كلمات كليدي : تاريخ، اسلام، عبدالله، مسعده
نویسنده : طاهره رضايي
عبدالله معروف به فزاری[1] پسر مسعده بن حکمه بن مالک بن حذیفه بن بدر و مادرش حکمه فاطمه که او را «ام قرفه بنت ربیعه بن بدر» میگفتند، بود.[2] عبدالله بن مسعده غلامی سیاه چهره بود که پیامبر او را به دخترش فاطمه زهرا(س) هدیه دادند و حضرت زهرا(س) نیز او را آزاد کردند.[3] عبدالله تا مدتی در کنار حضرت امیرالمؤمنین(ع) بود. اما بعدها به دلیل حیلهها و ترفندهای معاویه، عبدالله بن مسعده از دشمنان سرسخت امام علی(ع) شد.[4] چنانکه در جنگ صفین در سپاه مقابل امام علی(ع) قرار داشت و یکی از یاران و همراهان معاویه بود.[5] مورخان به او لقب «صاحب الجیوش» را دادند، زیرا در زمان معاویه بن ابیسفیان و یزید بن معاویه، فرماندهی بسیاری از لشکرکشیهای به روم به عهدۀ او بود.[6]
همکاری عبدالله بن مسعده با معاویه برای جانشینی یزید
معاویه برای بیعت گرفتن از مردم جهت جانشینی فرزندش یزید، از هیچ حیله و ترفندی دریغ نمیکرد، به گونهای که بنا بر نقل تاریخ زمانی که نمایندگان نواحى مختلف دمشق نزد معاویه گرد آمدند، معاویه، ضحاک بن قیس را فرا خواند و به او گفت: وقتى که من از سخن گفتن فارغ شدم، از من اجازه بخواه و پس از آن در مورد برگزیدن یزید به عنوان جانشین من سخن بگو. معاویه از طرف دیگر به عبدالرحمن بن عثمان ثقفى و عدهاى دیگر فرمان داد تا پس از سخن گفتن ضحاک بن قیس برخیزند و سخنان وى را تأیید کنند؛ به طوری که پس از ضحاک، عبدالرحمن بن عوف و بعدش عبدالله بن عثمان و تنی چند به تایید سخنان معاویه صحبت کردند، در میان آنان عبدالله بن مسعده نیز بود که در تأیید سخنان معاویه چنین گفت:
«خداوند تو را بر ما خلیفه قرار داده است و تو را به کرم و بخشش مخصوص گردانیده است. خداوند تو را سپر دوستان خود قرار داده است و عذابى براى دشمنان خدا. خداوند به واسطه تو کوران را شفا مىبخشد و دشمنان را به واسطه تو هدایت مىکند. فرزند تو یزید بهترین مردم نسبت به رعیت خود است. او براى جانشینى تو سزاوارترین است. او نسبت به زمانه آشنایى کامل دارد و در مورد دشمنان مردم به سختى رفتار مىکند. او بهترین کسى است که براى خلافت آفریده شده است، در حالى که تو در کارت از همه توانمندتر هستى، وصیت خدا را در نظر گیر و از خود محافظت کن. از خداوند مىخواهیم تا امیرالمؤمنین همواره در نعمت خداوند مغروق باشد[7]»
عبدالله بن مسعده در دربار معاویه و از ملازمان و همنشینان او در بسیاری از مکانها بود؛ به طوری که خود ابنمسعده فزارى میگوید: معاویه در یکى از ولایتهاى شام فرود آمد و بر روى بامى بر کنار راه فرشى براى وى گستردند. به من اجازه حضور داد که با وى نشستم، قطارها و بارها و اسبها از آن جا مىگذشت. گفت: «اى ابن مسعده، خدا ابوبکر را رحمت کند، دنیا را نخواست، دنیا نیز او را نخواست؛ اما عمر یا گفت ابن حنتمه دنیا او را خواست؛ اما او دنیا را نخواست. عثمان از دنیا بهره گرفت، دنیا نیز از او بهره گرفت؛ ولى ما در دنیا غوطه زدیم.»[8]
قضیه دیگری نیز در تاریخ نقل شده که چگونگی روابط ابن مسعده را با معاویه بیان میکند، گویند که معاویه یک کنیز زیبایی و خوش سیمایی داشت، و به دلیل زیبایی و علاقهای که به آن کنیز داشت، میخواست که او را به فرزندش یزید بن معاویه بدهد؛ اما به خاطر اشکال شرعی که در این مورد وجود داشت، نتوانست که او را به یزید بدهد، از این رو معاویه آن کنیز را به عبدالله بن مسعده داد و به او گفت که این کنیز مال تو باشد تا از او فرزندانی زیبا چهره داشته باشی.[9]
فعالیتهای سیاسی عبدالله بن مسعده
الف)حمله به تیماء
در سال 39 هجری بود که معاویه، عبدالله بن مسعده فزارى را با یک هزار و هفتصد نفر به سوى تیماء فرستاد و گفت که به هر کس از مردم بادیه عبور کردی زکات او را بگیر و هر که از دادن زکات مال خویش امتناع ورزید، خونش را بریز، آنگاه بسوى مکه و مدینه و حجاز برو و با اهالی آنان نیز به همین صورت برخورد کن[10] و در این اقدام عبدالله بن مسعده، تعداد بسیاری از اقوام و خویشانش با او به مخالفت برخاستند.
زمانی که خبر حمله عبدالله بن مسعده به امام علی(ع) رسید، امام مسیب بن نجبه فزارى را برای مبارزه با عبدالله فرستاد. مسیب در تیماء به عبدالله بن مسعده رسید و تا ظهر با عبدالله به سختی جنگید. مسیب به عبدالله حمله کرد و سه ضربه شمشیر به او زد؛ اما به دلیل اینکه عبدالله هم قبیله مسیب بود، مسیب قصد کشتن او را نداشت، به همین خاطر به او امان داد و گفت، «فرار، فرار».
پس از آن ابن مسعده با بیشتر همراهان خود وارد قلعه شدند و بقیه همراهانش بسوى شام گریختند، بدویان، شتران زکات را که همراه ابن مسعده بود، غارت کردند. مسیب عبدالله بن مسعده و همراهانش را سه روز در محاصره داشت. پس از آن هیزم پاى در قلعه ریختند و در را آتش زدند، زمانی که آتش مشتعل شد و ابن مسعده و یارانش خطر هلاک شدن را حس کردند، از دیوارهای قلعه بالا شدند و گفتند: «اى مسیب ما قوم توایم»[11] مسیب دلش به رحم آمد و از طرفی دوست نداشت که آنان را بکشد، به همین دلیل گفت که آتش را خاموش کنند و بعد به یاران خویش گفت: خبرگیرانى پیش من آمدهاند و گفتهاند که سپاهى از شام سوى شما مىآید، و آنگاه همه به یکجا فراهم شدند، شبانگاه ابن مسعده با یاران خویش حرکت کرد و سوى شام رفت. عبدالرحمان شبیب گفت: «براى تعقیب آنها حرکت کنیم.»؛ اما مسیب نپذیرفت.[12]
عبد الرحمان گفت: «به امیرمؤمنان خیانت کردى و در کار آنها نفاق آوردى.»[13]
ب) لشکر کشی به سرزمین روم
همان طور که قبلاً بیان شد، عبدالله ابن مسعده در بسیاری از لشکرکشیها به سرزمین روم فرماندهی لشکر رابر عهده داشت، که در این جا به صورت نمونه دو مورد از فرماندهی عبدالله بن مسعده در لشکرکشی به سرزمین روم را بیان میکنیم.
