24 آبان 1393, 14:7
كلمات كليدي : تاريخ، بلج بن بِشر بن عياض قُشَيري، قرطبه، بلديون، بربرها، اندلس، عبدالملك بن قطن فهری
نویسنده : طلعت ده پهلواني
بلج[1] بن بشر بن عیاض قشیری از فرماندهان بزرگ عرب در سپاه عمّش، کلثوم بن عیاض قشیری، به دستور خلیفۀ اموی هشام بن عبدالملک در 123(ه.ق) به جنگ بربرها در شمال آفریقا گسیل شده بودند، بلج بن بشر فرماندهی لشکر سواره نظام شام را به عهده داشت.[2]
اما بربرها برای خسته کردن دشمن، تا ساحل رودخانۀ سبو، در منتهی الیه مغربالاقصی، عقب نشستند. اندکی پیش از برخورد دو سپاه، کلثوم، فرماندهی سپاه افریقیه را از حبیب که بخوبی از آیینهای جنگی بربرها آگاهی داشت، باز پس گرفت و به دست دو مأمور شامی سپرد. این کار کینۀ سپاهیان افریقیه را تشدید کرد و نتیجه آن شد که سپاه عرب در بَقدوره (یا بَندوره در ساحل رود سبو، واقع در شمال فاس) به شکست کامل رسید و بلج به سبب خودپسندی و شتابزدگی در حملهاش که او را از پیاده نظام جدا ساخت، مسبب اصلی این شکست شناخته میشود، وی با حدود ده هزار نفر بر، بربرها تاختند و با شکافتن صفوف آنها خود را به پشت جبهه رساندند؛ اما بربرها آنها را محاصره و مجبور به فرار کردند، سپس در سال 124(ه.ق) به سمت طنجه گریختند در این نبرد کلثوم بن عیاض از جمله فرماندهانی بود که در این نبرد کشته شد.[4] این شکست سنگین باعث گسترش نفوذ بربر در محدودۀ وسیع در مغربالاقصی و از بین رفتن قدرت نمایندگان دولت اموی برای مدت طولانی در این منطقه بود.[5]
عبدالملک بن قَطَن حاکم قرطبه، بلج را با سواران به اسپانیا فراخواند تا شورش قبایل بربر در افریقا را که همه چیز را تباه کرده بودند، چنان که شرح آن در حوادث سال صد و هفده گذشت بلج عاقبت با حدود هفت هزار سوار که تحت فرمان داشت، راهی به سوی سبته گشود و در آنجا مقابل محاصرۀ طولانی بربرها ایستادگی کرد. بربرها شهر را به سختی محاصره کردند. سرانجام، بلج بن بشر در سبته متحصن شد و به روایت دیگر اعراب شام هنگامی که بربرها دایرۀ محاصره را در سبته بر آنان تنگ کردند، از والی قرطبه کمک خواستند، بلج بن بشر به عبدالملک بن قطن نامه نوشت و از او درخواست کرد تا وی و همراهانش را وارد سپاه کند.[6] بلج در نامۀ خود متذکر شد که: «سپاهیان همراه وی چارپایان خود را خوردهاند، عبدالملک این خواسته آنان را نپذیرفت و به آنان امان نداد.»[7] وی نه تنها خواستۀ آنان را نادیده گرفت، بلکه آرزوی هلاکت آنان را داشت، زیرا از آنان بر حکومت خود بیم داشت.[8] ناگاه بربریان اندلس قوى شدند (از آنها ترسید) ناگزیر بلج و سپاهیان او را به اندلس راه داد گفته شد: عبدالملک با یاران خود مشورت کرده بود که آیا بلج و اتباع او را در اندلس پناه بدهد آنها او را بر حذر کردند و اجازه ورود به آنان ندادند، او گفت: من از امیرالمؤمنین مىترسم که بگوید: «تو سپاه مرا دچار هلاک کردى. ناچار به آنها اجازه ورود داد به شرط این که مدتى بمانند و بعد به افریقا برگردند. آنها شرط را پذیرفتند و او از آنها گروگان گرفت که پس از یک سال مراجعت کنند. چون آنها وارد شدند و مسلمین حال پریشان و تنگدستى و گرسنگى و بیچارگى آنها را دیدند که به سبب طول مدت محاصره دچار شده بودند آنها را رخت و طعام دادند. آنها را هم براى جنگ بربر تجهیز و روانه کردند. نبرد کردند و پیروز شدند تمام آنها را کشتند و مال و اسب و سلاح آنها را به غنیمت بردند، حال اتباع بلج بهبودى یافت و صاحب اسب و مال و همه چیز شدند.[9]
ولی سرانجام با افزایش خطر شورش بربرهای اندلس، عبدالملک جز پاسخ به خواسته بلج قشیری و یاری گرفتن از شامیان در محاصره، راهی نیافت.[10] البته از هر دو طرف پیش بینیهای لازم هم شده بود: بلج متعهد شد که به محض خاموش شدن شورش بربرها، خاک اسپانیا را ترک گوید، و پذیرفت که بابت تضمین، کسانی را هم نزد حاکم قرطبه گروگان بگذارد.[11] از طرف دیگر، بلج بن بشر و دیگر شامیان همراه وی که از گرسنگی با مرگ دست و پنجه نرم میکردند، راهی جز پذیرفتن شروط عبدالملک نداشتند؛[12] لذا چند تن از همراهانش را برای صحت اجرای این معاهده، به گروگان نزد والی قرطبه (عبدالملک بن قطن) فرستاد. عبدالملک آنان را در یک جزیره کوچک از سواحل غربی به نام «ام حکیم» مقابل بندر جزیره خضراء فرود آورد و با آنان در سرکوبی شورش بربرها پیمان بست.[13] بدین ترتیب، مداخلۀ بلج بن بشر و سواران او کار شورش بربرها را یکسره کرد؛ و شورش بربرها را در هم شکست.[14] عبدالملک و شامیان در وادی الفتح بر بربرها تاختند و آنان را از بین بردند، و چون یاغیانِ بربر در سه ستون سپاه متشکل بودند، بلج به شتاب هر چه بیشتر به مقابله برخاست و نخستین تجمع را متفرّق کرد و به سوی شهر شذونه تارانید. تجمع دوم در ناحیۀ قرطبه پراکنده شد، و تجمع سوم که از آن دو دیگر بزرگتر بود و شهر طُلَیْطُلَه را در محاصره داشت، در جنگی که در وادی سلیط (آرّیو دِ کازالته، شعبهای منشعب از ساحل چپ تاجه) رخ داد، بسختی شکست خورده و غنایم بسیاری به دست آوردند.[15]
