بهانه جويي، لجبازان
مراد الهامی
واکاوی ماهیت و چرایی ایرادهای بنی اسرائیلی
بهانه جویی کودکان، تجربه تلخی برای همه پدران و مادران است. گاه چنان بهانه جویی کودکان، آزار میرساند که تنها عاطفه والدین است که آنان را حفظ میکند و تا مرز جنون نمیبرد.
گاه چنین رفتار بیمارگونهای را از بزرگترها شاهد هستیم. بهانه جویی که مهمترین نشانه از بیماری لجبازی و لجاجت است، از کسانی بروز میکند که از تعادل شخصیتی بیرون رفتهاند و ناتوان از رفتار عقلانی به دنبال توجیهات ساختگی هستند. شاید شما نیز کسانی را با این خصوصیات دیده باشید که همیشه دنبال بهانهجویی برای فرار از کاری یا توجیه رفتاری هستند.
از این رو با عنوان بهانههای بنیاسرائیلی رفتار آنان را سرزنش میکنید. واقعا ایرادها و بهانه جوییهای بنی اسرائیلی چیست؟ چرا لجبازان بهانه جو را به بنیاسرائیل تشبیه میکنند؟ اگر بخواهید پاسخی برای پرسشهای خود در زمینه لجبازی و بهانه جویی و علل و آثار آن به دست آورید، شاید این مطلب بتواند گوشهای از این حقیقت را براساس آموزههای وحیانی قرآن برای شما روشن کند. با هم این مطلب را از نظر میگذرانیم.
بهانه جویی، عذر بدتر از گناه
گاه انسان خطایی را انجام میدهد، ولی هنگامی که خطا و اشتباه آن آشکار شد، عذرخواهی کرده و پوزش میطلبد. این گونه است که احتمال تکرار آن کاهش مییابد یا به طور کامل از میان میرود. اما گاه دیده میشود که شخص پس از آشکارشدن خطا و اشتباه و یا حتی گناه خود، به جای پوزش خواهی، دنبال توجیه سازی میرود و میکوشد با عذرتراشی از زیر بار مسئولیت خطا و اشتباه خویش بگریزد. این شیوه برخورد با خطا، بسیار خطرناک است، زیرا اگر شخص دراین کارش موفق شود، نه تنها به تکرار اشتباه و گناه خویش رو میآورد، بلکه رفتاری گستاخانه درپیش میگیرد و فرصتهای شدن کمالی را ازدست میدهد.
کسانی که درصدد توجیه اشتباهات خویش هستند، در یک فرآیندی به انسانهای لجباز ولجوجی تبدیل میشود که دیگر نمیتوان آنان را به راه درست رهنمون ساخت و همانند درختی میشوند که کژ رفته و جز به قطع آن نمیتوان راست کرد. درچنین شرایطی که بهانه جویی گاه از خود گناه بدتر و زشتتر میشود؛ زیرا فرصت اصلاح و تصحیح رفتار را از شخص میگیرد و زمینه را برای فرو رفتن درمنجلاب گناه و بزه و ناهنجاری فراهم میآورد.
بهانه جویی، مانع اصلی اصلاح
بنابراین، بهانه جویی به سبب این که فرصت اصلاح را از شخص میگیرد، بسیار خطرناک تر از خود گناه و خطاست. درآیات قرآنی از قوم بنی اسرائیل بسیار گزارش شده است؛ زیرا این قوم از جهاتی دارای برتریهای منحصر به فردی است که به عنوان نمونه کامل از انسانها از سوی خداوند مورد تحلیل قرارگرفته است.
به یک معنا بنی اسرائیل به معنای شناخت همه انسانهاست. اینان در فراز و فرود چنان هستند که بدترینها و برترینها را میتوان درآنها یافت. بی گمان، بنی اسرائیل به یک معنا، قوم برگزیده خداوند است تا روی آن همه نوع مطالعات انسان شناختی انجام شود. گزارشهای زیاد خداوند از افکار و رفتار آنان، گزارشی برای عبرت آموزی و درس گرفتن است. دربرخی از روایات معتبر از پیامبر (ص) است که امت اسلام، طابق النعل بالنعل، همانند بنی اسرائیل عمل میکنند و گزارشهای قرآنی که درباره آن قوم آمده است، در امت اسلام تکرار و تجربه میشود.
به این معنا که امت اسلام همان افکار و رفتار را در عصر آخر زمانی بازسازی میکنند و گام در جای گام آنان مینهند.
یکی از ویژگیهای بنی اسرائیل لجبازی و بهانه جویی است. آنان اگر به چیزی گرایش یابند، تمام تلاش خویش را مصروف میدارند تا به آن برسند و اگر نسبت به چیزی بیزار شوند، همه راهها را بر آن میبندند تا وجود و حضوری نیابد. درسوره بقره و در داستان گاو بنی اسرائیل،به خوبی این ویژگی ترسیم شده است. (بقره،آیات 67 و 71)
از دیگر نمونههایی بهانه جویی بنی اسرائیل میتوان به درخواست رویت خداوند از حضرت موسی (ع)، (نساء آیه 153) درخواست تنوع خوراکی ها، (بقره، آیه 61) درخواست ساختن معبودی جسمانی، (اعراف، آیه 138) درخواست فرود آمدن کتاب از آسمان برای آنها (آل عمران، آیه 183) و موارد دیگر اشاره کرد که سبب شهرت مثل معروف «بهانههای بنی اسرائیلی» شده است.
اصولاً ایراد بنیاسرائیلی احتیاج به دلیل و مدرک ندارد؛ زیرا اصل بر ایراد گرفتن است. ایراد بنی اسرائیلی به اصطلاح دیگر، همان بهانه گیری و بهانه جویی است. که ممکن است گاهی از حد متعارف تجاوز کرده به صورت توقع نابجا درآید. فی المثل به یک نفر نقاش دستور میدهید که تابلویی از دورنمای قله دماوند برای شما ترسیم کند. نقاش بیچاره کمال ظرافت وهنرمندی را درترسیم تابلو به کار میبرد و تمام ریزه کاریها و سایه روشنها را درتجسم قله مستور از برف و قطعات ابری که بر بالای آن قرار دارد، کاملا ملحوظ و منظور میدارد، طوری که جای هیچ گونه ایرادی باقی نماند. ولی با این حال، ممکن است برای اقناع طبع بهانه جوی خویش انتظار داشته باشید که از تماشای آن تابلو احساس سردی و سرما کنید! این گونه ایرادات را درعرف و اصطلاح عامه «ایراد بنی اسرائیلی» گویند که صرفا از ذات بهانه گیر مایه میگیرد.
قوم بنی اسرائیل سالهای متمادی دراطاعت و انقیاد فرعون مصر بودند و از طرف عمال فرعون همه گونه عذاب و شکنجه و قتل و غارت و ظلم و بیدادگری نسبت به آنها میشد. حضرت موسی با شکافتن رود بزرگ نیل، آنها را از قهر وخشم آل فرعون نجات بخشید؛ ولی این قوم ایرادگیر و بهانه جو به محض اینکه از آن مهلکه بیرون جستند، مجدداً درمقام انکار و تکذیب برآمدند و گفتند: «ای موسی، ما به تو ایمان نمی آوریم مگر آنکه قدرت خداوندی را دراین بیابان سوزان و بی آب و علف به شکل وصورت دیگری برما نشان دهی.» پس فرمان الهی برابر نازل شد که برآن قوم سایبانی کند و تمام مدتی را که در آن بیابان به سر میبرند برای آنها غذای ماکولی فرستاد.
پس از چندی از موسی(ع) آب خواستند. حضرت موسی عصای خود را به فرمان الهی به سنگی زد و از آن دوازده چشمه خارج شد که اقوام و قبایل دوازده گانه بنی اسرائیل از آن نوشیدند و سیراب شدند.
قوم بنی اسرائیل به آن همه نعمتها و مواهب الهی قناعت نورزیده، مجدداً به ایراد و اعتراض پرداختند که: یکرنگ و یکنواخت بودن غذا با مذاق و مزاج ما سازگار نیست. ازنظر تنوع درتغذیه به طعام دیگری احتیاج داریم. به خدای خودت بگو که برای ما سبزی، خیار، سیر، عدس و پیاز بفرستد.
دیری نپایید که در میان قوم بنی اسرائیل قتلی اتفاق افتاد و هویت قاتل لوث شد. از موسی خواستند که قاتل اصلی را پیدا کند. حضرت موسی گفت: «خدای تعالی میفرماید اگر گاوی را بکشید و دم گاو را بر جسد مقتول بزنید، مقتول به زبان میآید و قاتل را معرفی میکند.»
بنی اسرائیل گفتند: «از خدا سوال کن که چه نوع گاوی را بکشیم؟» ندا آمد آن گاو نه پیر از کار رفته باشد و نه جوان کار ندیده. سپس از رنگ گاو پرسیدند. جواب آمد زرد خالص باشد. چون اساس کار بنی اسرائیل بر ایراد و بهانه گیری بود، مجدداً در مقام ایراد و اعتراض برآمدند که این نام و نشانی کافی نیست و خدای تو باید مشخصات دیگری از گاو موصوف بدهد. حضرت موسی از آن همه ایراد و بهانه خسته شده، مجدداً به کوه طور رفت، ندا آمد که این گاو باید رام باشد، زمینی را شیار نکرده باشد، از آن برای آبکشی به منظور کشاورزی استفاده نکرده باشند و خلاصه کاملاً بی عیب و یکرنگ باشد.
بنی اسرائیل گاوی به این نام و نشان را پس از مدتها تفحص و پرس وجو پیدا کردند و از صاحبش به قیمت گزافی خریداری کرده، ذبح نمودند و بالاخره به طریقی که در بالا اشاره شده، هویت قاتل را کشف کردند. (بقره، آیات 67 تا 71)
آنچه گفته شد، گوشه ای از ایرادات عجیب و غریب قوم بنی اسرائیل بر حقیقت و حقانیت حضرت موسی کلیم الله(ع) بود که سبب ضرب المثل «ایراد بنی اسرائیلی» شد.
بهانه جوییهایی از این دست، مانع جدی در سر راه اصلاح افکار و رفتار فرد و جامعه است. جامعهای که دنبال بهانه جویی باشد، هرگز از رفتار نادرست دست نمیشوید و آن را ادامه میدهد. به عنوان نمونه اگر ملتی بهانه جو شود، یارانه به صورت نقدی در اختیار شان گذاشته شود، میگویند این چه شیوه تقسیم و توزیع یارانه است. مگر ما گدا هستیم؟ این شیوه توزیع گداپروری است! و اگر به شکل غیرمستقیم توزیع شود، میگویند این چه شیوه ای است که تنها یک عده از آن بهره مند میشوند و هر که بیش تر مصرف کرد، بیشتر از یارانهها سود میبرد. یعنی هر که سرمایه دارتر باشد و هزینه بیشتر کند، بیشتر از منابع ملی استفاده میکند.
این گونه بهانه جوییها، موجب میشود تا انسان در مسیر حقیقت قرار نگیرد و رفتارهای نادرست و بزه و زشت خویش را اصلاح نکند.
از آیات قرآنی به دست میآید که بهانه جویی و لجاجت مهمترین موانع درک حقیقت و پذیرش آن است، زیرا لجبازی و بهانه جویی سبب میشود که انسان ناخواسته حق را با آن که شناخته انکار کند و حتی محسوسات و ملموسات و مشهودات را انکار نماید و از در سفسطه درآید و در یک فرآیندی حق ستیز شود و در باطل راسختر گردد!
خداوند در آیات 30 تا 44 سوره طور لجبازی و بهانه جویی را عاملی بسیار مخرب در زندگی انسان ارزیابی میکند و میفرماید که لجبازی و بهانه جوییهای انسان گاه او را چنان از فطرت و سلامت بیرون میبرد که محسوسات و مشهودات را انکار و تکذیب میکند. به این معنا که سفیدی برف و سیاهی زغال را منکر میشود و زغال را سفید و برف را سیاه میبیند. این گونه است که عینک بهانه جویی و لجبازی همه چیز خوب و زیبا را درنظرش بد و زشت جلوه میدهدو هر زشت و بدی برای او زیبا و خوب میشود.
البته پرسش گری وجست وجو برای رسیدن به پاسخی کامل و تمام، امری بسیار پسندیده است و اگر کسی بخواهد ازطریق پرسشهای بیشتر به حقیقت برسد به گونهای که خدشه ناپـذیر باشد، این امری بسیار پسندیده است؛ زیرا برخی از پاسخها اقناعی است و این گونه پاسخها نمیتواند ذهن و فکر افراد نخبه حقیقت جو را سیراب نماید. پس منظور از بهانه جویی و لجاجت این نیست که انسان برای کشف حقیقت پافشاری نکند و یا پی در پی سوال مطرح ننماید، زیرا سوال کلید اصلی کشف حقایق است، بلکه منظور ما این است که پس از آشکار شدن حق، باز هم برسخن باطل یا عمل نادرست خود پای بفشارد و یا با تشبث به بهانهها و عذرهای واهی و سخنان دور از منطق از پذیرش حق سرباز زند.
این صفت رذیله ممکن است به صورت خصوصی در فرد یا افرادی ظاهر شود، یا به صورت عام مبدل به خلق و خوی یک ملت گردد و مانند بنی اسرائیل، برای فرار از کار خیر و خوب و پذیرش افکار و رفتارهای درست و صحیح، ایرادهای بنی اسرائیلی بگیرد. چنان که گفته شد تاریخ نشان میدهد درمیان اقوام پیشین، بنی اسرائیل بیش از همه لجوج و بهانه جو و ایرادگیر بودند و به همین دلیل آیات بسیاری از قرآن از لجاجت آنها سخن میگوید.
بهانه جویی، فرار از مسئولیت و پیامدهای آن
برخی از انسانها بهانه جویی را سازوکاری برای فرار از مسئولیت قرار میدهند. اینان برای این که از زیر بار مسئولیتی شانه خالی کنند یا از مسئولیت اعمال زشتی که مرتکب شده اند، رهایی یابند، بهانه جویی را پیشه خود میکنند.
خداوند در آیاتی گزارش میکند که بنی اسرائیل برای فرار از همراهی با حضرت موسی (ع) پشت سر هم بهانه تراشی میکردند. گاه با اشاره به وضعیت خود در سرزمین مصر او را سرزنش میکردند که چرا آنان را به سوی فلسطین آورده است و گاه دیگر، او را سرزنش میکردند که ما اهل جنگ نیستیم و خودت با خدایت برو و با کنعانیان ساکن فلسطین بجنگ و آنان را از سرزمین قدس بیرون کن.
این گونه بهانه جوییها به اشکال مختلف دردورههای تاریخی دیگر نیز رخ داد. در دوره پیامبر (ص) قوم ایرادگیر و بهانه تراشی دراسلام پدید آمدند که همین شیوه را درپیش گرفتند. آنان نیز به پیامبر (ص) میگفتند که الان تابستان است و هوا گرم میباشد و ما نمیتوانیم درجنگ شما را همراهی کنیم و وقتی زمستان میرسید بهانههای دیگری میتراشیدند تا از حضور درجنگ خودداری کنند. گاه از این که در روم زنان زیبایی است که قلبهای ایشان را میلرزاند و از قدرت کارزار ایشان میکاهد، سخن میگفتند و گاه دیگر از کمبود اسباب و سلاح جنگی و تدارکات و امکانات نبرد سخن به میان میآوردند و گاه دیگر، از این که زن و بچه ایشان بی سرپرست میماند ناله میکردند و بهانهها میتراشیدند.
