كلمات كليدي : ولادت و كودكي علي محمد باب، سفر به بوشهر، رفتارهاي مرتاضانه، شركت تجاري ساسون، سفر به كربلا، بازگشت به ايران. بابيت
مقدمه
سید علی محمد شیرازی بنیانگذار جریانی انحرافی به نام بابیت است که در ابتدا شاید بسیار ساده به نظر میآمد اما در طول زمان آغازگر داستانی گردید که زمینه انحراف بسیاری را فراهم آورد و امروزه هر عقل سلیم و منصفی، کافی است نگاهی بر تاریخ این فرقه نماید تا حقایق بر او روشن گردد.
ولادت و کودکی
علی محمد شیرازی در اول محرم 1235هـ.ق در شیراز به دنیا آمد. پدرش سید محمد رضا بزّاز و مادرش فاطمه بِیگُم نام داشت. در کودکی پدر خود را از دست داد و سرپرستی وی بر عهده مادر و دائی خود به نام سید علی افتاد. با رسیدن به سن مکتب، او را به مکتبخانه قهوه اولیاء -که امروزه بیت العباس نامیده میشود و در نزدیکی حرم احمد ابن موسی (شاهچراغ) واقع گردیده است- فرستادند
تحصیلات علی محمد باب در دوران کودکی بسیار حائز اهمیت میباشد. چرا که امروزه سعی در القای اُمیبودن باب از جانب بهائیان نکتهای بسیار مهم به حساب میآید و این در حالی است که تحصیل علی محمد در آن مکتب خانه حتی در منابع بهائی نیز تصریح شده است.[1] او مدت 5 سال در آن مکتب خانه به تحصیل پرداخت.[2] مهمترین سند در این باره را میتوان از نوشتههای خود علی محمد باب استخراج نمود.
او که شاگرد درس خوانی نبوده است و گاهی تنبیه میشد -به گونهای که تا پایان عمر خاطره آن کتکها او را میآزرد- در کتاب بیان، اقرار به این مسئله نموده است و خطاب به معلمش شیخ محمد عابد مینویسد:
ای محمد معلمم نزن مرا قبل از این که پنج سالم به انتها برسد و لو به کمترین زدنی چرا که پوست من نازک هست و زمانی که خواستی بزنی بیشتر از پنج ضربه نزن و بر گوشت من نزن [3]، [4]
شیخ عابد، از مریدان و دوستداران شیخ احمد احسائی و سید کاظم رشتی بود [5] و از همان دوران، سید علی محمد را با رؤسای شیخیه آشنا کرد و تفکرات شیخیه همچون اعتقاد به رکن رابع از کودکی در ذهن علی محمد باب نقش بست و شاید انگیزهای برای ادعایی جدید گردید.
سفر به بوشهر
سید علی محمد در پانزده سالگی همراه با دائیش برای تجارت راهی بوشهر شد. و پنج سال در این شهر ماند. اقامت باب در بوشهر برای محققان از دو جهت حائز اهمیت است:
1 ـ رفتارهای مرتاضانه
وی در تابستانهای بوشهر و در گرمترین ساعات شبانه روز، به پشت بام میرفت و رو به سوی آفتاب به گفتن اذکار و اوراد میپرداخت. نبیل زرندی مورخ بهائی در مورد آن چنین آورده است:
حضرت باب غالب اوقات در بوشهر بتجارت مشغول بودند و با آنکه هوا در نهایت درجه حرارت بود هنگام روز چند ساعت بالای پشت بام منزل تشریف میبردند و به نماز مشغول بودند... حضرت باب در هنگام طلوع آفتاب بقرص شمس نظر میفرمودند و مانند عاشقی بمعشوق خود باوتوجّه کرده، با لسان قلب با نیّر اعظم به راز و نیاز می پرداختند، گوئی نیّر اعظم را واسطه میساختند... مردم نادان و غافل چنان میپنداشتند که آن حضرت آفتاب پرست هستند و نیّر اعظم را ستایش میکنند با آنکه توجّه بشمس ظاهر، نشان از توجّه حضرتش بشمس جمال محبوب مستور بود.[6]
2 ـ حضور در شرکت تجاری ساسون
این شرکت با مدیریت (دیوید) ساسون اداره میشد که از یهودیان بغداد و عامل آشکار سیاستهای امپراطوری بریتانیا بشمار میرفت. این شرکت یهودی انگلیسی در زمینه کشت و خرید تریاک در منطقه برای صادرات به چین فعالیت میکرد. [7]
بنا به تحلیل برخی از محققین سیدعلی محمد باب در این دوره روابطی نسبتاً نزدیک با تشکیلات ساسونها داشته است. [8]
سفر به کربلا
علی محمد در سن نوزده سالگی برای ادامه تحصیل و تکمیل معلومات خود به کربلا میرود و درآنجا مدت زمانی را در کلاس درس سید کاظم رشتی پیشوای وقت شیخیه و جانشین شیخ احمد احسایی، موسس این فرقه حضور مییابد. [9]
همانطور که گذشت بابیها و بهائیها علی محمد شیرازی را صاحب علم لدنی و او را اُمی(درس نخوانده) میدانند لذا در مورد حضور وی در کلاس درس سید کاظم رشتی چنین مینویسند:
تا سید باب به محضر سید رشتی ورود فرمودند با اینکه حضرت باب جوانی بود بیست و چهار ساله و سید رشتی مردی پنجاه ساله، درس را احتراما له موقوف نمود و توجه تلامیذ را به صحبت حضرت باب معطوف فرمود... و غرض سید کاظم رشتی از این مسائل و اذکار آن بود که به طلاب بفهماند حضرت باب قائم موعود و مهدی منتظر است... [10]
بازگشت به شیراز
باب درسال 1257 به شیراز بازگشت اما باز هم از مطالعه و آگاهی بر اندیشههای مختلف خودداری نمیکرد. در سال1259 سید کاظم رشتی بدرود حیات گفت و با مرگ سید کاظم رشتی میان برخی از شاگردان سید کاظم برای کسب مقام جانشینی او رقابتی آغاز شد و علی محمد باب نیز یک سال بعد، در سال 1260 قمری که مصادف با هزارمین سال غیبت امام عصر (عج) بود با حمایت کانونهای متنفذ و مرموز استعماری ادعای خویش را مطرح نمود و ضمن اینکه خود را رکن رابع خواند ادعا کرد که باب امام زمان (عج) است و متعاقبا ادعاهای دیگری نمود که در منابع بهائی موجود میباشد و در سال 1266 ه.ق به علت آشوبهائی که در مملکت ایجاد نمود به دستور امیرکبیر اعدام گردید.[11]