور نادر اطلاق مي شود. تفسير نمونه، ج 2، ص 127، و ج 4، ص 436 و ج 13ف ص 413.

[30] . اي كساني كه ايمان آورده ايد! افرادي از اهل كتاب كه آيين شما را به باد استهزا و بازي مي گيرند و مشركان را ولي خود انتخاب نكنيد؛ و از خدا بپرهيزيد اگر ايمان داريد* آنها هنگامي كه (اذان مي گوييد مردم را) به نماز فرا مي خوانيد، آن را به مسخره و بازي مي گيرند؛ اين بخاطر آن است كه آها جمعي نابخردند.

[31] . جامع البيان حج 4، ج 6، ص 391 393 تفسير نمونه.

[32] . ترجمه تفسير الميزان، ج 6، ص 38.

[33] و 34. تفسير راهنما، ج 4، ص 458.

[34]

[35] . دوستي كسي كه مردم را مسخره مي كند قابل اطمينان نيست (نبايد به دوستي خالصانة آنها چشم اميد بندد). بحارالانوار ج 75، ص 144، ترجمه ميزان الحكمه، ج 5، ص 2422.

[36] . (فراموش كرده ايد) گروهي از بندگانم مي گفتند: پروردگارا! ما ايمان آورده ايم؛ ما را ببخش و بر ما رحم كن؛ و تو بهترين رحم كنندگاني* اما شما آنها را به باد مسخره گرفتيد تا شما را از ياد من غافل كردند؛ و شما به آنان مي خنديديد* ولي من امروز آنها را بخاطر صبر و استقامتشان پاداش دادم؛ آنها پيروز و رستگارند.

[37] . طه / 130؛ ص 16 17؛ روم / 60؛ ق / 39، مزمل / 10.

[38] . تفسير الكبير، ج 22، ص 133؛ المنير، ج 16، ص 405.

[39] . حجر / 97 98.

[40] . ترجمه الميزان، ج 12، ص 287.

[41] . تفسير نور، ج 6، ص 316.

[42] . داستان هاي مثنوي، ج 2، ص 111؛ تاريخ انبياء، ج 1، ص 55، يكصد موضوع پانصد داستان، ج 2 ، ص 473.

[43] . ترجمه الميزان، ج 10، ص 338.

[44] . اگر ما را مسخره مي كنيد، ما نيز شما را همين گونه مسخره خواهيم كرد. هود/ 38.

[45] . مسخره مي نمايند، خدا آنها را مسخره مي كند؛ (و كيفر استهزا كنندگان را به آنها مي دهد؛) و براي آنها عذاب دردناكي است. توبه / 79. ترجمه الميزان ج 10، ص 338 339.

[46] . كيفر بدي، مجازاتي است همانند آن. شوري/ 40.

[47] . و هر زمان گروهي از اشراف قومش بر او مي گذشتند، او را مسخره مي كردند. هود/ 38.

[48] . ترجمه الميزان، ج 10، ص 338.

منبع:پژوهه تبلیغ

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

No image

سیره ی نبی مکرم اسلام صلّی الله علیه و آله در تغییر نام افراد

هرکس تاریخ زندگانی نبی مکرّم اسلام حضرت محمّد مصطفی صلی الله علیه و آله را مطالعه نماید درمی یابد که ایشان در موارد متعدد، نام افراد شهرها را عوض می نموده اند. امام صادق علیه السلامنیز در این باره می فرمایند: پیامبر نام های زشت شهرها و اشخاص را تغییر می دادند
No image

تربيت فرزند در سيره معصومان (عليهم السلام)

بانگاهی هر چند اجمالی به آیات و روایاتی كه در مورد فرزند وارد شده، می توان به نگرش عمیق اسلام درباره فرزند و جایگاهش در اندیشه اسلامی پی برد. فرزندان نعمت های الهی نزد والدین اند، هم می توان آنها را بر انجام اعمال ناشایست و خلاف فطرت الهی شان به خاك ذلّت و پستی نشاند.
No image

حلم و بردباری در سيره اخلاقي ائمه معصومين

تعریف و مفهوم حلم ، اهمیت وفضیلت حلم در آیینه آیات و روایات ، ویژگی های شخص حلیم ، حلم وکظم غیظ ، همراهی حلم با علم و عقل و آثار و ثمرات حلم در نتیجه بحثی مختصر از سیره ائمه معصومین علیهم السلام در این باب از جمله مباحثی است که در اندک مجالی بحث خواهد شد .
Powered by TayaCMS