كلمات كليدي : عبدالرحمن بن خالد بن الوليد، معاوية بن ابي سفيان، حمص، روم، صفين
نویسنده : فاطمه كرمعلي
ولید بن مغیره چند فرزند داشت: خالد که به سیفالله معروف شد؛ عمارة، قیس که در جنگ بدر در حالی که کافر بود کشته شد؛ و هشام که روز فتح مکه ایمان آورد و عبدشمس؛ و ولید که قبل از فتح به مدینه هجرت کرد.
ولید نیز چند فرزند داشت: خالد بن ولید و مهاجر و عبدالرحمن که والی جزیره شد و در صفین همراه معاویه حضور داشت و عبدالله که در عراق کشته شد، مادرشان دختر انس بن مدرک الخنثمی بود، فرزند دیگر خالد، سلیمان بود که کنیه خالد از او گرفته شده است، عبدالرحمن، پسر خالد هم پسری داشت به نام مهاجر و مهاجر فرزندی داشت به نام خالد که زهری از او روایت کرده است، فرزندان خالد بن ولید زیاد شدند تا به حدود چهل مرد رسیدند و همه آنها در شام بودند، سپس در اثر طاعون از بین رفتند و نسلی از آنها باقی نماند.[1]
پدر عبدالرحمن
خالد بن ولید که کنیهاش ابوسلیمان بود، در صفر سال هشتم قبل از فتح مکه اسلام آورد فرماندهی جنگهای بسیاری را بر عهده داشت از جمله: فرماندهی لشکر شام در زمان ابوبکر[2] فرماندهی در زمان عمر بن خطاب برای فتح دمشق،[3] فرماندهی سپاه در جنگ یمامه[4] در زمان عمر نیز فرمانداری رها و حران و رقه و تل موزون و آمد به او داده شد که خالد یک سال در آنجا ماند و سپس مستعفی شد.[5]
در خلال به اصطلاح دلاوریها و رشادتهای بسیاری که خالد از خود نشان داد، برخی جنایات وی همچون قتل مالک بن نویرة و دست درازی به همسرش[6] از نگاه تاریخ مخفی نمانده است.
شخصیت عبدالرحمن
عبدالرحمن زمان پیامبراکرم(ص) را درک کرد؛ ولی از ایشان روایتی حفظ ننمود و یا نشنید، پدرش خالد بن ولید از بزرگان صحابه و سالخوردگان آنان بود و عبدالرحمن از سوارکاران ماهر و از شجاعان قریش بود و دارای برتری و بزرگواری و کرامت بود جز این که او بر خلاف برادرش مهاجر بن خالد از علی(ع) و بنیهاشم روی گردان بود و برادرش مهاجر دوستدار علی(ع) بود و به همراه آن حضرت در جنگ جمل و صفین حاضر بود و عبدالرحمن همراه معاویه در جنگ صفین حضور داشت.[7]
صاحب پرچم در جنگ صفین
معاویه وقتی تصمیم بر رفتن به صفین گرفت، مردم شام را گردآورد و أبا اعور سلّمی را بر پیشانی سپاه، بسر بن أرطاة را بر کنارهی لشکر، عبیدالله بن عمر را بر سواران قرار داد و پرچم را به عبدالرحمن بن خالد بن ولید سپرد،[8] عبدالرحمن از شجاعان عرب بود و پرچم را به پیش میبرد و به هر چیز میخورد آن را نابود میکرد.[9]
گواه بر پیمان نامه حکمیت
این پیمان نامهای است که علی بن ابیطالب و معاویة بن ابیسفیان و شیعیان ایشان موافقت کردند که به موجب آن به حکم قرآن و سنت پیامبر(ص) راضی باشند، حکومت علی(ع) بر مردم عراق از حاضر و غایب آنان مسلم است و حکومت معاویه بر حاضر و غایب اهل شام مسلم است [...] علی(ع) و شیعیان او به عبدالله بن قیس (ابوموسی اشعری) راضی شدند که داور و ناظر باشند [...] از سوی مردم عراق حسن و حسین(ع) دو پسر علی(ع) و عبدالله بن عباس و عبدالله بن جعفر بن ابیطالب و [...] گواه این عهدنامهاند و از سوی مردم شام حبیب بن مسلمه فهری، ابوالأعوار سلمی و [...] و عبدالرحمن بن خالد بن ولید و [...].[10]
دعای علی(ع) و معاویه
