سالهاي طولاني بود كه مردم جهان به خصوص مردم جزيرة العرب از نور مستقيم خورشيد نبوت دور گشته و در تاريكي جهل و خرافات غوطه ميخوردند، از گردابي بيرون آمده، در گردابي ديگر فرو ميرفتند. با آلودگي به اشرافيت، غارتگري، قساوت، تعصبات نژادي، قبيلهاي، ماديگري و بت پرستي فضايل اخلاقي پايمال و رذايل اصول زندگي گشت.
دوران بعثت در كلام اميرالمؤمنين (ع)
اميرالمؤمنين (ع) ميفرمايند:
«خداوند پيامبر اسلام (ص) را زماني فرستاد كه مردم در فتنهها گرفتار شده و رشتههاي دين پاره شده بود... چراغ هدايت بينور و كوردلي همگان را فرا گرفته بود. خداي رحمان معصيت ميشد و شيطان ياري ميگرديد... با دست مردم جاهل، نشانههاي شيطان آشكار و پرچم او افراشته گرديد. فتنهها، مردم را لگدمال كرده و يا سمهاي محكم خود نابودشان كرده و پابرجا ايستاده بود. اما مردم حيران و سرگردان، بيخبر و فريبخورده، در كنار بهترين خانه (كعبه) و بدترين همسايگان (بت پرستان) زندگي ميكردند. خواب آنها بيداري و سرمۀ چشم آنها اشك بود، در سرزميني كه دانشمندان آن لب فروبسته و جاهل گرايي بود.»[1]
بعثت رسول اكرم (ص) و اهميت آن
در اين هنگام كه بشريت در كوير خشك رذايل گرفتار بود؛ مردي در دل كوههاي مكه، خدا را عبادت ميكرد. در كنار بتها و ظلمها زندگي كرد ولي هيچگاه بت را سجده نكرد و دامن مقدسش به ظلم آلوده نشد. به فرمودۀ امام حسن عسكري (ع):« چون چهل سال از عمر ايشان گذشت؛ حق تعالي دل او را بهترين دلها و خاشعتر و مطيعتر و بزرگتر از همه دلها يافت. پس به ديده آن حضرت نور ديگر داد و امر فرمود كه درهاي آسمان را گشودند و فوج فوج ملائكه به زمين آمدند و آن حضرت نظر ميكرد و ايشان را ميديد و رحمت خود را از ساق عرش تا سر آن حضرت متصل گردانيد. پس جبرئيل فرود آمد و اطراف آسمان و زمين را فرو گرفت و بازوي آن حضرت را حركت داد و گفت: يا محمد بخوان، فرمود: چه بخوانم، گفت:
«اقرء باسم ربك الذي خلق خلق الانسان من علق»[2] [3]
بنابراين لطف الهي شامل جهانيان گرديد و پيامبر خاتم (ص) به رسالت مبعوث گشت و خداوند او را چونان باران بهاري براي تشنگان حقيقت و مايه سربلندي و عزت و شرافت يارانش قرار داد. اگر روز هجرت پيامبر (ص) از مكه به مدينه بسيار مهم بود و به همين جهت به پيشنهاد حضرت علي (ع) آغاز تاريخ مسلمانان گرديد؛ اهميت آن بدين جهت ميباشد كه هجرت زمينهساز تحقق اهداف و آرمانهاي بعثت به شمار ميرفت و در واقع روز بعثت «روز تولد شخصيت والاي پيامبر اكرم (ص)» است. پيامبري كه اشرف مخلوقات است و سيد اوصياء پيامبري كه خداوند ميثاق او را از تمام عوالم هستي، حتي ابناء الهي گرفت؛ «مأخوذاٌ علي النبيين ميثاقه»[4] پيامبري كه محور پرستش در كل عالم تكوين است. پيامبري كه خداوند فرمود:«لولاك لما خلقت الافلاك» او كه نسبت به مؤمنين مظهر رحمت است و رأفت؛ « بالمؤمنين رؤوف رحيم»[5] و براي جهانيان رسول رحمت؛ «و ما ارسلناك إلا رحمة للعالمين».[6]
او كه پيشواي پرهيزكاران و وسيله بينايي هدايت خواهان است. چراغي با نور درخشان، ستارهاي فروزان و شعلهاي با برقهاي خيرهكننده و تابان است. راه و رسم او با اعتدال، روش زندگي او صحيح و پايدار، سخنانش روشنگر حق و باطل و حكم او عادلانه است.[7]
اهداف بعثت از ديدگاه قرآن
در قرآن كريم براي بعثت انبياء و در رأس آنان رسول اكرم (ص) به اهدافي اشاره شده است كه به ذكر چند نمونه آن اكتفا ميكنيم:[8]
1- اتمام حجت:
«رسلآٌ مبشرين و منذرين لئلا يكونَُ للناس علي الله حجة بعد الرسل»
«پيامبراني كه بشارت دهنده و بيم دهنده بودند تا بعد از اين پيامبران، حجتي براي مردم بر خدا باقي نماند.» (نساء/ 165)
2- قيام به عدالت:
«لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و أنزلنا معهم الكتاب
و الميزان ليقوم الناس بالقسط»
«ما رسولان خود را با دلائل روشن فرستاديم و به آنها كتاب و ميزان نازل كرديم، تا مردم قيام به عدالت كنند.» (حديد/ 25)
3- هدايت و رهايي از ظلمت:
«الر- كتاب انزلناه اليك لتخرج الناس من الظلمات الي النور»
«اين كتابي است كه بر تو اي پيامبر (ص) نازل كرديم، تا مردم را از تاريكيها به سوي روشنايي درآوري.»
