24 آبان 1393, 14:7
كلمات كليدي : تاريخ، بهلول شيباني، خالد بن عبدلله قسري، هشام بن عبدالملك، كثاره بن بشر، كحيل،کثاره
نویسنده : فاطمه پهلوان پور
بهلول بن بشر شیبانی سرداری دلیرو اهل موصل بود که از اطاعت هشام بن عبدالملک سر بر تافت و بر علیه او شورش کرد و در جایی میان جزیره و موصل با سپاه خلیفه روبه رو گردید و پس از نبردی دشوار مغلوب و کشته شد.
بهلول بن بشر ملقب به (کثاره) اهل موصل و از قبیله شیبان در سال 120 هجری سر به شورش برداشت.[1] انگیزه شورش وی بیعدالتی حاکم یکی از روستاهای موصل بود. به این ترتیب که بهلول در سفر حج برده خود را فرستاد تا برای او سرکه بخرد؛ اما فروشنده به جای سرکه به وی شراب فروخته بود.[2] هنگامی که بهلول متوجه این قضیه شد، نزد فروشنده آن روستا رفته و خواسته بود تا شراب را پس گرفته و سرکه به جایش بدهد؛ اما فروشنده امتناع کرده و در نتیجه بهلول شکایت خود را نزد کارگزار آن روستا برد و در جواب شنید که (شراب تلخ از تو و قوم تو و گفتار شیرین تو بهتر است.)[3] همین مسئله سبب خشم و شورش وی علیه خلیفه شده بود.
هنگامی که بهلول قصد عصیان داشت، تصمیم گرفت ابتدا به حج برود و در مکه با عدهای از کسانی که با وی هم عقیده بودند، دیدار کرد. این عده که تعدادشان به چهل نفر میرسید، بهلول شیبانی را به عنوان حاکم خود انتخاب کرده و همگی به روستایی از روستاهای موصل رفتند و طوری وانمود کردند که از سوی هشام بن عبدالملک آمدهاند. ابتدا به آن روستایی که بهلول در سفر حج از آنجا سرکه خریده بود، رفتند و نخستین اقدامی که انجام دادند، کشتن کارگزار آن روستا بود.[4] ایشان با این عمل خود طغیان و قیام خود را آشکار کرده و عازم قتل خالد بن عبدلله القسری حاکم عراق شدند. بهلول و یارانش اعتقاد داشتند که خالد مسجدها را ویران میکند و کلیساها را آباد میکند. گبران را ولایتدار مسلمانان میکند و زنان مسلمان را به ذمیان شوهر میدهد، لذا قصد کشتن او را دارند.[5]
در این هنگام کارگزار موصل به هشام بن عبدالملک نامهای نوشت و گزارش شورش بهلول و همراهانش را به او داد و از وی کمک خواست. هشام نیز در جواب نوشت کثارة بن بشر را به جنگ او بفرست - چرا که هشام بن عبدالملک وی را جز لقبش بهلول نمیشناخت- کارگزار برایش نوشت که شورشگر همین کثارة بن بشر میباشد. سپس بهلول به یارانش گفت: «به خدا که ما نمیتوانیم با این زاده زن ترسا (خالد) کاری کنیم.»[6]
خالد بن عبدلله برای دفع شورش از واسط بیرون و به حیره رفت. در آنجا سپاهیان شامی بودند که به یاری کارگزار هند آمده بودند. خالد آنها را به جنگ با خوارج دستور داد و گفت: هر کس یک نفر آنها را بکشد او را بخششی افزودن بر آن چه در شام گرفته است، من میبخشم و از رفتن به هند معافش میکنم. آن سپاه که ششصد نفر بودند به همراه دویست نفر از پاسبانان که خالد ضمیمه آن کرد عازم جنگ با بهلول و همراهانش شدند،[7] دو سپاه در کنار رود فرات با هم رو به رو شدند و فرمانده سپاه شام کشته شد و لشکرش تار و مار شد و به کوفه بازگشت. سپس خالد یکی از سران شیبان از بنیحوشب بن زید بن رویم را به مقابله با بهلول فرستاد که میان شام و موصل با هم رو به رو شدند آنها نیز پس از نبردی شکست خوردند و به شام بازگشتند و بهلول عازم موصل شد؛ اما پس از مدتی نظرش تغییر پیدا کرده و برای سرنگون ساختن هشام عازم شام شد. هشام نیز سپاهی را به منظور مقابله با بهلول و والی ناحیه جزیره نیز سپاه دیگری و خالد نیز سپاهی از عراق را به جنگ بهلول فرستادند.[8] سرانجام بهلول شیبانی در این هنگام بود که خود را محاصره این سپاهیان دید و جنگ در محلی به نام «کحیل» در نزدیکی موصل در گرفت و بهلول و یارانش رشادتهای فراوانی در صحنه نبرد از خودشان نشان دادند و بسیاری از آنها کشته شدند و خود بهلول نیز در نبردی سخت به هلاکت رسید. بهلول پیش از کشته شدن به یارانش گفت: «اگر من کشته شدم امیرالمؤمنین دعامه شیبانی جانشین من خواهد شد و اگر او به هلاکت رسید عمرو یشکری جانشین او خواهد بود.» سرانجام هر سه آنها کشته شدند و شورش آنها سرکوب شد.[9]
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان