كلمات كليدي : تاريخ، پيامبر(ص)، بيعت، وفاداري، حكومت
نویسنده : محمد رضا فرخي
یکى از قدیمیترین سنتها و رسوم اعراب که نقش بسیار مهمى در زندگى سیاسى اجتماعى آن روز عرب داشت بیعت بود؛ زیرا افراد یک قبیله در پرتو بیعت، با رئیس قبیله پیمان وفادارى و دفاع مىبستند. بعدها این سنت به دوران اسلامى نیز منتقل و مورد تأیید قرار گرفت و از آن به عنوان یک راهبرد مهم جهت حاکمیت دین اسلام مورد استفاده قرار گرفت.
هر چند حاکمیت رسولخدا(ص) از ناحیه خداوند بود؛[1] اما بیعت، اعلام حضور و میثاق تبعیت مردم از رسولخدا(ص) و زمینهسـازى اعـمـال حاکمیت آن حضرت(ص) بود.
از این رو، بیعت، تجلیگاه حضور، اعلام وفاداری و مشارکت جدی و فعال مردم در اداره سیاسی جامعه در نظام سیاسی اسلام تلقی میشود.
واژه بیعت
بیعت در لغت به معنای زدن دست بردست دیگری برای ایجاب بیع و هم چنین به معنای مبایعت(بیعت خلیفه و امیر) و اطاعت از وی میباشد. این اطاعت و مبایعت، یک نوع عهد و پیمانی است که گویا شخص بیعت کننده و بیعت شونده آنچه را در توان دارند، خالصانه به دیگری واگذار مینمایند.[2]
بیعت در اصطلاح فقه سیاسی به معنای پذیرش خلافت، حکومت، خلیفه و حاکم مسلمان است؛ چنانکه ابنخلدون مینویسد: «بیعت، پیمان بر اطاعت است، مثل اینکه بیعت کننده با امیر خودش عهد مینماید که تسلیم فرمانهای او باشد، چه در امور شخصی و چه در امور اجتماعی مسلمین، و کیفیت بیعت چنان است که بیعتکنندگان دستان خود را در دست خلیفه میگذارند و آنها این کار را به جهت تاکید در تعهد و پیمانشان انجام میدهند. این کار چون شباهت به فعل خریدار و فروشنده کالا داشت؛ آن را بیعت نامگذاری کردند».[3]
از صاحبنظران معاصر هم، آقای عمید زنجانی در تعریف بیعت سیاسی آورده است که: گویی بین امت و امام قراردادی مبنی بر قبول اطاعت امام از طرف امت و قیام به قسط و عدالت از طرف امام منعقد میگردد و هر کدام از طرفین در برابر دیگری حقوق و تکالیفی را میپذیرد.[4]
اشکال بیعت
بیعت داراى اشکال مختلفى بود؛ مانند:
1. بیعت با گفتگوکردن و دست دادن(مصافحه) همراه بود؛ غالباً بیعت به این شکل بود.
2.بیعت فقط با گفتگوکردن(بدون مصافحه)[5] یا با فروبردن دست در آب بود؛[6] همانند بیعت رسولخدا(ص) با زنان.
3. بیعت مکاتبهاى؛ همانند بیعت نجاشى با رسولخدا(ص).[7]
بیعتهاى عصر نبوى
بیعت گرفتن رسولخدا(ص) به هنگامههای بحران، تدبیری اداری و بازدارنده در راستای تقویت بنیه روانی مسلمانان و اعلام مجدد دوستی و وفاداری به شمار میآید.
آنچه در مورد بیعت در زمان رسولخدا(ص) اهمیت دارد، محتوای این بیعتهاست. بیعت آنان با آن حضرت(ص)، نشانگر اظهار پایبندی فرد بیعتکننده در عمل به مسائل دینی و اطاعت از رسولخدا(ص) بوده است. در دوره رسالت، بیعت بدین معنا بود که مشرک به دلخواه خود اسلام را میپذیرفت. از آن جا که میبایست تعهدی در قبال این پذیرش مختار، وجود داشته باشد، با رسولخدا(ص) بیعت میکرد. از این پس او به عنوان عضوی از این جامعه درمیآمد؛ یعنی همانگونه که از حقوقی بهرهمند میشد، میبایست محدودیتهایی را نیز بپذیرد. [8] رسولخدا(ص) چندین مرتبه با مردم بیعت جمعی و عمومی داشتند:
الف) قبل از هجرت
1. نخستین بیعت:
بیعتِ حضرت علی(ع) و خدیجه(س) با رسولخدا(ص) بود که شرایط و پیمانهای اسلام را پذیرفتند. شرایطی همانند شهادت به توحید و رسالت و معاد و انجام احکام فقهی و اخلاقی و بیزاری از دشمنان. سپس رسولخدا(ص) دست خود را گشود و دست حضرت علی(ع) را در دست خود گذاشت و فرمود ای علی(ع) بر آنچه شرط کردم و از آنچه منع کردم، بیعت کن بعد فرمود ای خدیجه(س) دست خود را بالای دست علی(ع) قرار بده و بیعت کن و حضرت خدیجه(س) هم همانند حضرت علی(ع) بیعت کرد.[9]
2. بیعت عشیره:
بیعتی که در مکه و در جریان دعوت عشیره و بستگان خود صورت گرفت. رسولخدا(ص)، در اولین دعوت علنى، خطاب به آنان فرمود: «کدام یک از شما با من بیعت مىکند تا برادر و جانشین و همراه من باشد؟» کسى جز حضرت علی(ع) که کم سنترین فرد مجلس بود، دعوت رسولخدا(ص) را اجابت نکرد. این قضیه سه بار تکرار شد. در مرتبهى سوم رسولخدا(ص) دست خود را به نشانهى بیعت به دست حضرت علی(ع) زدند.[10]
3.بیعت عقبهى اول:
رسولخدا(ص)، در موسم حج و سایر اجتماعات مکه قبائل عرب را به دین اسلام دعوت میفرمود. در یکى از این اجتماعات که قبائل به مکه آمدند، شش نفر از مردم مدینه از قبیله خزرج نیز مانند سایر قبائل بدان شهر آمده بودند آن حضرت(ص) دعوت خویش را به آنها ابلاغ نمود .آنها دعوت رسولخدا(ص) را که آشتى و صلح و صفا را نوید مىداد، پذیرفتند و به یثرب بازگشتند و مردم را از دعوت رسولخدا(ص) آگاه نمودند و مردم نیز از این دعوت استقبال کردند؛ زیرا از یهودیان مدینه نسبت به ظهور پیامبرى در حجاز آگاه شده بودند.[11]
سال بعد، دوازده نفر از مردم یثرب که دو زن نیز در میان آنها بودند، موسم حج به مکه آمدند و در عقبه با رسولخدا(ص) بیعت نمودند که به خدا شرک نورزند و دزدى و زنا نکنند و فرزندان خود را نکشند و به کسى بهتان و افترا نزنند و در کارهاى نیک نافرمانى رسولخدا(ص) را نکنند.[12]
از زمان بیعت عقبه اول به بعد، هر کس که در جرگه مسلمانان قرار میگرفت، بایستی با رسولخدا(ص) بیعت میکرد. این بیعت به ویژه در لحظات حساس میتوانست رنگ سیاسی و فرمانبری را داشته باشد؛ زمینه چنین بیعتی در قرآن، مفهوم «عهد» و «عقد» بود. میتوان گفت که بیعت خود از مصادیق عهد و یا حتی مساوی آن بود. [13]
4. بیعت عقبهى دوم: یکسال پس از عقبهى اول، حدود هفتاد مرد و دو زن از مردم یثرب به مکه آمدند و در همان محل با رسولخدا(ص) ملاقات و بیعت نمودند. در جریان این بیعت بود که زمینهى هجرت آن حضرت به یثرب فراهم گردید. مواد این بیعت با عقبهى اول متفاوت بود. در اینجا بحث دفاع و جهاد مطرح گردید و رسولخدا(ص) فرمودند: با شما بیعت مىکنم بر اینکه همان گونه که از زنان و فرزندان خود دفاع مىکنید از من نیز دفاع کنید.[14] عباده بن صامت میگوید: ما با رسولخدا(ص) بیعت کردیم که در رکاب او بجنگیم و در سختى و راحتى، نشاط و خستگى مطیع و فرمان بردار باشیم و آنکه او را برگزینیم... و در راه خدا از سرزنش سرزنش کنندگان نترسیم.[15] در آخر تمام مردان دست در دست رسولخدا(ص) نهادند و بیعت کردند.[16] و با همان شرط هم با زنان بیعت کردند بدون اینکه با آنان مصافحه کنند.[17]
بدین ترتیب عنصر جدیدی در این بیعت افزوده شد و آن مسئله «دفاع» بود. از این پس نوعی تشکل نظامی نیز برای حفاظت از رهبری دین جدید صورت خواهد گرفت؛ در چنین تشکلی «قائد» کسی جز رسولخدا(ص) نخواهد بود. در واقع این قبیل بیعت، سابقهای در گذشته نیز داشت. وقت جنگ، افراد قبیله با «قائد» خود بیعت میکردند. نکته تازه این که این بار، مسئله جنبه قبیلهای نداشته و افراد مسلمان شده از همه قبایل، یک جبهه واحد دینی – سیاسی را تشکیل میدادند.[18] و نتیجه این بیعت و وفاداری ایجاد انضباط و تشکل سیاسی و در نهایت حکومت نبوی(ص) بود.
البته بیعتها و اعلام وفاداریهایی هم که به صورت انفرادی پس از بیعت عقبه گزارش شده نوعا بر اسلام، هجرت و جهاد بود؛ اما بعد از فتح مکه، فقط بر اسلام و جهاد بوده است. [19]
ب) پس از هجرت
رسولخدا(ص) پس از هجرت نیز تا زمان رحلت، بیعتهایى با افراد و قبایل مختلف داشتند:
1. بیعت رضوان(شجره): در ماه ذى قعده سال ششم هجرت بود که رسولخدا(ص) به قصد انجام عمره بسوى مکه حرکت کرد و براى اینکه قریش و سایر مردم بدانند که آن حضرت قصد جنگ ندارد و تنها به خاطر زیارت خانه خدا حرکت کرده احرام بست و هفتاد شتر نیز براى قربانى همراه خود برداشت، در حقیقت دادن این پیام به مکّیان بود که مسلمانان قصد جنگ ندارند و فقط براى زیارت به مکه مىروند، چون به حدیبیه، دهی در فاصله یک منزلی مکه و نُه منزلی مدینه رسیدند، مردم مکه راه را بر آنان بستند و مانع رفتنشان به مکه شدند. رسولخدا(ص) نخست کسی به نام خراش را بر شتر خود نشاند و به مکه فرستاد تا به بزرگان شهر بگوید که مسلمانان برای جنگ نیامدهاند و میخواهند خانه خدا را زیارت کنند و بازگردند؛ ولی مکیان شتر پیامبر را پی کردند و قصد کشتن خراش را داشتند که بعضی مانع شدند و او بازگشت. پیامبر عثمان را نزد آنان فرستاد و چون بازگشت وی دیر شد، شایع گردید که مردم مکه عثمان را کشتهاند. رسولخدا یاران خویش را گرد آورد و آنان بر سر جان خود با او بیعت کردند.[20]
این بیعت از آن جهت که مورد رضایت خداوند بود و خدا رضایت خود را از مؤمنان اعلام کرد،[21] به بیعت رضوان و از آن جهت که در زیر درختى به نام سمره واقع گردید، به بیعت شجره معروف شد. هدف از این بیعت انسجام هر چه بیشتر نیروها، تقویت روحیه، تجدید آمادگى رزمى سنجش افکار و آزمودن میزان فداکارى دوستان وفادار بود. این بیعت روح تازهاى در کالبد مسلمین دمید؛ چرا که دست به دست رسولخدا(ص) مىدادند و از صمیم دل اظهار وفادارى مىکردند. خداوند به این مؤمنان فداکار و ایثارگر که در این لحظه حساس با رسولخدا(ص) بیعت کردند چهار پاداش بزرگ داد که از همه مهمتر همین پاداش سخت یعنى رضایت و خشنودى او بود.[22] خبر این بیعت و وفاداری آن چنان رعب و وحشت در قلب مشرکان افکند که سبب شد آنها به یک صلح تن دهند، صلحی که در مجموع پایهای برای پیروزیهای آینده مسلمانان گردید. در آیه ده سوره فتح به این بیعت اشاره شده است.
2. بیعت النساء:
رسولخدا(ص) در مواردی از زنان نیز بیعت گرفتند. از مهمترین و معروفترین آنها بیعت عقبهى اول و بیعت پس از فتح مکه است که عنوان بیعت النساء نیز بر این دو اطلاق شده است.
پس از فتح مکه و شکستن بتها رسولخدا(ص) با مردم تازه مسلمان بیعت کردند. ابتدا با مردان بیعت کردند که به گفتهى طبرى این بیعت بر اسلام بود؛ سپس رسولخدا(ص) زنان را نیز براى بیعت فراخواندند و با آنها بیعت کردند.[23] مواد و مضمون آن طبق آیهى دوازده سورهى ممتحنه عبارتاند از: به خدا شرک نورزند؛ دزدى نکنند؛ زنا نکنند؛ فرزندان خود را نکشند؛ به شوهران خود خیانت نکنند؛ و در هیچ معروفى نافرمانى رسولخدا(ص) را نکنند.[24] مواردى که در این بیعت آمده است با آن چه در بیعت عقبه اول یاد شده مشابهت دارد. در اینجا نیز مواد بیعت در آیهى شریفه به خوبى بیان شده و صحبتى از امر حکومت و اعطاى حاکمیت و ریاست نیست.
3.بیعت غدیر:
رسولخدا(ص) در بازگشت از آخرین حج خود در محلى به نام غدیرخم توقف کردند و فرمودند: «کسانى که به جلو رفتهاند برگردند و کسانى که عقب ماندهاند برسند.» وقتى جمعیت در محل جمع شدند، رسولخدا(ص) به نحوى که همهى حاضران صداى آن حضرت را مىشنیدند، خطبهاى ایراد فرمودند و ضمن آن خبر از پایان عمر شریفشان دادند و پس از بیان حدیث ثقلین سپس دست حضرت علی(ع) را بالا بردند و فرمودند: «هر که من مولاى اویم این على مولاى اوست. خدایا، دوست بدار کسى را که او را دوست مىدارد و دشمن بدار کسى که با او دشمن است.» بعد دستور دادند که حاضران با حضرت علی(ع) بیعت کنند و به آن حضرت تبریک بگویند. رسولخدا(ص) به ابوبکر و عمر فرمودند: «با علی(ع) به ولایت بعد از من بیعت کنید.» آنها سؤال کردند: آیا این امر از خدا و رسولخدا(ص) است؟ رسولخدا(ص) فرمود: «آیا امرى به این عظمت از طرف غیر خداوند است؟ بله امرى از خدا و رسولخدا(ص) است.» سپس آنها بیعت کردند.[25]
در این بیعت علاوه بر تأکید بر ابراز وفادارى نسبت به رسولخدا(ص) و دستور آن حضرت(ص)، اعطاى حکومت و ولایت نیز مشاهده مىشود، به ویژه در آنجا که رسولخدا(ص) دستور مىدهند با حضرت علی(ع) به ولایت بعد از من بیعت کنید.
خلاصه این که، بیعت یک نوع اعلان وفاداری و مشارکت مردم با حکومت و پشتیبانی مردم از حکومت است که اگر چنین پشتیبانی نباشد، حکومت در خطر قرار میگیرد، به این ترتیب مشارکت مردم در پاسداری از حکومت نقش سرنوشتساز دارد و ماهیت آن تعهد، اطاعت و یاری میباشد که در مقام اجرا نه انتخاب نقش اصلی را ایفا می کند. و ما در سیره رسولخدا(ص) چند نوع بیعت مشاهده کردیم که به حسب مورد و محلِ احتیاج تفاوت داشتند:
1ـ بیعت دعوت
2ـ بیعت جهاد
3ـ بیعت امارت و ولایت
همه این بیعتها به معنای اطاعت و تعهد به فرمانبرداری از خدا و رسولخدا(ص) است؛ ولی هر یک ماهیتی متمایز از دیگری دارد .بیعت دعوت به معنای تعهد به پاسداری از دعوت و پایداری در مقابل تهاجمها و مبارزهطلبیهای جاهلیت است. بیعت جهاد، تعهد به اطاعت از امر نظامی و تحمل تلخیها و مشکلات نبرد است و بیعت امارت به معنای تعهد به قبول امارت و ولایت و اعتراف به حق اطاعت برای حاکم است.[26]