دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

تاریخ کلیسا قرن دوم1 century two1

No image
تاریخ کلیسا قرن دوم1 century two1

كلمات كليدي : تاريخ، كليسا، فرهنگ، سياست، جامعه، مسيحيان

نویسنده : محمد صادق احمدي

 در ادامه مرور سرگذشت کلیسا به قرن دوم می‌رسیم؛ قرنی که برای مسیحیان نخستین با فراز و نشیب‌های بسیار همراه بود و تلخی و شیرینی را توامان برای ایشان به همراه داشت.

 در بررسی این قرن باید به عوامل تاثیرگذار آن توجه بیشتری شود؛ عواملی که تاریخ و آموزه‌های مسیحیت را با چالش‌های جدی روبرو کرد تا نهایتا مسیحیت امروزی به دست ما برسد.

 

سیاست و مسیحیان

 کلیسای قرن دوم دارای انسجام و تمرکز نبود[1]و این عدم تمرکز علاوه بر امور دینی در سیاست هم وجود داشت. زیرا پس از هرود کبیر تا قرن چهارم امپراتوری روم فاقد یک امپراتور قدرتمند بود که بتواند سرتاسر امپراتوری را تحت فرمان حکومت مرکزی درآورد. در نتیجه مناطق مسیحی نشین حاکمان متعدد با رویکردهای متفاوتی را تجربه می‌کرد.

 بیشتر این حاکمان، ادیان موجود در امپراتوری را (که نوعا شرک آمیز بوده و در آنها هر فرد خدایان متعدد را می‌پرستید) دین رسمی تلقی می‌کردند و در کنار این ادیان، اغلب حاکمان پرستیدن شخص امپراتور را نیز لازم می‌دانستند. یعنی هر فرد ساکن در محدوده امپراتوری می‌بایست در کنار التزام به دین فردی خود، برای ابراز وفاداری به حکومت، امپراتور را نیز خدا بداند.

 تراژان نخستین امپراتوری است که در قرن دوم حکومت را بر عهده داشت. او در سال 98 و پس از مرگ نروا قدرت را به دست گرفت. پس از تراژان نوبت به آدریان رسید. اما آدریان آخرین شاه این قرن نبود؛ زیرا با مرگ او آنتونینوس پیوس زعامت سیاسی را عهده‌دار شد و اندکی بعد مارکوس اورلیوس به مدت 20 سال صاحب تاج و تخت شد. علاوه بر این چهار نفر کومودوس و سپتیمیوس سوروس[2] نیز در این قرن فرمانروایی کردند.

 اما نکته جالب این است که جامعه مسیحی در تمام این مدت با حکومت از سر ناسازگاری در آمده بود؛ زیرا مسیحیان که با وعده ورود به ملکوت خدا به این کیش گرویده بودند، از یک سو دخالت در امور دنیوی را مغایر با پاشاهی خدا می‌دانستند و تا جایی که ممکن بود در کارهای دولتی وارد نمی‌شدند و از سوی دیگر پرستش امپراتور را نه تنها نشانه وفاداری به او نمی‌دانستند بلکه از این کار به دلیل شرک بودن اجتناب می‌کردند.

در نتیجه این امور بود که حکومت در بیشتر موارد مسیحیان متمرد را شکنجه کرده و مورد آزار و اذیت قرار می‌داد.

همه اینها در کنار شایعه‌هایی مبنی بر اینکه ایشان اهل مجالس میگساری و بی‌بندوباری و هوسرانی هستند، شرایط سیاسی را برای ایشان سخت تر می‌ساخت. [3]

 

مسیحیت؛ جامعه و فرهنگ‌ها

 عیسای ناصری هنگامی رسالت خود را علنی کرد که مردم در سراسر امپراتوری دارای عقاید گوناگون و متنوعی بودند. برخی به دنبال مذاهب فلسفی بودند و برخی پرستش امپراتور را به عنوان کیش رسمی پذیرفته بودند[4]. بسیاری از مردم نیز به مذاهب رمزآلود روی آورده بودند و برای اینکه بتوانند عطش دین ورزی خود را سیراب کنند به انجام برخی مناسک و اعمال خرافی دست می‌زدند.

 در کنار همه این موارد مذهب پرستش طبیعت نیز وجود داشت که در واقع علاوه بر تابعان خود، در عمل پیروانی از سایر ادیان نیز برای خود گرد آورده بود؛ زیرا تقریبا اغلب مردم در هنگام تغییر فصل و آب و هوا مناسکی را برای تقدیس اجرا می‌کردند که معمولا ریشه در باورهای طبیعت پرستان داشت. در کنار این موارد می‌توان از تقدیس (تا حد پرستش) موجودات نامرئی مثل جن نام برد.

 طبیعتا در این چنین سامانی و در چنین روزگاری بشارت عیسی به ملکوت خداوند با استقبال گسترده مردمی روبرو شد که شدیدا به یکتاپرستی و معنویت موجود در مسیحیت محتاج بودند. مسیحیان در چنین فضای آشفته فرهنگی و تحت قیمومیت امپراتوری روم به حیات خود ادامه دادند.

 

بدعت ها[5] و گرایش‌های نو

 بدعت در لغت به معنای «چیز نو پیدا شده که سابقه نداشته باشد، رسم و آیین نو و سنت تازه که بر خلاف دستور دین جعل شود» به کار رفته است. [6]در اصطلاح ادیان وقتی سخن از بدعت به میان می‌آید، منظور از آن همان معنای سوم است.

 البته همه اینها در صورتی است که از این واژه در جای خود و درست استفاده شود؛ در غیر این صورت بکارگیری آن غلط خواهد بود. مثلا در اسلام و اندکی پس از رحلت پیامبر اسلام جنگ‌هایی علیه کسانی که حاضر به پرداخت زکات به خلیفه نبودند شروع شد و ایشان را بدعت گذار می‌خواندند، در حالی که واقعیت امر چیز دیگری بود و ایشان منکر زکات نبودند تا بدعت گذار خوانده شوند بلکه خلیفه را غاصب مقام خلافت می‌دانستند و برای خلافتش مشروعیت قائل نبودند، از این رو از پرداخت زکات به او خودداری کردند.

بنابراین همانطور که در مثال روشن شد باید در بکارگیری واژه بدعت در مواردی که استعمال شده، تامل و موشکافی بیشتری صورت گیرد.

 در دین مسیح نیز همین نکته شایسته توجه است؛ زیرا پس از صعود مسیح نیز اختلافاتی در میان پیروانش ایجاد شد و عده‌ای دیگران را متهم به بدعت گذاری کردند. زیرا همیشه کسانی هستند که خود را مصلح یک نظام فاسد، یا جوینده تفسیری صحیح در مورد آن می‌پندارند؛ ولی مدافعان آن نظام، آنها را منحرف و تحریف کننده حقیقت می‌دانند. بنابراین گروهی که مغلوب می‌شود بدعت گذار خوانده می‌شود. از این روی پولس در رساله‌اش می‌گوید: «و از کسی که از اهل بدعت باشد بعد از یک دو نصیحت اجتناب نما. زیرا می‌دانی که چنین کسی مرتد و از خود ملزم شده در گناه رفتار می‌نماید.»[7]جوان گریدی نیز در همین زمینه می‌گوید: مردم مسیحیت را بسیار تحریف کرده‌اند و این تحریف ایشان را بدانجا رهنمون شده است که عملشان تناقض مستقیم با اصول اساسی آن دارد. [8]

اما مهم‌ترین گروه‌هایی که در نهایت به عنوان فرقه‌های بدعت گذار معرفی شدند، از این قرارند:

1- گنوسیسم (ناستیسیزم[9]):

 گنوسیس واژه‌ای یونانی و به معنای معرفت حقیقی یا عرفان است و در اصطلاح الهی‌دانان مسیحیت به گروهی گفته می‌شود که در اوایل قرن دوم میلادی به ظهور رسیدند که اعتقاد به نجات از طریق معرفت داشتند. این معرفت به نظر گنوسی‌ها درک منشا روح، وضع ناگوار روح در این جهان و راه خروج از این وضع ناگوار بود.

 در این بین برخی از متکلمان مسیحی برای اینکه اعتقادات خود را برای فرهنگ‌های مختلف قابل فهم کنند، آموزه‌های مسیحی را با سنت یهودی و فرهنگ یونانی و رومی پیوند دادند تا از این طریق عقاید مسیحی را برای جوامع یونانی شده مصر و روم خرد پذیر گردانند. افراطی‌ترین این متکلمان گروهی بودند که بعدها گنوسی نامیده شدند. [10]          

عقائد خاص گنوسی‌ها

  گنوسی‌ها به پیروی از افلاطون معتقد بودند که واقعیت امری معنوی است ودنیای مادی یک امر وحشتناک است. آنها اساسا روح را از جسم جدا می‌دانستند و بر این باور بودند که عالم ماده آنقدر ناپاک است که در شان خداوند عالم نیست که چنین مخلوق ناپاکی بیافریند.

  به اعتقاد ایشان خدای بنی‌اسرائیل که عالم ماده را خلق کرده خدای اعلی نیست بلکه موجودی است کمتر از فوق طبیعی به نام «یالدابوت» که آنقدر شیطانی، بیهوده و احمق(!) است که نمی‌توان باور داشت او خداست. ایشان تورات را منسوخ دانسته و معتقد بودند که عیسی در واقع متولد نشده و حقیقتا نمرده است.

  از نظر گنوسی‌ها ماری که در بهشت عدن آدم و حوا را به درخت معرفت نیک و بد راهنمایی کرد وجودی خیر و مفید است و نباید آن را از عناصر خبیث به شمار آورد. زیرا سعی بسیاری کرد تا والدین آدم را از گمراهی که یهوه (خدای بنی‌اسرائیل در عهد عتیق) نصیب ایشان کرده بود نجات دهد.

2- مارکیونیزم:

  مارکیونیزم نیز حاصل تلاش‌های مارکیون، یکی از کشیشان شهر رم است. وی ادعا کرد که متن مقدس عبری نسخ شده و خدای مذکور در آن نیز غیر از خدای مسیحیت بوده و بی‌رحم و تجاوزکار است. خدای حقیقی که خالق عالم ارواح است بر انبیاء بنی اسرائیل مجهول مانده و عیسی نخستین کسی است که او را بر انسان ها هویدا کرد. او می‌گفت: انسان در زنجیر اسارت جسم که خدای تورات، یهوه، بر وجود او نهاده است باقی بود تا آنکه عیسی ظاهر شد و از آن پس انسان می‌باید به یاری خدای متعال که معبود عیسی است، خود را از حبس تن رها سازد...

  او به این ادعا اکتفا نکرد و انجیل نوینی را برای پیروان پر شمارش تحریر کرد (از میان چهار انجیل او فقط انجیل لوقا را معتبر می‌دانست[11]) و با این گونه اقدامات کلیسایی جدید مخصوص پیروان خویش تاسیس کرد.[12] روند رو به رشد پیروان او به حدی بود که ترتولیان در کتاب "بر ضد مارکیونی‌ها" در این باره گفت: مارکیونی‌ها همان طور که زنبورها لانه می‌سازند، کلیسا ایجاد می‌کنند. [13]

  البته در جایی دیگر ترتولیان ادعا می‌کند که مارکیون نخستین فرد مسیحی بوده که عهد جدید را از عهد قدیم جدا کرد. [14]

3- مونتانیزم:

  مونتانوس حدود سال 156 میلادی در فریجیه (در ترکیه فعلی) ظهور کرد و مدعی شد که در سلسله انبیاء قرار دارد. او خود را مامور می‌دانست که مسیحیان را به همان سادگی کلیسای اولیه باز گرداند و تحقق پیش گویی عید پنجاهه را اعلام نماید.

  مونتانی‌ها معتقد بودند که کار جهان تمام شده و به زودی پایان آن فرا می‌رسد و با توجه به این امر روی زهد ورزی بیشتر، تاکید می‌کردند. در نتیجه از ازدواج خودداری کرده و روزه های طولانی می‌گرفتند و از شهادت هراسی نداشتند. [15]

  ایشان کسانی را که پس از تعمید مرتکب گناهان کبیره می‌شدند دیگر در کلیسا نمی‌پذیرفتند و ازدواج دوم را زنا می‌دانستند. از نظر ایشان زنان باکره می‌بایست نقاب به صورت می‌زدند و نباید لباس‌های زینت‌دار می‌پوشیدند. در نظر مونتانی‌ها تنها راه پاک شدن از گناهانی که پس از تعمید واقع می‌شد نیز شهادت بود. [16]

  مونتانیست‌ها معتقد بودند که اقدام نهایی روح القدس در همان زمان و در فریجیه در حال انجام بوده و حتی برخی ادعا می‌کردند که مونتانوس تجسد روح القدس است.

در بین ایشان هر کسی که با روح القدس ارتباط داشت نبی نامیده می شد و طبق ادعای ایشان خواسته های روح القدس را در یک حالت خلسه روحانی آشکار می کرد. دو نفر از پیروان مونث مونتانوس به نام پریسکا Prisca و ماکسیمیلیا Maximillia نیز دو نبیه به شمار می آمدند.

  مونتانوس بر خلاف آنچه برخی ادعا می کنند با هیچ آموزه پذیرفته شده ای مخالفت نکرد و هیچ متن مقدسی را نیز رد نکرد؛ بلکه آنچه که کلیسای دنیوی می نامید را رها کرده بود تا کلیسای اخلاقی خود را بنا کند.

در ادامه به پاسخ کلیسا و بررسی نقش رسولان یا شاگردان ایشان در قرن دوم می پردازیم.

مقاله

نویسنده محمد صادق احمدي
جایگاه در درختواره ادیان ابراهیمی - مسیحیت

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

No image

معجزات عیسی

مریم مقدس  Saint Mary

مریم مقدس Saint Mary

No image

کتاب مقدس Bible

Powered by TayaCMS