بهانه جویی بادیه نشینان از تخلف درجهاد و همراهی با پیامبر(ص) یکی از نمونههای تاریخی است که خداوند درآیه 11 سوره فتح آن را گزارش کرده است. دراین بهانه تراشی به مشکلات مالی و اهل و اولاد اشاره شده است تا این گونه از بار مسئولیت فرار کنند. خداوند درآیات بسیار ازجمله آیات 42 و 62 و 64 و 94 سوره توبه و 62 سوره نساء و 12 و 13 سوره احزاب از مسئولیت گریزی منافقان خبر میدهد که با سازوکار بهانه تراشی انجام میشود.
در هنگام انتخاب جانشین پیامبر(ص) نیز چندین ایراد بنی اسرائیل مطرح کردند که از آن جمله جوانی امیرمومنان علی(ع) و شوخ طبعی اوست که با سیاستمداری نمی سازد.
به هرحال، بهانه جویی برای فرار از مسئولیت یکی از کارهایی است که لجبازان و کافران و منافقان درپیش میگرفتند و این گونه اصلاح خود و جامعه را با تاخیر مواجه میساختند و یا تباهی را برای خود و جامعه رقم میزدند.
البته بهانه تراشی تنها اختصاص به فرار از مسئولیت و انجام کاری ندارد،بلکه گاه بهانه تراشی انجام میشود تا از تبعات وپیامدهای خطا و گناه و بزهی بگریزند. خداوند درآیاتی از جمله 13 تا 15 سوره قیامت گزارش میکند که انسانها برای فرار از تبعات گناهانی که دردنیا مرتکب شده اند، بهانه تراشی روی میآورند، ولی این بهانه تراشیها و به بهانه جوییها دیگر اثر و کارکردی ندارد.
برخی انسانها درلجاجت و لجبازی آن چنان پیش میروند که دیگر نیازی برای بهانه تراشی نمیبینند. این افراد لجباز به رغم آگاهی کامل از نتایج بد و شوم کارشان، بر آن پافشاری میکنند و به صراحت زیر هر حقی را میزنند و چنان که گفته شد حتی محسوسات و مشهودات را همانند سوفسطائیان انکار میکنند. خداوند در آیاتی از جمله آیات، 30 تا 47 سوره طور این گونه افراد بیمار را معرفی میکند. بیماری ایشان بیماری بسیار خطرناکی است که قلب و قوه ادراکی را دریک فرآیندی از کار میاندازد و دیگر حقیقت را نمیشناسد تا آن را بپذیرد. (حجر، آیات 2 تا 15 و آیات دیگر)
بسیاری از پرسشهای بهانه جویان، ریشه در همین مشکل ناتوانی از شناخت حقیقت دارد. این گونه است که هر پاسخی هرچند منطقی و بلکه شهودی چون شق القمر کردن (قمر، آیات 1 تا 6) و اظهار حقیقت چون خورشید در هنگام روز هیچ تاثیری در ایشان ندارد و همواره از در انکار وارد میشوند و پای بند چیزی نمیشوند. (ملک، آیات 21 تا 27) از آیات قرآنی برمی آید که لجاجت و لجبازی و آثاری چون بهانه تراشی و عذرتراشی و توجیهات و یا ایرادات بنی اسرائیلی، یکی از مهم ترین مشکلات انسانها و جوامع درشناخت حق و اصلاح امور خود است. بنابراین لازم است برای رهایی از این بیماری تلاش کرد و اجازه نداد تا شخص یا جامعه گرفتار لجاجت شوند و برآن خو بگیرند؛ زیرا خوگرفتن برلجبازی از مهمترین موانع ایمان(سوره بقره، آیات 6 و 7) و موجب کوری باطنی(انعام، آیات 25 و 26)، عدم تنبه و بیداری (مومنون، آیات 73 تا 76)، خسران واقعی (نحل، آیات 104تا 109)،انکار حقایق (حجر، آیات 2 تا 15) مجادله وجدال باطل (انعام، آیه 25) محرومیت از نجات (آل عمران، آیات 86 تا 91) و محرومیت از هدایت (نحل، آیات 106 و 107) میشود.