كلمات كليدي : زمينه هاي قيام امام حسين عليه السلام، سقيفه، بدعتهاي خلفا، بني اميه و بدعت هاي سياسي و اجتماعي
نویسنده : سيد علي اكبر حسيني
سقیفه ریشه اصلی انحرافات
بیگمان سقیفه سرمنشأ اصلی انحرافات و بدعتهای فرهنگی و اجتماعی جامعه مسلمین پس از دوران رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) بود. با کنار گذاشتن امیرالمؤمنین علی علیه السلام از امامت و رهبری و قرار گرفتن خلافت در دست سیاستمداران فاسق و دنیا طلب، احکام دینی یکی پس از دیگری جای خود را به بدعتها و پدیدههای نوین غیر اسلامی داد؛ و هر چه جامعه اسلامی از عصر رسالت فاصله پیدا کرد، این بدعتها گستردهتر و عمیقتر شد و رفته رفته کار به جایی کشیده شد که در زمان حاکمیت امویان تخلف از کتاب و سنت موارد بیشمار به خود گرفت آن گونه که به واسطه این بدعتها، دین وارونه و جاهلیت به جای اسلام نهادینه گردید.
خلفا و بدعتهای آنان در امر دین
همزمان با آغازین روزهای خلافت ابوبکر بدعتها و انحرافات وسیع دینی و اجتماعی نیز یکی پس از دیگری در جامعه اسلامی رخ نمود. قطع سهم ذویالقربی از خمس که از مسلمات و از منصوصات قرآن کریم بود از جمله انحرافاتی بود که در این زمان صورت گرفت. ابوبکر سهام شش گانه خمس را که بنا بر نص قرآن به خدا و رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) و ذویالقربی و یتیمان و مساکین و در راهماندهگان تعلق داشت را تنها به یتیمان و مساکین و در راه ماندهگان اختصاص داد و خویشاوندان رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) را از آن بیبهره گذاشت.[1]
قطع سهم مؤلفة قلوبهم نیز از دیگر انحرافاتی بود که توسط ابوبکر و در زمان خلافتش انجام گرفت.[2]
بدعتها و تحریفات دوران خلافت ابوبکر با روی کار آمدن عمر بن خطاب پی گرفته شد و بسیاری از این تحریفات رفته رفته به صورت قانون و دستورالعمل حکومتی در آمد. عمر پس از نشستن بر مسند خلافت، دستور ممنوعیت نقل و انتشار حدیث نبوی را صادر نمود. این ممنوعیت، که از دوران خلافت عمر آغاز شد و تقریباً یک قرن به طول انجامید زمینه جعل حدیث، تفسیر به رأی قرآن، اجتهادات بیاساس و... را فراهم آورد. با منع نقل و کتابت احادیث پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)، حکام خوشگذران و دنیا طلب به راحتی توانستند اعمال خود را توجیه کنند به گونهای که با به اجرا در آمدن این سیاست در طول بیش از دو دهه و در گذشت اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در این مدت، کسانی پا به عرصه وجود گذاشتند که هرگز سخنی از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نشنیده بودند و جز با فتوای حکام و احادیث ابوهریره و ابوموسی اشعری و امثال آنها آشنا نبودند. وضع به گونهای حاد شده بود که به تعبیر امام علی علیه السلام «از اسلام چیزی جز اسمش باقی نمانده بود.»[3]
همچنین در زمان خلافت خلیفه دوم بر خلاف نص قرآن و سنت رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) سیاست تبعیض نژادی بنیان نهاده شد. امری که موجبات تفضیل و برتری عرب بر عجم و تضییع حقوق غیر عرب و در نتیجه دشمنی و کینه آنان نسبت به یکدیگر را فراهم آورد. این سیاست بعدها پیامدهای بسیار وخیمی در جهان اسلام به جا گذاشت که یکی از ناخوشایندترین این پیآمدها گرایش مسلمانان به دنیا و به وجود آمدن اختلاف طبقاتی در بین آنان میباشد. در راستای همین سیاست تبعیض نژادی، عمر در پرداخت اموال به مسلمانان قانون مساوات عصر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را نقض کرد. او سابقین در اسلام را بر مسلمانان دیگر، مهاجرین قریش را بر غیر قریش، مهاجران را بر همه انصار و عرب را بر عجم و غیر برده را بر بردگان برتری داد.[4] سیاستی که پس از مرگ عمر و با روی کار آمدن بنیامیه با شدت و دقت بیشتری پی گرفته شد. عمر علاوه بر تبعیض در تقسیم اموال بین عرب و عجم، در احکام جزایی اسلام نیز تبعیض قائل شد، چنان که نقل شده که او در برخی از قضاوتهایش برتری عرب بر عجم را لحاظ کرده، حکم قصاص را به نفع طرف عرب تعطیل و به دیه حکم کرد.[5] عمر حتی با انگیزه برتری بخشیدن عرب برعجم، تزویج زنان عرب بر غیر عرب را ممنوع اعلام کرد و چنان با شدت این سیاست را به اجرا در آورد که بین موالی و همسران عرب آنان جدایی افکند.[6] عمر آشکارا اعلام میداشت که تا دیروز دو چیز برای شما حلال بود که من امروز آن را حرام اعلام میکنم و هر کس اطاعت نکند او را مجازات خواهم کرد، یکی حج تمتع و دیگری متعه.[7] او اذان را نیز تغییر داد و به جای "حی علی خیر العمل"، "الصلوة خیر من النوم" را جایگزین کرد که این امر موجب اعتصاب بلال و خودداری او از اذان گفتن گردید.[8]
انحطاط اخلاقی و سیاسی و انحرافات فرهنگی و اجتماعی جامعه مسلمین در زمان خلافت عثمان به اوج خود رسید. عثمان رژیم مبتنی بر اشرافیت را برای اولین بار در جامعه اسلامی حاکم نمود[9] و نظام اقطاعی را بنیان گذارد.[10] او مناصب دولتی را به خویشاوندان خود به خصوص بنیامیه واگذار کرد و اموال عمومی را به خویشاوندان و برخی از خواص اختصاص داد. بخششهای وسیع و بیحد و حصر او از بیتالمال[11] ثروتهای هنگفتی را نصیب برخی افراد کرد و موجب پیدایش قشر بسیار مرفهی از مسلمانان در جامعه اسلامی گردید افرادی که علاوه بر دارا بودن کاخها و مزارع و احشام فراوان، به قدری طلا در خزانههای خود اندوخته بودند که برای تقسیم آن بین ورثه مجبور بودند با تبر آن را تکه تکه کنند.[12]
بدعتها و انحرافاتی که خلیفه سوم در حوزه سیاسی و اجتماعی مسلمانان به وجود آورده بود مانع بدعتگزاریها و نوآوریهای عثمان در امر دین نگردید. او اولین کسی بود که بر خلاف سنت نبوی(صلی الله علیه و آله و سلم) نماز را پیش از خطبه [های نماز جمعه و عیدین] به جای آورد.[13] او همچنین نماز خود را علیرغم صریح قرآن در مسافرت تمام خواند که مورد اعتراض اصحاب و مسلمانان قرار گرفت، لکن او توجهی نکرد.[14]
بدعتها و نقض احکام خدا در حکومت خلیفه سوم آن قدر اوج گرفت تا اینکه سرانجام فریاد امر به معروف و نهی از منکر از هر سوی بلند شده بسیاری از مهاجران و انصار از اینکه جامعه اسلامی به سوی ارزشهای عصر جاهلی سوق داده شده و تعصب قومی و نژادی به تمام معنا احیاء گردیده است به اعتراض برخاستند و سرانجام با قتل عثمان و در هم پیچیدن طومار خلافت او به بدعتها و انحرافات سیاسی و اجتماعی او پایان دادند.
نگاهی دگر باره به عواقب وخیم حکومت خلفا
امام علی علیه السلام در یکی از سخنان خود در توصیف جامعهای که از سه حاکم پیش از خود تحویل گرفته بود چنین فرمودند: «عباد الله انکم ... و قد اصبحتم فی زمن لا یزداد الخیر فیه الا ادباراً و لا الشر فیه الا اقبالاً و لا الشیطان فی هلاک الناس الا طمعاً ....؛ بندگان خدا... شما در روزگاری واقع شدهاید که خیر و نیکویی به آن پشت کرده و شر و بدی از هر سو بدان رو آورده است و شیطان هر روز بیش از پیش در کار گمراهی مردم طمع میورزد... به هر طرف که میخواهی نگاه کن و چشم بگردان چیزی نمیبینی جز فقیری که با فقر در کشمکش است یا ثروتمندی که نعمت خدا را تبدیل به کفر کرده و حق ناشناسی نموده است یا بخیلی که از طریق نپرداختن حق خدا- خمس و زکات یا انفاق- ثروت اندوزی کرده است یا متمردی که برای جلوگیری از شنیدن موعظهها و پیامهای اخلاقی پنبه در گوشش فرو برده است؛ کجایند آن نیک مردان و اهل خیر و صالحان شما؟ کو آن آزادگان و بخشایندگان مهرورز؟ کجایند آن کسانی که در کسب و کارشان پرهیز از حرام میورزند و در رفتار و عقیدهشان پاکی میورزند؟ ..... فساد همه جا را فرا گرفته است... آیا با این وضع میخواهید و امید میبرید که به دار قدس خدا و جوارش راه یابید و در درگاهش عزیزترین اولیاءاش باشید؟ چه بعید است این انتظار و آرزو.»[15]
بنیامیه و بدعتهای سیاسی و اجتماعی
بنیامیه و بالاخص معاویه که در دوران خلافت عمر بن خطاب نشو و نما یافتند و در پی سیاستهای نژادپرستانه و قومگرایانه عثمان در عرصههای سیاسی و نظامی و اقتصادی به سرعت بر قدرت و اقتدار خود افزوده بودند، چنان نفوذ و قدرتی برای خود دست و پا کرده بودند که توانسته بودند اندکی پس از مرگ عثمان خلیفه مسلمین را کنار زده خود بر مسند قدرت تکیه بزنند.
معاویه پس از به دست گرفتن قدرت، اقدامات ضد دینی خود را آغاز کرد. او در یکی از نخستین اقدامات خود دستور ممنوعیت نقل و انتشار فضایل علی علیه السلام و فرزندانش را صادر کرد. او فرمانی عمومی برای کارگزارانش در تمامی بلاد اسلامی صادر کرد که در آن آمده بود که: «هر کس چیزی در فضیلت ابوتراب و خاندانش روایت کند خونش هدر است و مالش حرمت ندارد و از حوزه حفاظت حکومت بیرون خواهد بود.»[16] او به این امر هم قانع نشد و دستور داد تا احادیثی را در ذم حضرت علیه السلام و فرزندانش جعل نمایند. معاویه با به خدمت گرفتن گروهی از اصحاب و تابعان آنان را واداشت که اخبار ناشایستی را درباره علی علیه السلام نقل کنند تا مردم را از توجه و احترام به اهل بیت علیه السلام باز داشته آنان را از اهل بیت علیه السلام گریزان کنند.[17] تبلیغات کذب معاویه آن قدر مؤثر واقع شد که مردم شام بنیامیه را از اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) قلمداد میکردند و برای ایشان، اهل بیت علیه السلام و بستگانی غیر از بنیامیه نمیشناختند.[18] کار به جایی رسیده بود که حتی برخی از بزرگان شام امام علی علیه السلام را پدر فاطمه(سلام الله علیها) همسر پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) !!! و فاطمه(سلام الله علیها) را دختر عایشه خواهر معاویه!!! قلمداد میکردند.[19] او به این کار هم بسنده نکرد و برای هر چه بیشتر مهجور کردن امام علی علیه السلام و فرزندانش دستور سب امام علی علیه السلام را بر منابر مسلمین صادر نمود.[20]
معاویه با مخالفان خود به خصوص با بزرگان شیعه به شدت برخورد میکرد. بر این اساس او دستور شهادت بزرگانی چون رشید هجری و عمرو بن حمق خزاعی و حجر بن عدی و یارانش را صادر کرد و کارگزاران او همچون سمرة بن جندب و زیاد بن ابیه و دیگران دستان پلید خود را به خون پاک هزاران نفر از مسلمانان به جرم علاقهمندی و وفاداری به امیرالمؤمنین علیه السلام آلودند.[21] اقدامات خفقانآور معاویه و کارگزاران او به تدریج روح عزتطلبی و روحیه امر به معروف و نهی از منکر را از مسلمانان گرفته بود و آنان را وادار کرده بود که جهت حفظ جان خود در گوشهای خزیده و به مانند بسیاری از بزرگان و سران مسلمین آن روز جهان اسلام، سکوت اختیار کرده سازش را بر اعتراض و قیام ترجیح دهند.[22]
کینه و عداوت معاویه تنها به امیرالمؤمنین علیه السلام و فرزندان و شیعیان او محدود نمیشد، بلکه او قسم یاد کرده بود که تا نام پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را به خاک نسپارد آرام ننشیند.[23] او نهایت تلاش خود را در راه انجام این مقصود به کار بست و در این راه از جعل احادیث و پایین کشیدن مقام و منزلت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) از حد یک مسلمان هم ابا نکرد.[24]
معاویه همچنین سیاستهای حکومتی عمر را در تبعیض نژادی با شدت بیشتری پی گرفت. اما این بار، ملاکهای فضیلت و سابقه در اسلام و شرکت در جنگها، لحاظ نگردید، بلکه میزان تقرّب به دستگاه اُموی و مقدار سرسپردگی به حکومت ملاک قرار گرفت؛ عطایای موالیان، حذف شد و معاویه تنها یک بار دستور پرداخت پانزده درهم در سال را برای آنان صادر نمود که آن هم پرداخت نگردید.[25]
گرچه معاویه عملاً اسلام را تحریف نموده و حکومت اشرافی اموی را جایگزین خلافت ساده و بیپیرایه اسلامی ساخته و جامعه اسلامی را به یک جامعه غیر اسلامی تبدیل کرده بود؛ ولی با این وجود ظواهر اسلام را نسبتاً حفظمینمود و مقررات اسلامی را به ظاهر اجرا میکرد و همواره سعی داشت به حکومت و اعمال خود رنگ و لعاب شرعی و اسلامی ببخشد؛ اما پس از مرگ معاویه و به حاکمیت رسیدن یزید مبارزه با مبانی و ارزشهای الهی شکل علنی به خود گرفت و بار دیگر جاهلیت با همه ویژگیهایش ظهور یافت به گونهای که دین اسلام در معرض نابودی قرار گرفت. یزید علناً به میگساری میپرداخت و همبازی میمونها و سگها شده با کنیزان خود به عیش و نوش و خوشگذرانی میپرداخت.[26] در ایام حکومت یزید، معنویت از جهان اسلام رنگ باخت و گرایش به دنیا و هواپرستی رایج گردید. در اثر تظاهر یزید به گناه در بین مردم و عمال و کارمندان حکومت در عصر وی فسق و فجور شایع گردیده حتی در شهرهای مقدسی چون مکه و مدینه نیز غناء و استعمال آلات لهو و لعب و نوشیدن شراب علناً رایج گردید.»[27] آنگونه که امام حسین علیه السلام در توصیف این دوره فرمود: «ای مردم آگاه باشید اینان (بنیامیه) اطاعت خدا را ترک و پیروی از شیطان را بر خود فرض نمودهاند فساد را ترویج و حدود الهی را تعطیل نموده فیء (اموال عمومی) را (که مختص به خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) است) به خود اختصاص دادهاند و حلال خدا را حرام و حرام او را حلال ساختهاند.....»[28] امام علیه السلام در موضعی دیگر درباره اوضاع اسفبار روزگار خویش در سخنانی چنین فرمودند: «..... به درستی دنیا دگرگون شده، زشتیها آشکار و نیکیها و فضیلتها از محیط ما رخت بر بسته است، و از فضیلتها جز اندکی مانند قطرات ته ماندهی ظرف آب باقی نمانده است مردم در زندگی پست و ذلّتباری به سر میبرند و صحنهی زندگی، همچون چراگاهی سنگلاخ و کم علف، به جایگاه سخت و دشواری تبدیل شده است. آیا نمیبینید که دیگر به حق عمل نمیشود، و از باطل خودداری نمیشود .....»[29]