هنگامی که امام علی(ع) نماز صبح و مغرب را به جا میآورد و نمازش به اتمام میرسید میگفت: بارالها معاویه و عمرو و ابوموسی و حبیب بن مسلمه و ضحاک بن قیس و ولید بن عقبه و عبدالرحمن بن خالد بن الولید را لعنت کن. این خبر به معاویه رسید و او هم وقتی دست به دعا بر میداشت، علی(ع) و ابن عباس و قیس بن سعد و حسن(ع) و حسین(ع) را لعنت میکرد. [11]
پیروی از معاویه
وقتی امیرالمؤمنین علی(ع) به شهادت رسید، مردم شام به سوی بیعت با معاویه فراخوانده شدند و عبدالرحمن بن خالد بن الولید به معاویه گفت: ما مؤمن هستیم تو نیز امیرالمؤمنین هستی.[12]
فرمانده سپاه برای جنگ در سرزمین روم
عثمان بن معاویه نوشت که به سوی سرزمین روم لشکرکشی کند پس یزید بن الحر العبسی را فرستاد سپس عبدالرحمن بن خالد بن الولید را بر تمام لشکر تابستانی فرستاد، سپس او را عزل کرد و سفیان بن عوف الغامدی را ولایت داد، سفیان در خشکی بیرون میرفت و در دریا جنادة بن ابیامیه را جایگزین میکرد، پیوسته چنین بود تا سفیان مرد پس معاویه عبدالرحمن بن خالد بن الولید را والی نمود، سپس عبیدالله بن رباح و زمستان را در سرزمین روم به سر برد.[13]
در سال 44ق عبدالرحمن بن خالد بن الولید آهنگ سرزمین روم کرد تا به قلونیه (ناحیهای در روم) رسید، در سال 45 عبدالرحمن به جنگ زمستانی روم رفت و به انطاکیه رسید.[14]
عامل عثمان در حمص
به معاویه خبر رسید که گروهی از اهل دمشق به اشتر و یارانش نشست و برخاست میکنند، معاویه به عثمان نوشت که همانا تو به سوی من گروهی را فرستادهای که در سرزمینشان فساد میکنند و ایمن نیستم که در طاعت از جانب من فساد کنند و چیزهایی که نیکو نیست تعلیم میدهند تا اینکه امنیت و سلامتشان به فساد و شر تبدیل شده و راه راستشان ناموزون گشته است، سپس عثمان به معاویه نوشت و به او امر کرد که آنها را به سوی حمص بفرستد پس این چنین کرد و والی حمص عبدالرحمن بن خالد بن الولید بن المغیره بود.[15]
زمانی که عباس بن ولید والی حمص شد به بزرگان اهل حمص گفت: ای اهالی حمص چه میشود که شما امیری از امیران خود را یاد نمیکنید، آنچنان که از عبدالرحمن بن خالد یاد میکنید؟ عدهای از آنها گفتند: زیرا او بر بزرگان ما احسان میکرد، خطاهای ما را میبخشید، [از روی تواضع] در آستانه خانه هامان مینشست و در بازارهای ما رفت و آمد میکرد و به عیادت بیماران ما میآمد و در تشییع جنازه مردگان ما شرکت میکرد و با ستمدیدگان ما با انصاف رفتار مینمود.[16]
عثمان مرد در حالی که در شام معاویه حاکم بود و عامل معاویه در حمص عبدالرحمن بن خالد بن الولید بود و در قنسرین حبیب بن مسلمة و در اردن ابوالأعور بن سفیان و در فلسطین علقمة بن حکیم الکنانی و در بحر عبدالله بن قیس الغزاری و در قضا ابوالدرداء.[17]
معاویه حیلهگر
معاویه بزرگان قریش را به قتل میرساند، بدون اینکه برای مردان بنیامیه استثنایی قائل شود، در این راه خیانت کرد به عبدالرحمن بن ابیبکر و عائشه و عبدالرحمن بن خالد بن الولید و سعد بن ابیوقاص و الحسن بن علی(ع).[18]
مرگ عبدالرحمن
در سال چهل و ششم هجری عبدالرحمن بن خالد بن الولید از سرزمین روم به حمص بازگشت و آن گونه که گفتهاند ابن أثار نصرانی شربتی زهرآگین به او داد و او را کشت.
سبب هلاکت عبدالرحمن
آن چنان که در روایت مسلمة بن محارب آمده: عبدالرحمن بن خالد بن الولید به سبب کارهای پدرش و جنگها و دلیریهایی که در سرزمین روم داشت در شام اعتباری یافته بود و مردم آن جا به وی متمایل بودند چندان که معاویه از او بیمناک شد.[19] در تاریخ آمده است: هنگامی که معاویه در صدد زمینه سازی برای بیعت با یزید بود برای اهل شام خطبه خواند و گفت: ای اهالی شام همانا من به پیری رسیدهام و اراده کردهام پیمان ببندم برای مردی که قوام کار شما باشد و همانا من مردی از شما هستم، پس نظر خود را بیان کنید و بیعت کنید و متحد شوید، گفتند ما به عبدالرحمن بن خالد رضایت داریم، این امر بر معاویه گران آمد و در نزد خودش پنهان داشت[20] و از او بر خود ترسید از آن جهت که مردم به او متمایل بودند و به ابن أثال گفت که برای کشتن عبدالرحمن چارهای بیندیشد و تعهد کرد که اگر او را به قتل برساند تا زنده است از او خراج نگیرد و خراجگیری حمص را به او بسپارد، پس از مسموم شدن عبدالرحمن و قتل وی معاویه تعهدی را که به ابن أثال کرده بود انجام داد و را خراجگیر حمص کرد و خراج او را هم بخشید.[21] و هیچ کدام از خلفای پیش از معاویه نصرانیان را به کار نگماشته بودند، پس خالد بن عبدالرحمن بن خالد بن ولید با شمشیر به ابن أثال حمله کرد و او را کشت و معاویه چند روزی خالد را زندانی کرد سپس دیه اش را از او گرفت و او را قصاص نکرد.[22]
[1] - اندلسی، ابن حزم (م 456)، جمهرة أنساب العرب، دار الکتب العلمیه، بیروت 1418، چاپ اول، صفحه 147.
[2] - یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب ابن واضح (م بعد 292)، تاریخ یعقوبی، مترجم محمد ابراهیم آیتی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ ششم، 1371 شمسی، جلد دوم ص 19.
[3] - ابو عمرو خلیفة بن خیاط بن أبی هبیرة اللیثی الصفری ملقب بشباب (م 240) تاریخ خلیفه بن خیاط، تحقیق فواز، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول 1415، 1995، صفحه 67.
[4] - طبری، محمد بن جریر (م 310)، تاریخ الطبری، مترجم ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، چاپ پنجم، 1375 شمسی، جلد سوم، صفحه 349.
[5] - یعقوبی، پیشین، جلد دوم صفحه 46.
[6] - یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، پیشین، جلد دوم، صفحه 10.
[7] - ابوعمرو یوسف بن عبدالله بن محمد بن عبدالبر (م 463)، الأستیعاب فی معرفة الاصحاب، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت، دار الجیل، چاپ اول، 1412/1992، جلد دوم، صفحه 829.
[8] - دینوری، ابن قتیبه (276)، الامامة و السیاسة، مترجم سید ناصر طباطبایی تهران، ققنوس، 1380 شمسی، صفحه 134.
[9] - دینوری، ابوحنیفه احمد بن داود (م 283)، الأخبار الطوال، مترجم محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نی، چاپ چهارم، صفحه 228.
[10] - دینوری، ابوحنیفه احمد بن داود (م 283)، پیشین، صفحه 240.
[11] - منقری، نصر بن مزاحم (م 212) وقعة الصفین (پیکار صفین)، مترجم: پرویز اتابکی، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، چاپ دوم، 1370 شمس، صفحه 766.
[12] - دینوری، ابن قتیبه، م: ناصر طباطبایی، پیشین، صفحه 186.
[13] - ابو عمرو خلیفة بن خیاط، پیشین، صفحه 107.
[14] - یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، پیشین، جلد دوم، ص 175.
[15] البلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، جمل من أنساب الاشراف، تحقیق احسان عباس، بیروت، دار الفکر، جمعیة المستشرقین الألمانیة، 1979/1400، جلد پنجم، صفحه 532.
[16] - الجزری، عزالدین بن الأثیر ابوالحسن علی بن محمد (م 630)، اسد الغابه فی معرفة الصحابة، بیروت، دار الفکر، 1409/ 1989، جلد سوم، صفحه 336.
[17] - طبری، محمد بن جریر، پیشین، ج 4، ص 421.
[18] - طائی، نجاح، السیرة النبویة، مؤسسة البلاغ، بیروت، 1422، چاپ اول، جلد دوم، صفحه 292.
[19] - الطبری، محمد بن جریر، پیشین، جلد 7، صفحه 2793.
[20] - ابو عمرو، یوسف بن عبدالله بن محمد بن عبدالبر (م 463) پیشین، جلد دوم، صفحه 829.
[21] - الطبری، محمد بن جریر، پیشین، جلد 7، صفحه 2793.
[22] - یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، پیشین، جلد دوم، صفحه 152.