بلج بن بشر و مدت کوتاه زمامداریش (124-123ق)[16]
پس از پیروزی عبدالملک بن قطن با کمک نیروهای شامی به فرماندهی بلج بن بشر، اوضاع را بسیار به زیان خود دید. از آن پس، عبدالملک انتظاری نداشت جز آن که این یاوران دست و پاگیرش را به خاک افریقیه بازگرداند. اما او حسن نیت نداشت و بر آن شد که بندهای قرارداد تا جایی که ممکن است به ضرر شامیان باشد. در ابتدا موضع بلج و یاورانش منطقی بود، زیرا در عمل به معاهده آمادگی خود را در برای بیرون رفتن از اندلس اعلام کردند. آنان براساس مفاد این قرارداد شرط کرده بودند که همه با هم به یک باره این منطقه را کنند و به منطقهای از آفریقا که میخواهند بروند و از عبدالملک بن قطن کشتى خواستند که عبور کنند؛ ولى نباید از جزیره خضراء (بهمین نام معروف است) بگذرند که بربریان بآنها حمله خواهند کرد. عبدالملک به آنها کشتى نداد و گفت: من فقط در جزیره مىتوانم بشما کشتى بدهم و در جاى دیگر وسیله ندارم. آنها گفتند: ما هرگز خود را دچار بربر نخواهیم کرد و به محلى که آنها در آنجا هستند نخواهیم رفت که دچار خطر شویم ما از آنها مىترسیم که ما را در سرزمین خود بکشند و نابود کنند. عبدالملک اصرار کرد که آنها مراجعت کنند[17] در این حین بلج و یارانش خود را ملزم به خروج از اندلس ندانستند، زیرا والی قرطبه از مفاد قرارداد خارج شده بود، خصوصاً اگر میپذیرفتند که به سبته بروند، در حقیقت خود را به دست بربرهای دشمن خود و صاحبان قدرت در آن منطقه در معرض هلاکت قرار میدادند. وقتی عبدالملک بر شامیان فشار آورد که از اندلس خارج شوند، شامیان به آسانی سپاه کوچک قرطبه را غافلگیر کردند و عبدالملک حاکم را از دارالحکومه به منزل دیگری در قرطبه بردند و رهبرشان بلج بن بشر را به جای او والی و حاکم بر اندلس کردند. این واقعه در اول ماه ذى القعده (همان سال) در سال 123(ه.ق) رخ داد. [18]
بلج بن بشر در شوال 124ق /742م، چند روز پس از این نبرد به مدت هفت روز زنده ماند و به دست عبدالرحمن بن علقمه لخمی (حاکم ناربونه) کشته شد، مرگ او در ماه شوال همان سال رخ داد. پس از وی ثعلبه بن سلامۀ عاملی را به جانشینی او برگزیدند.[21] مدت امارت و ولایت او یازده ماه بود. چون او مرد، پیروانش ثعلبة بن سلامه عجلى را بر خود امیر کردند، زیرا هشام بآنها دستور داده بود که اگر براى بلج حادثه رخ داد کلثوم را امیر کنید و اگر او نباشد ثعلبه امیر خواهد بود.[22] او هم زمام را در دست گرفت. در زمان او بربریان شوریدند او مرکز آنها را مارده (ماردین) قصد و آنها را قتل عام کرد هزار مرد هم از آنها اسیر گرفت و بقرطبه برد.[23]
ارتباط بلدیهای ساکن قرطبه با بلج بن بشر بن عیاض قشیری حاکم جدید قرطبه
بلج بن بشر و سپاهیانش در حین شورش و کشتن عبدالملک بن قطن مرتکب این خطا شدند که سلف خود را، علی رغم کهنسالی، شکنجه کردند، و اندکی بعد سپاهیان شامیش عبدالملک را که پیر و سالخورده شده بود از خآنهاش بیرون آورده و کشتند، و جسدش را به دار آویختند شامیان او را به انتقام خونهای که در قدیم در حجاز ریخته شده بود و هم چنین به سبب کینههای قدیمی کشتند. این واقعه اعلان شعله ور شدن آتش جنگ داخلی در میان عربهای بلدی[24] و سپاهیان شامی بود که این آتش جنگ تا حدود یک سال به طول انجامید. که بلدیها شکست را نپذیرفتند و حاضر به قبول حکومت بلج بن بشر در قرطبه نشدند، لذا با فرزندان عبدالملک بن قطن پیمان بستند و به گردآوری سپاه و تغذیه نیروی جنگی پرداختند تا این که دو لشکر در محلی به نام برطوره با یکدیگر روبه رو شدند و در این نبرد شامیان بر دشمنان خود پیروز شدند. اما رهبرشان بلج بن بشر را از دست دادند.[25]
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان