دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

اسرای اهل بیت(ع) در شام (3)

No image
اسرای اهل بیت(ع) در شام (3)

كلمات كليدي : تاريخ، امام حسين(ع)، يزيد، بازگشت اسرا به مدينه، نعمان بن بشير، منهال بن عمرو، مدت اقامت اسرا در شام

نویسنده : سيد علي اكبر حسيني

دانشمند یهودی و مجلس یزید

نقل شده که پس از سخنرانی امام سجاد(ع) در دربار یزید، یکی از عالمان بزرگ یهود که در مجلس حاضر بود از یزید پرسید: «ای امیرالمؤمنین این جوان کیست؟» یزید به او گفت: «صاحب این سر پدر اوست.» گفت: «صاحب سر کیست؟» گفت: «حسین بن علی بن ابیطالب(ع)» گفت: «مادرش کیست؟» گفت: «فاطمه(س) دختر محمد(ص).» آن مرد گفت: «سبحان الله؛ این پسر دختر پیامبرتان است که او را کشته‌اید؛ رفتار شما پس از او با فرزندانش چه بد است به خدا قسم اگر پیامبر(ص) ما موسی بن عمران فرزندی از خود در میان ما به یادگار می‌گذاشت گمان دارم که پس از خداوند او را می‌پرستیدیم پیامبر(ص) شما دیروز از میان شما رفت و شما امروز به فرزندش حمله بردید و او را کشتید؛ شما چه بد امتی هستید.»[1]

نقل شده که یزید دستور مجازات او را صادر کرد. در این هنگام آن مرد یهودی برخاست و با صدای بلند فریاد زد: «هر چه می‌خواهید درباره من انجام دهید می‌خواهید بکشید و اگر می‌خواهید مرا زنده بگذارید من در کتاب تورات چنین خوانده‌ام که هر کس ذریه پیامبری را بکشد مورد لعن ابدی خواهد بود و هر گاه بمیرد خداوند او را به آتش جهنم خواهد سوزاند.»[2]

بازگشت اسرا به مدینه

در پی سخنرانی‌ها و افشاگری‌های اهل بیت(ع)، نشانه‌های شکست در یزید و برنامه‌هایش روز به روز آشکارتر می‌گردید. با روشن شدن حقایق، اعتراض به عمل زشت یزید در به شهادت رساندن اباعبدالله الحسین(ع) در سرتاسر دمشق بالا گرفت و حتی دامنه این اعتراضات به دربار و خاندان یزید نیز کشیده شد. به گونه‌ای که نقل شده روزی یزید فرمان داد تا سر مقدس سید و سالار شهیدان را بر در قصرش آویزان کنند.[3] هند دختر عبدالله بن عامر بن کریز -همسر یزید- بیرون آمد و در حالی که سرش را برهنه کرده بود پرده را به کنار زد و سپس به یزید پرخاش کرد و گفت: «آیا سر پسر فاطمه(س) بر در خانه من آویزان است؟» یزید او را پوشاند و گفت: «بله؛ برای او شیون کن و بر پسر دختر رسول خدا(ص) و قریش گریه کن ابن‌زیاد شتاب کرد و او را کشت خدا او را بکشد.»[4]

یزید دستور داد تا اسرای اهل بیت(ع) را به خانه‌اش ببرند. پس از ورود اهل بیت(ع) به کاخ، آنان مورد استقبال گرم زنان خاندان بنی‌امیه قرار گرفتند و گریه و ضجه از هر سو برخاست[5] و تا سه روز در کاخ یزید، مجلس عزای حسینی به پا شد.[6] کار به جایی کشیده شد که یزید نیز از روی ریا و به ناچار در برابر مردم برای شهادت امام(ع) گریه می‌کرد و مردم نیز هم‌صدا با او می‌گریستند.[7]

بیم از فتنه و شورش، یزید را وادار کرده بود تا رفتار خود با اسیران را تغییر دهد. به دستور یزید، اسرا را به حمام بردند و برای‌شان سایه‌بان قرار دادند. سپس یزید به خوراک و پوشاکشان رسیدگی کرد و برای آنان هدایایی را در نظر گرفت.[8] حتی نقل شده یزید تا زمانی که اسرا در شام به سر می‌بردند بدون حضور امام سجاد(ع) بر سر سفره‌ی غذا نمی‌نشست.[9] یزید گاه اسرای اهل بیت(ع) را به کاخ خود فرا می‌خواند و به آنان ملاطفت می‌نمود. روایت شده در یکی از این مجالس که امام سجاد(ع) به همراه کودکان اهل بیت(ع) در کاخ یزید حضور یافته بودند یزید در حالی که به پسرش خالد اشاره می‌کرد خطاب به یکی از این کودکان به نام عمرو بن حسن(ع)[10] گفت: «با این جوان کشتی می‌گیری؟»[11] عمرو بن حسن(ع) گفت: «نه، اما شمشیری (کاردى) به من بده و شمشیری (کاردى) نیز به او بده تا با هم بجنگیم.» یزید نپذیرفت و گفت:

شنشنة أعرفها من اخزم هل تلد الحیّه الا حیّه

«این روش را از اخزم مى‌شناسم آیا از مار، جز مار متولد می‌شود.»[12]-[13]

یزید که در پی یافتن راهی برای گریز از حادثه‌ای بود که ارکان حکومتش را به لرزه در آورده بود درباره اسرا از اهل شام نظر خواست و گفت: «درباره‌ی اینان چه نظری دارید؟» یکی از شامیان گفت: «آنان را بکش» یزید ساکت شد و چیزی نگفت. نعمان بن بشیر گفت: «ببین اگر رسول خدا(ص) آن‌ها را در این حالت می‌دید چه می‌کرد تو نیز همان را انجام بده.»[14]

سرانجام یزید تصمیم گرفت اسرا را به مدینه بازگرداند. پس نعمان بن بشیر را به حضور طلبید و از او خواست تا آماده حرکت شود و زنان اهل بیت(ع) را به مدینه ببرد. قبل از حرکت، یزید امام سجاد(ع) را پیش خواند و در خلوت به ایشان عرض کرد:

«خدا پسر مرجانه را لعنت کند، بدان به خدا قسم اگر من با پدرت برخورد کرده بودم هر آن چه که او از من طلب می‌کرد به او می‌دادم و به هر شکلی مانع از قتل او می‌شدم؛ ولى خدا چنین مقدر کرده بود که دیدى. پس هر گاه به مدینه رسیدى از آن‌جا براى من نامه بنویس و هر حاجتی که داشتی به من گوشزد کن که من حتماً آن را برآورده خواهم کرد.» آن گاه لباس‌هاى او و خاندانش (که در کربلا به غارت برده بودند، یا لباس‌هائى که خود براى ایشان آماده کرده بود) پیش آنان نهاد و آنان را رهسپار مدینه کرد.[15] یزید به همراه نعمان بن بشیر، افرادی را فرستاد و به آنان دستور داد تا شب‌ها حرکت کنند و به آنان تأکید کرد که «همیشه کاروان اهل بیت(ع) را مقدم داشته خود در پشت سر آنان حرکت کنند به گونه‌ای که چشمانشان به زنان اهل‌بیت(ع) نیفتد.» یزید هم چنین به نعمان بن بشیر و همراهانش دستور داد «هر جا که کاروان اهل‌بیت(ع) فرود آمدند آنان از ایشان دور شوند و خود و همراهانش مانند نگهبانانى در اطراف آنان پراکنده شوند، و جاى خود را چنان قرار دهند که اگر یکى از آنان خواست وضو بگیرد یا قضاى حاجت کند از آنان شرم نکند.»[16]

فرستادگان یزید به همراه نعمان بن بشیر حرکت کردند و چنان چه یزید سفارش کرده بود با آنان مدارا کرده و مراعاتشان را نمودند تا اینکه به مدینه رسیدند.[17]

روایت شده که یزید در یکی از جلسات به امام(ع) وعده داده بود که سه خواسته امام(ع) را برآورده سازد.[18] از این‌رو وقتی یزید تصمیم گرفت اهل بیت(ع) پیامبر(ص) را به مدینه باز گرداند بنابر وعده‌ای که یزید به حضرت(ع) داده بود که تا سه خواسته ایشان را برآورده سازد امام(ع) از یزید خواست تا اولاً سر امام(ع) را به ایشان بازگرداند. ثانیاً آن چه را که از اهل بیت(ع) گرفته شده است به آنان باز گرداند و ثالثاً این که اگر آهنگ کشتن حضرت(ع) را دارد کسی را با این زنان همراه کند تا آن‌ها را به حرم جدشان باز گرداند. یزید به امام(ع) گفت: «اما چهره پدرت را نخواهی دید و از کشتن تو چشم پوشیدم و زنان را جز تو کسی به مدینه باز نمی‌گرداند. اما اموالی که از شما گرفته شده است من چندین برابر قیمتش را به شما می‌پردازم.» امام(ع) فرمود: «ما را به مال تو نیازی نیست آن چه از ما گرفته‌اند به ما باز گردانند.»[19]

دیدار مِنهال با امام سجاد(ع)

در برخی از منابع نقل شده که روزى امام سجاد(ع) در بازارهاى دمشق راه می‌رفتند یکی از اصحاب پیامبر(ص) به نام منهال بن عمرو امام(ع) را دید و به استقبال ایشان آمد و گفت: «اى فرزند پیامبر خدا(ص) چگونه صبح را به شب رساندى؟» فرمود: «مانند بنى‌اسرائیل در میان فرعونیان که پسران آن‌ها را سر می‌بریدند و زنانشان را زنده می‌گذاشتند. اى منهال عرب بر عجم افتخار می‌کند که محمّد(ص)، عرب است و قریش بر عرب مباهات می‌کند که رسول خدا(ص) از آنهاست؛ ولى ما خاندان او، روز را در حالی به شب رساندیم که حقّمان غصب شده است و ما را کشتند و از خانه‌هایمان رانده و آواره نمودند. پس ـ‌اى منهال‌ـ بر این مصیبت پیش آمده استرجاع می‌کنیم و می‌گوییم انّا للّه و انا الیه راجعون.»[20]

محل و مدت اقامت اسرا در شام

نقل شده که پس از ورود اسرا به شام، یزید دستور داد تا آنان را در خانه‌ای که متصل به کاخ یزید بود، جای دادند.[21] این خانه در شرف ویران شدن بود و اهل بیت(ع) می‌گفتند: «ما را در این خانه جای تا بر سر ما خراب شود و کشته شویم.»[22] اسرای اهل بیت(ع) در این خانه که نه آن‌ها را از گرما حفظ می‌کرد و نه از سرما،[23] به نقل از برخی از منابع چند روز[24] و به نقل دیگر منابع یک ماه و نیم[25] و به نقل برخی دیگر بیش از چهل روز به سر بردند.[26]

در این مدت بر اهل بیت پیامبر(ص) که پیشتر در پس پرده و زیر سایه بودند بسیار سخت گذشت به طوری که نقل شده، «از شدت آفتاب پوست صورتشان کنده شد و پوست بدنشان‌ عفونت کرد» سپس آزادشان کردند.[27] آنان در مدّت اقامتشان در دمشق، با اندوه و ناله بر حسین(ع) نوحه می‌خواندند و با صداى بلند، بر او می‌گریستند.[28]

مقاله

نویسنده سيد علي اكبر حسيني

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʆ) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (6) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
No image

نحوه های مختلف شـروع کلاس توسط مربی

در این بخش "شـروع ها" در جهت آموزش کلاسداری مطرح می شود.
Powered by TayaCMS