4- آموزش كتاب و حكمت:
«هوالذي بعث في الاميين رسولاٌ منهم يتلو عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب والحكمه»
«خداوند كسي است كه در ميان جمعيت درس ناخوانده، رسولي را از خودشان برانگيخت كه آياتش را بر آنها ميخواند و آنها را تزكيه ميكند و
به آنها كتاب و حكمت ميآموزد.»
5- تهذيب و پاكسازي: كه آيه قبل به اين هدف نيز اشاره دارد.
6- آزادي و آزادگي و رهايي از جهل و ناداني:
«الذين يتبعون الرسول النبي... و يضع عنهم اِصْرَهُم و الاغلال التي كانت عليهم»
«كساني كه از فرستادۀ خدا پيامبر (ص) پيروي ميكنند... پيامبري كه بارهاي سنگين و زنجيرهايي كه بر آنها بود را برميدارد كه منظور از زنجير در اينجا عبارت است از: زنجير جهل و ناداني، بت پرستي و خرافات، بيعدالتيها و
قوانين نادرست.»
7- آزادي انسانها از زير يوغ طاغوت و دعوت به سوي خداي يكتا:
«ولقد بعثنا في كلِ امة رسولاٌ أن اعبدوا الله
واجتنبوا الطاغوت»
«ما در هر امتي رسولي برانگيختيم كه خداي
يكتا را بپرستيد و از طاغوت اجتناب كنيد.»
چنانچه كه اميرالمؤمنين (ع) در نهج البلاغه ميفرمايند:
«فبالغ (ص) في النصيحه، ومَضي علي الطريقَهِ، وَدَعا الي الحكمه و الموعظة الحسنه»
«پيامبر در نصيحت و خيرخواهي نهايت تلاش را كرد و آنان را به راه راست هدايت نمود و از راه حكمت و موعظۀ نيكو، مردم را به خدا دعوت فرمود».[9]
هدف بعثت در كلام نوراني رسول اكرم (ص)
آنچه در بيان هدف بعثت در كلام حضرت رسول اكرم (ص)، محمّد مصطفي (ص) تجلي نموده است؛ تكميل و ارتقاء ارزش اخلاقي است. چرا كه فرمودند:
«إنّما بُعِثْتُ لِأُتِمَمَ مكارمَ الاخلاقِ»
رسول اكرم (ص) جامعه جاهلي آن زمان را به جامعهاي پرفروغ تبديل نمود و با سلاح اخلاق كه برندهتر از شمشير بود؛ چنان تحولي در آن جامعه پديد آورد كه حيرت جهانيان را برانگيخت و اين رسالت فقط مخصوص اوست كه اشرف مخلوقات است؛ چرا كه خداوند ميفرمايد:
«إنكَ لعلي خلق عظيم»[10]
و بر همين اساس، خداي رحمان او را بهترين الگو و اسوه قلمداد ميكند:
«لَقَدْ كان في رسولِ اللهِ اسوة حسنة»[11]
او كسي است كه در عبوديت به كمال مطلق رسيده و برترين مخلوقات گشته و همتايي ندارد. چنانكه اميرالمؤمنين (ع) در نهج البلاغه ميفرمايند:
«حضرت محمد بنده و فرستادۀ بزگريده و انتخاب شده اوست كه در فضل و برتري، همتا ندارد و هرگز فقدان او جبران نگردد..»[12]
او عبد مطلق خدا و سرچشمه فضايل اخلاقي است؛ لذا خداوند عزوجل تمام جنود نوراني و صفات و اخلاق حميده را به عبد مطلق خود عطا و از قواي امدادي براي گسترش بندگي در عالم مقرر فرموده است. اگر غايت خلقت پرستش است، «ما خلقت الجن و الانس إلا ليعبدون» اي ليعرفون؛ اگر براي معرفت خلق شدهايم، «بِنا عُرِفَ الله و بنا عبدالله» كه در رأس معصومين وجود مقدس نبي اكرم (ص) قرار دارد. در واقع اخلاق حميده ابزار پرستش الهي ميباشد كه در اختيار رسول اكرم است و راه رسيدن به آن تولي تام به ولايت نبي اكرم (ص) است و از طريق همين تولي است كه نور اخلاق حميده كه از فروع ولايت ايشان است در ما تجلي ميكند و شرط اساسي آن نيز، تولي به ولايت امام المتقين، علي بن ابيطالب (ع) است چرا كه حضرت رسول فرمود: «أنا مدينه العلم و عليُ بابها» و نيز خداوند در يوم غدير فرمودند:
«اليوم اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُم و أتْمَمْتُ عليكُم نعمتي...»[13]
و نكته مهم اين است كه رسالت حضرت، رسالتي است تاريخي. اوست كه محور تهذيب در كل تاريخ است. اوست كه پيامآور اخلاق در كل تاريخ است و پايان تاريخ چيزي نيست، جز همان مدينه عدل نبوي. مدينهاي كه در آن ريشۀ رذايل خشك گرديده و اخلاق كريمه جهاني ميگردد چرا كه برايند تاريخ رو به تكامل است چون تحت مشيت الهي است لذا سير نزولي را برنميتابد و در نهايت جامعه واحد جهاني بر محور نبي اكرم شكل گرفته و همگان بطور هماهنگ، خداوند را پرستش كرده و متخلق به اخلاق حميده ميگردند و در پاسخ به سؤال «لمن الملك» در گسترۀ زمين از چهارگوشۀ عالم گفته ميشود: «لله الواحد القهار» به بركت ظهور حضرت بقية ا...الاعظم. ان شاء ا....