كلمات كليدي :ولايت، زكات، اميرالمؤمنين (عليهالسّلام)، انگشتر
نویسنده :مجتبی صداقت
«إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ» ( مائده، 55)
«سرپرست و ولیّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آوردهاند. همانها که نماز را برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند»
سورۀ مائده مشتمل بر قسمت مهمی از آیات ولایت است؛ زیرا این سوره، در اواخر عمر پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) نازل شده است. از سوی دیگر مسألۀ ولایت و جانشینی هم به صورت طبیعی در اواخر عمر مطرح میشود، بدین جهت این سوره مشتمل بر آیات متعددی از آیاتی است که در مورد ولایت است. این آیۀ، یکی از آیاتی است که بر ولایت حضرت امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام) دلالت دارد.[1] ابوذر دربارۀ شأن نزول این آیه چنین میگوید:
روزی همراه با پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) در مسجد النبی نماز ظهر میخواندیم. پس از (نماز) نیازمندی تقاضای کمک کرد. کسی به او چیزی نداد. سائل دست خود را بلند کرد و گفت: «خدایا تو شاهد باش که من در مسحد رسول تو درخواست کمک کردم و کسی چیزی به من نداد» در همین حال علی (علیهالسّلام) که در آن هنگام مشغول نماز بود با انگشت کوچک دست راست خود به آن فقیر اشاره کرد. او نزدیک رفت و انگشتری را که حضرت همواره در دست میکرد از انگشت ایشان در آورد و رفت. این صحنه در حضور و جلوی چشمان پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) انجام شد. پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) سر به آسمان بلند نمود و عرض کرد:
بارالها، موسی از تو درخواست کرد و گفت:
«رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی و َیَسِّرْ لِی أَمْرِی وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی و َاجْعَل لِّی وَزِیرًا مِّنْ أَهْلِی هَارُونَ أَخِی اشْدُدْ بِهِ أَزْرِی وَأَشْرِکْهُ فِی أَمْرِی»[2]
«پروردگارا سینهام را گشاده گردان و کارم را برایم آسان ساز و گره از زبانم بگشای، تا سخن مرا بفهمند و برای من وزیری از خاندانم قرار ده. برادرم هارون را، پشت مرا به وسیلۀ او استواری بخش و او را شریک کارم گردان»
و تو در قرآن ناطقت پاسخش را چنین دادی:
«سَنَشُدُّ عَضُدَکَ بِأَخِیکَ وَنَجْعَلُ لَکُمَا سُلْطَانًا فَلَا یَصِلُونَ إِلَیْکُمَا بِآیَاتِنَا أَنتُمَا وَمَنِ اتَّبَعَکُمَا الْغَالِبُونَ»[3]
«به زودی بازویت را به وسیلۀ برادرت محکم (و نیرومند) خواهیم کرد و برای شما سلطه و برتری قرار میدهیم و به برکت آیات ما، بر شما دست نمییابند. شما و پیروانتان پیروزید.»
پروردگارا، من محمد، پیامبر و برگزیده تو هستم، سینهام را گشاده کن و کارم را برایم آسان و از اهل بیتم، علی را وزیرم قرار بده و به این وسیله پشتم را محکم کن. ابوذر در ادامه میگوید: هنوز سخن پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) تمام نشده بود که جبرئیل از جانب خدا بر پیامبر نازل شد و عرضه داشت:
ای محمد! بخوان. فرمود:چه بخوانم؟ جبرئیل گفت: بخوان:
«إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ»[4]
در برخی از منابع آمده است؛ بعد از اینکه حضرت امیر (علیهالسّلام) به سائل، انگشتر خویش را صدقه داد، حسان بن ثابت این اشعار را دربارۀ آن ماجرا سرود:
و انت الذی اعطیت اذا کنت راکعاً زکاة فدتک النفس یا خیر راکع
بخاتمک المیمون یا خــیر ســــــید و یا خیــــر شار ثم یا خیر بایع
فانزل فیـــک الله خیـــــر ولایـــــــة و بیّنـــها فی محکمات شرایع
یا علی تو آن کسی هستی که در حال رکوع صدقه و زکات عطا فرمودی. جان به فدای تو باد.
ای بهترین رکوعکنندگان. انگشتر مبارکت را عطا نمودی؛ ای بهترین سرور و آقا و ای بهترین خریدار و ای بهترین فروشنده در راه خدا.
به پاسخ همین عطا در حال رکوعت بود که خداوند دستور بهترین ولایت را، برای تو نازل کرد و آن را در قرآن در محکمات شرایع دین خود بیان فرمود.[5]
در کتاب «در المنثور» آمده است که: پیامبر بعد از نزول آیۀ ولایت فرمود:
«مَن کُنت مولاه فعلیّ مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه»[6]
این قول پیامبر گرامی (صلیاللهعلیهوآله) از جملاتی است که دلالت آیه بر امامت حضرت امیر (علیهالسّلام) را تأکید میکند و این یکی از مواردی است که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) جملۀ: "من کنت مولاه فعلّی مولاه" را فرمودند؛ هر چند که مشهورترین آنها در روز عید غدیر است.[7]
در همان کتاب آمده است که پیامبر اعظم بعد از نزول آیه ولایت این دعا را خواندند:
«الحمد الله الذی اتمّ لعلیّ نعمه و هیأ لعلیّ بفضل الله ایاه»[8]
«حمد وسپاس خدایی را که نعمت را برای علی تمام کرد و گوارا باد بر علی فضیلتی را که خدا به او ارزانی داشت»
حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) در مواردی به این آیه بر حق ولایت خود استدلال و احتجاج کردهاند؛ مثلاً وقتی ابوبکر به خلافت رسید، حضرت امیر او را سوگند داد که: ای ابابکر تو را به خدا سوگند آیا ولایتی که قرین ولایت خدا و رسول خدا و رسول است در آیۀ زکات، ولایت من است یا ولایت تو؟ ابابکر عرضه داشت: بلکه ولایت توست.
همچنین امام در روز شوری، در برابر عثمان، زبیر، عبدالرحمن بن عوف و سعد بن ابی وقاص، به این آیه استدلال کرد و آنها را قسم داد و فرمود: «آیا در بین شما کسی غیر از من هست که در حال رکوع، زکات داده باشد و دربارۀ او این آیه نازل شده باشد که:
«إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ»
همگی عرض داشتند: نه.[9]
برخی از صحابه و تابعین که این داستان و خبر و شأن نزول را نقل کردهاند، عبارتند از: حضرت امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام)، مقداد بن اسود کندی، عمار بن یاسر، عبدالله بن عباس، ابوذر، جابر بن عبدالله انصاری، ابورافع، انس بن مالک، عبدالله بن سلام، حسان بن ثابت، محمد بن حنیفه، ابن جریج مکّی، سعید بن جبیر، عطا، مجاهد، سدّی، مقاتل، ضحّاک.[10]
این منقبت عظیم را محدثان، مفسران، فقهاء و متکلمان بزرگ اهل سنت در طی قرون مختلف ذکر کردهاند. مرحوم علامۀ امینی در کتاب «الغدیر» به 66 نفر از آنها اشاره کرده است.[11]
قاضی عضدالدین، شریف جرجانی، تفتازانی و قوشجی از علمای اهل سنت دربارۀ اینکه این آیه در حق حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) نازل شده است گفتهاند: در این مسأله اتفاق مفسرین وجود دارد. آلوسی هم گفته است که: غالب اخباریین بر این عقیدهاند.[12] اکنون باید دید چگونه این آیه، مسألۀ امامت را مطرح میکند. در این زمینه چند مطلب قابل طرح است:
ا)کلمۀ «إنّما» در آیه دلالت بر حصر دارد؛ یعنی ولایت بر مسلمانان فقط مخصوص خدا و پیامبر خدا و مؤمنانی است که در آیه توصیف شدهاند.
ب) کلمۀ «ولیّ» در آیه، به معنی سرپرست و کسی است که زمام امور را به دست گیرد؛ لذا پدر و حاکم را «ولیّ» میخوانند و میگویند: «الأب؛ ولیّ الطفل» و «الحاکم؛ ولیّ القاهر». از آنجا که محور سخن، «ولیّ مؤمنان» است، طبعاً مقصود از «ولیّکم» امام و حاکم خواهد بود؛ قرائن موجود در آیه و شأن نزول آن، روشنترین گواه است که مراد از «ولیّ» امامت و سرپرستی است. اینک قرائن را بیان مینمائیم:
1) اگر مقصود از «ولیّ» در «ولیّکم» غیر از ولایت و زعامت دینی و مقام سرپرستی باشد، مثلاً گفته شود؛ مقصود از آن «محبّت» و «ناصر» است؛ در این صورت منحصر کردن مقام به سه فرد، بیجهت خواهد بود؛ زیرا همۀ افراد باایمان، محبّ و دوست و ناصر و یار یکدیگرند و اختصاص به این سه نفر ندارد.
2) ظاهر آیه این است که تنها این سه تن بر جامعۀ مسلمانان ولایت دارند. در این صورت باید گروهی که ولایت دارند، غیر از گروهی باشند که تحت ولایت هستند. اگر ولی را به معنی رهبر و سرپرست امور مسلمانان بگیریم این دو گروه از هم جدا و متمایز میشوند؛ اما اگر آن را به معنی دوست و یاور بگیریم این دو گروه، یکی میشوند؛ زیرا همۀ افراد محبّ و دوست یکدیگرند و ناصر و باور هم هستند.
3) هرگاه مقصود، دوستی و نصرت باشد، میبایست تنها به «الذین آمنوا» اکتفا شود و نیازی به آوردن این جمله که «در حال، زکات میدهند نمیباشد؛ زیرا در جامعۀ با ایمان، همۀ افراد، دوست و یاور یکدیگر هستند؛ خواه در حالت رکوع، زکات بدهند یا نه.
از این رو مفاد آیه، همان است که پیامبر گرامی (صلیاللهعلیهوآله) در یکی از سخنانش فرموده است که:
«یا علیّ انت ولیّ کل مؤمن مِن بعدی»
«ای علی تو پس از من ولیّ هر فرد باایمان هستی»
لفظ «من بعدی»، گواه بر این است که مقصود از «ولیّ» همان مقام رهبری و حکومت و سرپرستی در امور دینی و دنیوی است، نه محبت و دوستی؛ زیرا دوستی که به زمان درگذشت پیامبر اختصاص نداشت.[13]
ج) مراد از «الذین آمنوا» فقط حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسّْلام) است و منظور از رکوع در «راکعون» رکوع در نماز میباشد، به دلیل روایات و احادیث صحیحی که به برخی از آنها اشاره شد؛ اما اینکه آیه به صورت صیغۀ جمع آمده به خاطر تعظیم و تکریم حضرت است. به کاربردن لفظ جمع در مورد یک فرد به قصد تعظیم و تکریم چه در کلام عرب و چه غیر عرب رایج است و نیز ممکن است حکمت آن تشویق مؤمنان به انفاق در راه خدا باشد که حتّی در حال نماز نیز از آن غفلت نکنند.[14] در قرآن کریم، آیات فراوانی داریم که به صورت جمع آمده، ولی شأن نزول آن دربارۀ یک فرد است. مرحوم علامۀ امینی در کتاب «الغدیر» بیست آیه از تفاسیر اهل سنت ذکر میکنند، که آیه به صورت جمع استعمال شده لکن دربارۀ یک نفر میباشد.[15]
د) کلمۀ «زکوة» در آیه به معنای لغوی آن میباشد. یعنی معنایی که اعمّ از زکات واجب و مستحب (صدقه) است. زکات در لغت، مخصوصاً اگر در مقابل نماز قرار گیرد؛ به معنای انفاق مال در راه خدا است. این گونه استعمالات در قرآن، زیاد است. مثلاً در سورههای مکّی کلمۀ «زکات» به معنی زکات مستحب است[16]؛ زیرا وجوب زکات مسلماً بعد از هجرت پیامبر به مدینه بوده است[17].
