دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

تاریخ کلیسا 13 قرن سوم 1 third century 1

No image
تاریخ کلیسا 13 قرن سوم 1 third century 1

كلمات كليدي : تاريخ كليسا، سياست، پاپ ها، رهبانيت، امپراتوري روم

نویسنده : محمد صادق احمدي

  قرن سوم برای کلیسای نوپا از طرفی مایه ترقی و پیشرفت بود و از طرف دیگر سبب دوران رکود و خموشی بود. البته با نگاهی موشکافانه روشن می‌شود که حتی ترقی مسیحیت در این دوره نیز محصول همان رکود و خموشی است.

  در این قرن مسیحیان از سه جهت با مشکلات اعتقادی رودر رو بودند. نخست فیلسوفان مشرک که نوعا در خدمت امپراتور بوده و به آموزه‌های مسیحیان شبهاتی وارد می‌کردند؛ در درجه بعدی مشکل بزرگ مسیحیان با یهودیان بود؛ زیرا ایشان که آیین خود را برآمده از آیین یهود می‌دانستند اکنون با بحران مشروعیت از طرف یهود مواجه شده بودند و یهودیان مسیحیان را به عنوان گروهی انحرافی قلمداد می‌کردند؛ از این رو بر ایشان لازم بود تا حقایت خود را برای یهودیان ثابت کنند.

اما سومین مشکل اعتقادی که از دو مورد پیشین مهم‌تر بود، ظهور گروه‌های معترض بود که آموزه‌های موجود را صحیح نمی‌دانستند و معتقد بودند که تعالیم عیسی متفاوت بوده است.

در ادامه به بررسی مهم‌ترین عناصر تاثیر گذار در این قرن می‌پردازیم.

 

اوضاع سیاسی و مسیحیت

  قرن سوم برای مسیحیان مصادف با پادشاهی 18 تن از امپراتوران روم بود که غیر از دو شخص آخر، بقیه حاکم تمامی امپراتوری بودند. در نتیجه مسیحیان باید خود را برای برخورد با فرهنگ‌ها و سلیقه‌های متفاوتی که قرار بود بر سرنوشت ایشان حاکم شود آماده می‌کردند.

  نخستین امپراتور سپتیمیوس سوروس بود که از اواخر قرن دوم به این منصب دست یافته بود. آنگونه که اوزبیوس روایت کرده او نسبت به مسیحیان بسیار سختگیر بوده و در همین راستا در سال 202 فرمانی صادر می‌کند و در آن گرایش به مسیحیت (و یهودیت) را ممنوع می‌کند. علت این امر چندان روشن نیست ولی برخی معتقدند که رفتارهای تند مونتانی‌ها می‌تواند علت این تصمیم او باشد. [1]

  پنجمین امپراتور پس از سورس، گوردیان بود که گفته می‌شود به مسیحیت تمایل داشته و برخی نیز معتقدند که او مسیحی شده است.[2]پس از گوردیان، فیلیپ، پنج سال حکومت کرد و پس از او نوبت به دسیوس رسید. دسیوس که می‌خواست سیاست قدیم روم را احیا کند، به جفای مسیحیان آغاز کرد. او حکمی صادر کرد و در آن از حکام زیر دست خود خواست که تمامی مسیحیان را احضار کنند و به ایشان فرمان دهند که برای امپراتور قربانی بگذرانند. برخی که به این فرمان تن در می‌دادند آزاد می‌شدند و دیگرانی که فرار می‌کردند تمام اموالشان ضبط می‌شد و اگر باز می‌گشتند، کشته می‌شدند.

  پس از دسیوس نیز نوبت خشونت بر ضد مسیحیت به والریانوس رسید. او در سال 257 حکمی صادر کرد که طی آن تمامی مجالس مسیحیان غیر مجاز بشمار می‌رفت. او تمامی اسقفانی را که با او مخالفت کردند به قتل رسانید.

  در این بین و با مرگ والریانوسف نوبت به گالیینوس رسید. حکومت او برای مسیحیان موجبات خرسندی را فراهم کرد، زیرا او نست به مسیحیان مهربان بود و به ایشان آزادی عطا کرد. ولی این روال چندان دوام نیافت؛ زیرا اندکی پس از او نوبت به دیوکلتیان رسید.

  اگر بنا باشد خشن‌ترین امپراتور نسبت به مسیحیت در قرن سوم معرفی شود، هیچ کس سزاوارتر از دیوکلتیان نیست. از بد حادثه مدت حکومت او نیز در میان امپراتوران این قرن از همه بیشتر بود. او از سال 284 تا سال 305 قدرت را در دست داشت و در این دو دهه (21سال) کلیسا و مسیحیان را با ازار و شکنجه های سختی روبرو ساخت.[3]

  البته علت اصلی این امر را می‌توان در برخورد مسیحان و کلیسا نسبت به حکومت مشاهده کرد. زیرا ایشان ار پذیرش حکومت سرباز زده و خود را آماده ورود به ملکوت خدا می‌دانستند. امپراتوران نیز که بطور مداوم در نبرد با قدرتهای بیگانه بسر می‌بردند از این بی‌تفاوتی مسیحیان و کلیسا احساس خطر می‌کردند.[4]

 

دستگاه پاپی؛ رهبریِ ضعیف و بی‌اراده

  درست مصادف با زمانی که امپراتوران بر دین و دنیای مردم حکمرانی می‌کردند، کلیسای نوپای روم نیز سایه رهبرانی که خود را وارث جایگاه مسیح می‌دانستند، شاهد بود.

در قرن سوم و در بعد سیاسی -اگرچه امپراتوری روم به عرصه زیاده خواهی‌های حکمرانان مبدل شده بود و قریب به هجده امپراتور در طول این قرن بر مسند ریاست تکیه زدند- کلیسا و دستگاه پاپی نیز در بعد روحانی از این آمد و شدها بی‌نصیب نمانده بود و سایه پانزده اسقف را بر پیکر خود احساس کرد.

البته شایان ذکر است که امروزه رتبه گذاری درجات در کلیسای کاتولیک به اسقف و کشیش و شماس مورد پذیرش بسیاری از کلیساهی پروتستان نیست و ایشان این درجه‌ها را بر اساس منفعت کلیسای کاتولیک عنوان می‌کنند.[5]

  در هر صورت، نخستین اسقف در این قرن که طولانی ترین رهبری را به عهده داشت زفیرینوس (199–217) است. پس از او و به تناوب 14 اسقف دیگر رهبری کلیسا را عهده دار شدند که در برخی موارد شروع و اتمام رهبری ایشان تحت تاثیر مستقیم حکومت امپراتوران مختلف بود.

  از مهم‌ترین رهبران پس از زفیرینوس می توان از کالیستوس، اربان، فابیان، کرنلیوس استیفان و مارسلینیوس نام برد. در این میان دو نفر دوران پاپیِ پر چالشی را گذرانده‌اند. نخست کالیستوس بود. کالیستوس تعداد گناهان کبیره را تا حد قابل توجهی کاهش داد و بسیاری از گناهان را از لیست گناهان کبیره خارج کرد.

  در دوره پاپی او هیپولیتوس با او به معارضه برخاست و زیر بار پاپ بودن او نرفت. بنابراین او برای حفظ جایگاه خویش با شرایط سختی مواجه بود. زیرا هیپولیتوس از شاگردان پلیکارپ بود و نه تنها خود را وارث سنت حواری می‌دانست که نزد عموم نیز از جایگاه والایی برخوردار بود. البته دو جانشین کالیستوس نیز تا زمان زنده بودن هیپولیتوس با همین چالش دست به گریبان بودند تا اینکه او در سال 236 درگذشت.

  کرنلیوس نیز در مدت کوتاه زعامت خود با مشکلی مشابه مواجه بود. زیرا از چند سال پیش از این و پس از دوره‌ای از آزارها کسانی که مرتد شده بودند اکنون می‌خواستند به عضویت کلیسا درآیند[6] ولی مشکل اینجا بود که کسانی که در دوره جفا، ایمان خود را حفظ کرده بودند (معترفین) با این تصمیم مخالف بودند. بنابراین در سال 251 میلادی شورایی در کارتاژ تصمیم گرفت که اشخاص مرتد پس از گذراندن یک دوره توبه در کلیسا پذیرفته شوند. اما یک سال بعد و هنگامی که احتمال می‌رفت که جفایی دیگر در راه باشد کلیسا در شورایی دیگر اعلام کرد که ایشان می‌توانند پیش از دوره توبه به عضویت کلیسا درآیند.

  نواتیان Novatian که یک روحانی کارآمد و شایسته بود و با نظریه معترفین موافق بود در برابر کورنلیوس بپا خاست و او را محکوم کرد و در مقابل او اقدام به تشکیل کلیسای دیگری کرد. کلیسای تحت رهبری او بر خلاف "کلیسای مرتدین" ،یعنی عنوانی که ایشان به کلیساهای دیگر داده بودند، کسانی را که مرتد شده بودند به کلیسای خود نمی پذیرفت.

  اختلاف بین کلیسای نواتیان و کلیسای روم به حدی بالا گرفت که در میان کلیساهای تابع روم اختلاف نظر ایجاد شد که آیا اگر کسی توسط کلیسای نواتیان مسیحی شد و پس از آن خواست به کلیسای رومی بپیوندد، باید مجددا تعمید بگیرد یا نه؟ برخی به این سوال پاسخ مثبت می دادند و پاسخ برخی دیگر منفی بود.

در این زمان بود که کرنلیوس به تبع سیپریان (اسقف کارتاژ) اعلام کرد که این عمل در حیطه اختیارات کلیسای رم است و به مقابله با او پرداخت.

 

رهبانیت

  رهبانیت را می‌توان از یک سو حرکتی اعتراضی نسبت به رسمی شدن کلیسا و نهادهای آن دانست و از سوی دیگر می‌توان پیدایش آن را با گسترش ناگهانی مسیحیت و مردمی شدن آن مرتبط دانست. زیرا با توجه به گرایش خیل عظیمی از مردم آن روزگار به میسحیت اندک اندک قوانین روحانی و ابعاد معنوی دین رو به فراموشی می‌رفت. کلیسا نیز با توجه با اقبال نسبی مردم به این سمت می‌رفت که تشکیلاتی قدرتمند برای خود مهیا کند و از آن سادگی اولیه فاصله گرفته بود. در این زمان افرادی که خواهان مسیحیت راستین و به دور از آلودگی دنیا بودند و از قوانین سیاسی و فرهنگی شهر نشینی به ستوه آمده بودند، رو به رهبانیت آوردند.

البته در مورد تاریخ پیدایش رهبانیت اختلاف نظر وجود دارد. برای نمونه اوزبیوس تاریخ پیدایش آن را تا دوره رسولان عقب می‌برد.[7]

اما با توجه به نظریه تاریخی که بیشتر مورد قبول واقع شده می‌توان ریشه‌های پیدایش رهبانیت و دیرنشینی را در قرن سوم جستجو کرد. بنابراین نظریه قدیس پل (از اهالی تِبِس) بنیان گذار رهبانیت است. پس از تِبِس نیز قدیس آنتونی که از شاگردان او بود به عنوان یکی از نخستین بنیان گذاران این آیین شناخته می‌شود. البته در مسیحیت شرقی وضع اندکی متفاوت است و باسیل اهل قیصریه به عنوان نخستین بنیان گذار رهبانیت و واضع قوانین رهبانی شناخته می شود.

  در هر صورت، با توجه به شرایط ذکر شده به مرور زمان راهبان به منظور حفظ پاکدامنی خویش زندگی در انزوا را ترجیح دادند و در اطراف شهرهای بزرگ یا در کلبه‌ها و یا غارهای بیابان به زندگی خود ادامه دادند.

  پس از مدت کوتاهی راهبان برجسته‌ای چون قدیس آنتونی به همراه خواهر خود به این گروه ها پیوستند و قوانین منظمی برای ایشان تدوین کردند. مثلا سن خاصی برای سوگند خوردن وضع شد و شیوه عبادت و آیین زندگی ایشان نیز دستخوش تغییر قرار گرفت.[8]

در مورد مکان جغرافیایی دیرها و انزوای راهبان نیز تقریبا اتفاق نظر وجود دارد نخستین بار در بیابان های مصر بود که راهبان به شکلی منسجم و با قوانین خاص به زندگی رهبانی پرداختند.

مقاله

نویسنده محمد صادق احمدي
جایگاه در درختواره ادیان ابراهیمی - مسیحیت

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

No image

معجزات عیسی

مریم مقدس  Saint Mary

مریم مقدس Saint Mary

No image

کتاب مقدس Bible

Powered by TayaCMS