در سال 52 هجری سفیان بن عوف به جنگ با رومیان به سرزمین روم رفت. اما در آنجا از دنیا رفت و جانشین خود را عبدالله ابن مسعده قرار داد. و به این ترتیب او در این لشکر کشی به سرزمین روم، فرماندهی لشکر کشی سپاه را بر عهدۀ داشت.[14]
بار دیگر نیز عبدالله ابن مسعده، درسال 53 به دستور معاویه به سرزمین روم لشکر کشی کرد.[15]
ج) همکاری در آتش زدن کعبه
عبدالله بن زبیر از بیعت با یزید که او را مست شرابخواره مینامید، امتناع ورزید. به همین دلیل یزید ابن معاویه، سپاه پنج هزار نفری به فرماندهی مسلم بن عقبه، که از فلسطین هزار مرد به فرماندهى روح بن زنباع جذامى، و از اردن هزار مرد به فرماندهى حبیش بن دلجه قینى، و از دمشق هزار مرد به فرماندهى عبدالله بن مسعده فزارى،[16] و از مردم حمص هزار مرد بفرماندهى حصین بن نمیر سکونى، و از قنسرین هزار مرد بفرماندهى زفر بن حارث کلابى و... بود، به جنگ با عبدالله بن زبیر فرستاد. [17]
مسلم بن عقبه، بقصد جنگ با ابن زبیر از مدینه بیرون رفت و آهنگ مکه کرد و چون بگردنه مشلل[18]رسید، مردنى شد و حصین بن نمیر را جانشین خود ساخت.[19]
سپاه حصین بن نمیر به مکه آمد و در حرم با ابن زبیر آغاز به جنگ کرد و آتشها به سوى ابن زبیر انداختند تا آن که کعبه را سوزانید، و عبدالله بن عمر لیثى قاضى ابن زبیر، هر گاه دو سپاه روبرو مىشدند، بر کعبه مىایستاد و با صداى بلند فریاد مىزد: اى مردم شام، این حرم خداست که در جاهلیت براى پرنده و شکار هم جاى امنى بوده است، پس اى مردم شام از خدا بترسید. اما شامیان فریاد مىزدند: اطاعت، اطاعت، حمله، حمله، پیشروى پیش از رسیدن شب .[20]
این وضع ادامه داشت تا آن که کعبه آتش گرفت و یاران ابن زبیر گفتند: آتش را خاموش مىکنیم. لیکن آنان را جلو گرفت و خواست که مردم براى کعبه به خشم آیند. پس بعضى مردم شام گفتند: حرمت (کعبه) و اطاعت (خلیفه) فراهم شدند و اطاعت بر حرمت غلبه کرد.[21] آتشسوزى کعبه در سال 63 روى داد.[22]
د) نبرد با مصعب بن عبدالرحمان
محمد بن سعد از محمد بن عمر واقدى، از نافع بن ثابت، از یحیى بن عبّاد، از پدرش نقل مىکند: روزى از روزهاى نبرد (جنگ میان حصین بن نمیر با عبدالله ابن زبیر) حصین بن نمیر گروهى خشن را به جنگ ما فرستاده بود که عبدالله بن مسعدة فزارى هم با ایشان بود. آنان نخست شروع به دشنام دادن ما کردند و بدترین و ناسزاترین دشنامها را نثار ما کردند. پدرم سخت بر آشفته شد و گفت: جنگ را با نفرین و دشنام چه کار است. این کار زنان است و سپس خطاب به مصعب بن عبدالرحمان گفت: با ما حمله کن. مصعب همچون شترى که با خشم حمله کند، حمله کرد. پدرم هم حمله کرد. من هم همراه گروهى از قوم خویش از پى آن دو حمله کردیم.[23]
چنین دیدم که شمشیرها براى لحظهایى از حرکت باز ماند و در همان حال سرها و بازوهاى مردان همچون خیار به دو نیم مىشد.
چون به عبدالله بن مسعده رسیدیم، مصعب چنان ضربتى با شمشیر به عبدالله زد که دامن زره او را برید و شمشیر به رانش رسید. ابن ابى ذراع هم از سوى دیگر ضربتى به او زد و او را زخمى دیگر زد. با وجود این که تصور نمىکردم که پس از آن به جنگ ما بیاید؛ ولى او همچنان که زخمى بود، میان قرارگاه خودشان پایدارى مىکرد تا سرانجام برگشتند و از مکه رفتند.[24]
سرانجام عبدالله ابن مسعده
عبدالله بن مسعده پس از نبرد با مصعب بن عبدالرحمان و شکستی که از او خورد دیگر به میدان جنگ نرفت و تا دوران مروان بن حکم زندگی کدر و سرانجام در سال 65(ه.ق) درگذشت.[25]