این آیه نشان میدهد ولایت و رهبری پیامبر و مؤمنان واجد شرایط در طول ولایت خدا و پرتویی از حاکمیت او است و هر گونه حکومت و ولایت بر اهل ایمان به جز ولایت خدا، پیامبر و مؤمنان واجد شرایط، حکومت و ولایتی نامشروع و غیرقانونی است.[18]
سؤالی که باقی میماند این است که: کسی که در حالات او نوشتهاند؛ آن قدر غرق در عبادت و توجه به خدا بود که وقتی پیکان و تیر از پای مبارکش بیرون آوردند متوجه نشد، چگونه در نماز توجه به حال فقیر و سائل نمود و انگشتر به او بخشید؟ چگونه این دو حالت با هم جمع میشوند؟
اوّلاً: اینکه حضرت علی (علیهالسّْلام) در نماز از خود، بیخود میشد یک حقیقی است، اما این طور نیست که همه حالات اولیای الهی، همیشه مثل همدیگر بوده باشد. خود پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) هر دو حال برایش نقل شده؛ گاهی درحال نماز یک جذبهای پیدا میکردند، که اصلاً طاقت نمیآورند اذان تمام شود، میفرمودند: «اَرِحْنا یا بلال» «زود باش که نماز را شروع کنیم»،گاهی هم که به نماز ایستاده بودند کسی جلوی محل نماز ایشان آب دهان انداخته بود. پیغمبر اکرم یک قدم درحال نماز به جلو برداشتند و با پایشان روی آن را پوشاندند و بعد برگشتند.[19]
ثانیاً: باید توجه داشت که میان خارج کردن پیکان از بدن و بخشیدن انگشتر به فقیر تفاوت بسیاری است؛ زیرا خارج کردن تیر از پا صرفاً جنبۀ شخصی و جسمی دارد و از مقام توجه کامل به خداوند و استغراق در ذات او دور است؛ ولی توجه به حال بنده فقیر و محرومی که در مسجد پیغمبر اسلام، نالۀ مظلومانه سر داده و استرحام میکند، یک عمل خدایی و قربی است و با توجه به خدا تناسب دارد. در حقیقت او توجه به خود نداشت؛ زیرا توجه به حال بینوا، توجه به خود نیست بلکه توجه به خدا است. کمک به خلق خدا و مستمندان و فقیران، یکی از عبادات بزرگ است و با نماز که عبادت بسیار بزرگی است، سنخیّت کامل دارد. بنابراین جای تعجب نیست که نالۀ سوزان و نافذ آن فقیر محروم و استرحام او در برابر مسلمانان، دلِ آگاه علی را هنگام نماز متوجه خود سازد و در ضمن آن عبادت، عبادت دیگری که هر دو برای خدا و جلب خشنودی او بوده است انجام دهد حتی این عمل به قدری شایسته و ارزنده بود که آیهای دربارۀ آن نازل گردید.[20]
ثالثاً: آن حضرت گرچه به طور طبیعی به خاطر حضور قلب ویژهای که در حال نماز داشته، به سخن غیر توجه نمیکرده است، ولی مانعی ندارد که خداوند مقلب القلوب و تحول بخش دلها، توجه وی را در لحظۀ سؤال سائل به جانب وی معطوف نازل شود. احادیث شأن نزول دلیل بر آن است که آن حضرت به سائل توجه کرده و صدقۀ مذکور به دست وی انجام شده است.[21]