كلمات كليدي : تاريخ، امويان، ميسره مدغري، بربرها، سپاهيان شام، اندلس، بني اميه
نویسنده : طلعت ده پهلواني
میسره نامی از قبیله مطغره در قیروان زندگی میکرده که طبق گفته منابع وی در ابتدا سقّایی بود که در مساجد قیروان آب فروشی میکرد. اما به احتمال در ابتدا طلبه بوده است، چه افکار و اعمال او نشان میدهد که دین اسلام را میشناخته است و از مبانی و اصول آن شناخت اصیلی داشته است.
[1] اما این سخن صحت ندارد؛ چون ابن خلدون تأکید میکند که نامبرده رئیس قبیله مدغره [مطغره]
[2] و شاید هم وابسته یکی از خاندانهای بزرگ این قبیله بوده است وانگهی رویدادهای بعدی نشان میدهد که وی از یک وابستگی شدید (عصبیت)و پر اهمیت قبیلهای برخوردار بوده است این نکته قطعی میباشد که میسره در مجالس علمی مساجد قیروان رفت و آمد داشته و مردی باهوش، بلند پرواز و ماجراجو بوده است. مذهب صفریه یکی از مذاهب خارجی که حد واسط میان تندروی ازارقه و نجدات و میانهروی اباضیه بود، این مذهب را که عکرمه وابسته عبدالله بن عباس محدث مشهور مغرب (قیروان) ایجاد کرد و میسره مدغری یکی از نخستین رهبران این مذهب بود.
[3] او اصول اعتقادی صفریه را، راهی برای رسیدن به آرزوها و اهداف خود یافت، لذا این مذهب را پذیرفت و درصدد ترویج آن برآمد و ایالت طنجه را برای ترویج این مذهب انتخاب کرد.
[4] وی خود را فقیر، حقیر یا حقور نامید
[5] و به پیروی از او برخی از مورخان معاصر مغرب عبدالعزیز ثعالبی او را به حقیر ملقب کردند، تا خروج او از دین اسلام را تأکید کرده، وی را متهم به ارتداد کنند.
[6]
میسره مدغری و زمینههای قیام وی
عبیدالله بن حبحاب استاندار بخش غربی جهان اسلام از رفح تا اقیانوس اطلس و افریقیه و مغرب میانه و دور تا سجلماسه و سوس و آنگاه سراسر اندلس، فرمان میراند.رفتارهای نامناسب و ذهنیت عربی محض سر میداد به گونهای که جز به تازیان و مصالح و منافع آنها نمیاندیشید و به مصالح بومیان اصلاً توجهی نداشت که هیچ، بلکه احساسات آنها را جریحهدار هم میساخت که همین تعصبات باعث ایجاد نارضایتی و شورشهایی توسط اقوام بومی این منطقۀ وسیع شد.[7]طبیعی بود که بربرها از این نحوه رفتار به خشم آیند به ویژه آن که به عنوان نیروهای مجاهد در ارتش خلیفه خدمت میکردند.به ویژه آن که شمار زیادی از خوارج در میان بربرها نفوذ کرده بودند و به استناد به این که این کارهایی که کارگزاران حکومت برای آنها انجام میدادند غیرشرعی و مخالف با روح اسلام است، بربرها را به قیام در برابر بنیامیه و عمال آنها ترغیب کردند. در این اثنا بربرهای زناتی برغواطه رهبر توانایی به نام میسره مدغری ظهور کرد.هم چنین وی در سپاه کارگزاران شرکت داشته و شخصاَ شاهد بدرفتاری بربرها با تازیان بوده است، لذا وقتی به میان قبیلۀ خود به منطقه «ریف»بازگشت، شروع به بیان این تبعیضهای ناروا کرد و خواهان آن شد که در سپاه اسلام میان تازیان و بربرها به یکسانی رفتار شود.جمع کثیری به میسره پیوستند و دعوتگران خوارج نیز گفتههای او را تأیید کردند و به قیام و شورش ترغیبش کردند؛ اما، میسره و گروهی از آنان به دمشق رفتند و مدتی در آنجا ماندند بدون آن که بتوانند خلیفه را ملاقات کنند یا کسی به حرف آنان گوش دهد، به کلی از عدالت ناامید شدند و درصدد قیام برآمدند.از دیگر زمینههای قیام، واقعه حره در سال 63(ه.ق)بود که در پی آن گروه بزرگی از مردم حجاز، خصوصاً انصار، به مغرب و اندلس مهاجرت کردند که به صفوف دشمنان بنیامیه پیوستند و دیگر اینکه پس از کشته شدن عبدالله بن زبیر در سال 73و گوشمالی زبیریان -که بیشتر از انصار بودند-به دست عبدالملک بن مروان موج دیگری از مهاجرت انصار به این مناطق به وقوع پیوست، در میان این مهاجران، مبلغان سیاسی فراوانی بودند که مانند بربرها میاندیشیدند و مطالبات آنها را تأیید میکردند از این رو با استقبال بربرها مواجهه شدند، و در میان قبایل آنها نفوذ کردند و در برخی از محافل بربری زمینههای قیام آماده شد.[8]
میسره مدغری و قیام وی
در آن هنگام که میسره مشغول ترویج مذهبش در میان قبیله خود (مدغره)، بود، شروع به جلب هواردار و تحریک آنان برضد عربها و حکمرانان ایشان کرد، دیری نپایید که آنان را با خود هم عقیده کرد، و پرچم عصیان را برافراشتند، و اندکی بعد دامنه دعوت، مکناسه را نیز در برگرفت و افراد این قبیله به میسره و قوم او پیوستند[9]کارگزار امویان در ایالت طنجه، عمر بن عبدالله مرادی بود که تعصب شدید عربی داشت و بیاعتنا به احساسات بربرها به آنها ستم و اجحاف روا میداشت.
بالاخره میسره و یارانش فرصت قیام علنی علیه بربرها را به دست آوردند؛ زیرا عبیدالله بن حبحاب در سال 122(ه.ق)فرمانده خود حبیب بن ابی عبیده را به همراه بهترین نظامیان خود به جنگ سیسیل فرستاد.[10]سپاهیان میسره با استفاده از فرصت دوری سپاهیان عبیدالله بن حبحاب، هوارداران خود را بسیج کردند و به سمت طنجه به راه افتادند، میسره با همراهی قبایل شورشی دیگر، شورش و قیام علنی، علیه بنیامیه را آغاز کرد و طبیعی بود که نخستین نشانههای قیام در میان کوهنشینان نمایان شود، موج قیام آنان در منطقه «جبال ریف»کوههای هم مرز طنجه و سبته خوانده ظهور کرد، که آغاز آن در میان قبایل برغواطه و غماره و مکناسه انتشار یافت در آنجا مردی از بربرها مردی موسوم به طریف بن ملوک که از دعوتگران مذهب خوارج بود، به سر میبرد.شورشیان ابتدا طنجه را تصرف کردند و بر عمر بن عبدالله مرادی تاختند او را کشتند و عبدالاعلی بن جریح افریقی با آفریقائیان و وابستگان بنینصیر، به میسره پیوستند و میسره او را والی طنجه کرد و خود به نواحی سوس رفت و آنها را به تصرف درآورده و اسماعیل ابن عبیدالله بن حبحاب حکمران سوس به قتل رساند.و بدین ترتیب سراسر مغرب اقصی از دست مسلمانان خارج شد و مسلمانان اندلس در موقعیت بدی قرار گرفتند.[11]عبیدالله بن حبحاب گروهی از بهترین سپاهیان خود را به فرماندهی یکی از بزرگان عرب افریقا به نام خالد بن حبیب فهری به جنگ میسره فرستاد.آنان در نزدیکی طنجه با قوای میسره روبه رو شدند در این نبرد امویان شکست خوردند و شمار زیادی از سپاهیان کشته شدند و میسره پیروزمندانه به مقر خود در طنجه بازگشت و سپس ادعای خلافت کرد و به همین عنوان با او بیعت شد. [12]
دولت خوارج به حاکمیت میسره مدغری
پس از آن که خوارج اولیه اختلافات عقیدتی و فقهی خود را پیاده کرده و به چند فرقه منشعب گردیدند و در نقاط مختلف جهان اسلام پراکنده شدند که یکی از فرق مشهور آن صفریه بود.رهبری این فرقه با شهرستانی و سمعانی، زیاد بن اصفر، مقریزی، نعمان بن صفر، مبرد بن صفار نامیدهاند.[13]
حکومت میسره مدغری[14]بر مناطق طنجه، سبته، تطوان، اصیلا، شادن و عرائش و دو شهر بزرگ وادی سبو (فاس، مکناس)بود که حاکمیت این منطقه زیبا در دست دولت خوارج که میسره مدغری و جانشینان او آن را رهبری میکردند، این دولت خارجی مذهب به مرور زمان به یک دولت کاملاً بیگانه و منصرف از اسلام تبدیل شد، که به نام زندقۀ برغواطه شهرت یافت.ظاهراَ این پیروزی او حکومت و پیروزی او را سرمست کرد و با مردم بنای بدرفتاری گذاشت و دیری نپایید که یارانش او را کشتند.[15]
پایان قیام ریف
قیام میسره مدغری در سال 121-122(ه.ق)نخستین حرکت ضد دولتی، از سوی خوارج صفریه بود این قیام که در سال 123(ه.ق)به رهبری میسره مدغری آغاز شود و پس از میسره رهبری این جنبش بر عهدۀ خالد بن حمید زناتی در مغرب گسترش یافت،[16]زمانی که این قیام برپا شد فرقی میان تازیان بلدی و شامی نگذاشت. لذا بلدیان که خود را یکی از اهداف بربرهای خشمگین یافتند، علی رغم میل خود؛ به شامیان پیوستند و سرانجام با جافشانیهای زیاد به پیروزی بلدیان خاتمه یافت.به دنبال آن میسره یکی از موالی آفریقایی، موسوم به عبدالاعلی بن ضریح افریقی را که رومی الاصل و از موالی موسی بن نصیر بود، بر طنجه گماشت و خود نیروهایش را بیرون راندند. عبیدالله بن حبحاب، رهسپار قیروان شد. ابن حبحاب به مقابله با میسره رفت.[17] ابن حبحاب فرماندهی سپاه خود را به خالد بن ابیحبیب سپرد.خالد با سپاهیان خود تا وادی شلف پیش رفت و سپس به سوی تلمسان که میسره در آنجا مستقر شده بود حرکت کرد، ظاهراً میسره در رویارویی با خالد شکست خورده بود و تصمیم به عقب نشینی گرفت، اما سپاهیانش او را کشتند، زیرا خوارج دو دلی و ترس را ننگ میدانستند.[18]با قتل میسره به دست پیروانش، خالد بن حمید زناتی رهبری غیام را به دست گرفت در نبردی که میان والی اموی و بربرها در طنجه رخ داد، اعراب شکست خوردند و تعدادی از سران آنها کشته شدند، که به تعبیر ابن عذاری، کشته شدگان از حماة العرب بودند، بدین سبب این نبرد به معرکة الاشراف یا غزوة الاشراف معروف شد.[19]