4 بهمن 1389, 0:0
خواص، امت، عاشورا، اسلام، عوام
م. حسینی
عبور از لایههای ظاهری و سطحی واقعه عاشورا و سیر و تامل در ابعاد درونی و باطنی این حادثه بی نظیر تاریخ بشریت بر ما حقایقی را روشن میسازد که در همه مراحل زندگی راهگشا و روشنگر خواهد بود. واقعه شهادت امام حسین(ع) و یاران با وفایش صرفاً یک اتفاق عاطفی، احساسی و تک بعدی نیست، بلکه وجهه عقلانی و ابعاد مختلف این ماجرا آن قدر گسترده و دقیق است که شناخت جمیع آنها و توجهه به همه ابعاد در تفسیرها و تحلیلها کاری بس دشوار و ظریف است. بر همین مبنا ودر همین رهگذر آنچه که قصد داریم به آن بپردازیم تاثیر خواص و نخبگان آن روز جامعه کوفه در شکل گیری ووقوع چنین مسئلهای میباشد. در اینجا بهتر دیدیم تا به یکی از جامعترین و مانعترین منابع و تفسیرهای موجود که همانا سخنرانی رهبر معظم انقلاب در تاریخ 2/3/1375 در دیدار از فرماندهان لشکر 27 محمد رسول الله بود مراجعه کنیم که فصلی از آن به خوبی تاثیر گذاری گروههای مختلف خواص و نخبگان امت را در جامعه اسلامی و آسیب شناسی حرکت آنها را روشن مینماید. امام حسین(ع) و خواص دنیا زده یکی از موضوعات مهم و قابل توجهی که به واقعه عاشورا منجر شد خواص و نخبگان دنیا زده و مال پرستی بودند که به انحای مختلف سعی در انحراف افکار عمومی و مقابله با امام بر حق جامعه داشتند. رهبر انقلاب در اینباره میفرمایند: وقتی امام حسین(ع) قیام کرد- با آن عظمتی که در جامعه اسلامی داشت -بسیاری از خواص به نزدش نیامدند و به او کمک نکردند. ببینید وضعیت در یک جامعه، تا چه اندازه به وسیله خواصی که حاضرند دنیای خودشان را به راحتی بر سرنوشت دنیای اسلام در قرنهای آینده ترجیح دهند، خراب میشود؟ به قضایای قیام امام حسین(ع) و حرکت وی از مدینه نگاه میکردم. به این نکته برخوردم که یک شب قبل از آن شبی که آن حضرت از مدینه خارج شود، عبدالله بن زبیر بیرون آمده بود. هر دو، در واقع، یک وضعیت داشتند؛ اما امام حسین(ع) کجا، عبدالله بن زبیر کجا! سخن گفتن امام حسین(ع) و مقابله و مخاطبهاش از چنان صلابتی برخوردار بود که ولید حاکم وقت مدینه، جرات نمیکرد با وی به درشتی حرف بزند! مروان یک کلمه در انتقاد از آن حضرت بر زبان آورد. چون انتقادش نا بجا بود حضرت چنان تشری به او زد که مجبور شد سر جایش بنشیند. آن وقت امثال همین مروان، خانه عبداللهبنزبیر را به محاصره درآوردند. عبدالله، برادرش را با این پیام نزد آنها فرستاد که اگر اجازه بدهید، فعلاً به دارالخلافه نیایم. به او اهانت کردند و گفتند: پدرت را در میآوریم! اگر از خانهات بیرون نیایی، به قتلت میرسانیم و چهها میکنیم! چنان تهدیدی کردند که عبدالله بن زبیر به التماس افتاد و گفت: پس اجازه بدهید فعلاً برادرم را بفرستم؛ خودم فردا به دارالخلافه میآیم. آن قدر اصرار و التماس کرد که یکی واسطه شد و گفت: امشب را به او مهلت بدهید. عبدالله بن زبیر، با اینکه شخصیتی سر شناس و با نفوذ بود، این قدر وضیعتش با امام حسین(ع) فرق داشت. کسی جرات نمیکرد با آن حضرت به درشتی صحبت کند. از مدینه هم که بیرون آمد، چه در بین راه چه در مکه، هر کس به او میرسید و همصحبت شد، خطابش به آن حضرت « جعلت فداک»(قربانت گردم) و پدر و مادرم قربانت گردند و« عمی و خالی فداک »( عمو و داییام قربانت گردند)بود.برخورد عمومی با امام حسین(ع) این گونه بود. شخصیت او در جامعه اسلامی، چنین ممتاز و برجسته بود. عبد الله بن مطیع، در مکه نزد امام حسین(ع) آمد و عرض کرد: «یا بن رسولالله! ان قتلت لنسترقن بعدک» اگر تو قیام کنی و کشته شوی، بعد از تو، کسانی که دارای حکومتند، ما را به بردگی خواهند برد. امروز به احترام تو، از ترس تو و از هیبت توست که راه عادی خودشان را میروند. عظمت مقام امام حسین(ع) در بین خواص چنین است که حتی ابن عباس در مقابلش خضوع میکند؛ عبدالله بن جعفر خضوع میکند، عبدالله بن زبیر با آنکه از حضرت خوشش نمیآید خضوع میکند. بزرگان و همه خواص اهل حق، در برابر عظمت مقام او، خاضعند. خاضعان به او، خواص جبهه حقند؛ که طرف حکومت نیستند و طرف باطل نیستند. در بین آنها، حتی شیعیان زیادی هستند که امیر المومنین(ع) را قبول دارند و او را خلیفه اول میدانند. اما همه اینها، وقتی که با شدت عمل دستگاه حاکم مواجه میشوند و میبینند بناست جانشان، سلامتیشان، راحتیشان، مقامشان و پولشان به خطر بیفتد، پس میزنند! اینها که پس زدند، عوام مردم هم به آن طرف رو میکنند. وقتی به اسامی کسانی که از کوفه برای امام حسین نامه نوشتند و او را دعوت کردند، نگاه میکنید، میبینید همه جزء طبقه خواص و از زبدگان و برجستگان جامعهاند. تعداد نامهها زیاد است. صدها صفحه نامه و شاید چندین خورجین یا بسته بزرگ نامه، از کوفه برای امام حسین فرستاده شد. همه نامهها را بزرگان و اعیان و شخصیتهای برجسته و نام و نشان دارو همان خواص نوشتند. منتها مضمون و لحن نامهها را که نگاه کنید، معلوم میشود از این خواص طرفدار حق، کدامها جزء دستهای هستند که حاضرند دینشان را قربانی دنیایشان کنند.
از تفکیک نامهها هم میشود فهمید که عده کسانی که حاضرند دینشان را قربانی دنیا کنند، بیشتر است نتیجه در کوفه آن میشود که مسلم بن عقیل به شهادت میرسد و از همان کوفهای که که هجده هزار شهروندش با مسلم بیعت کردند، بیست،سی هزار نفر یا بیشتر، برای جنگ با امام حسین(ع) به کربلامی روند! یعنی حرکت خواص، به دنبال خود، حرکت عوام را میآورد.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان