دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

تاریخ کلیسا، قرن نوزدهم 3 church history; the 19th century

No image
تاریخ کلیسا، قرن نوزدهم 3 church history; the 19th century

كلمات كليدي : تاريخ، كليسا، شوراي اول واتيكان، عصمت مريم، عصمت پاپ

نویسنده : محمد صادق احمدي

در بازخوانی سرگذشت کلیسا در قرن نوزدهمبه ظهور تجدد و برخورد کلیسای کاتولیک که در طول قرن‌ها همواره با تجدد به مخالفت برمی‌خواست، اشاره شد. اما از یک نکته نباید غفلت کرد و آن اینکه کلیسای کاتولیک در قرن نوزدهم خود منشاء تحولاتی اساسی بوده است زیرا با اقتدار مجدد پاپ‌ها از نیمه دوم این قرن، زمینه برای فرمانروایی ایشان فراهم شد و پاپ‌ها برای بدست گرفتن دوباره اوضاع، نهایت همت خود را بکار بستند. در این بین پاپ "پیوس نهم" از دیگر همقطارانش موفق‌تر بود. او در نیمه دوم قرن نوزدهم با تصویب دو آموزه جدید "عصمت مریم" و "مصون از خطا بودن پاپ" در تاریخ الهیات جهان مسیحیت و کاتولیک نقش مهمی ایفا کرد.

از دیگر سو، در کلیسای پروتستان نیز در این قرن (و پس از بیداری نخست در قرن هجدهم، بیداری دوم و سوم)تجددگرایی تجربه شد که تاثیر شگرفی در شکوفایی مسیحیت پروتستان از درون و تبشیر مسیحیت به جهان خارج از مسیحیت داشت.

اما خارج از امواج بیداری دینی که به نفع دین مشاهده می‌شد، گرایشاتی نوین در پروتستان‌ها ظهور می‌کرد که در برخی موارد زیربنای مسیحیت را ویران می‌کرد؛ گرایشاتی مانند لیبرالیسم و رمانتیسیسم.

در ادامه به بررسی تاریخ کلیسا در این قرن می‌پردازیم.

 

شورای اول واتیکان و تصویب خطاناپذیری پاپ

پاپ "پیوس نهم" یک دهه پیش از پایان یافتن دوران زعامتش تصمیم گرفت تا یکی از چالش‌های اساسی‌ای که کلیسای کاتولیک را متأثر از خود کرده بود برطرف کند. پس از اصلاح دینی در مورد مقدار قدرت و نفوذ پاپ دو دیدگاه وجودداشت. در یک طرف گالکانیست‌ها[1] بودند که پاپ را رهبری در محدوده قوانین و اصول کلیسایی می‌دانستند و به پیروی از اندیشمندانی چون آکامی برتری شوراهای کلیسایی را بر پاپ می‌پذیرفتند.در طرف دیگر اولترامونتانیست‌ها[2] قرار داشتند که بر خلاف گروه نخست، پاپ را رهبر مطلق کلیسا می‌دانستند.

پیوس نهم که از طرفداران سرسخت نظریه دوم بود در سال 1868 دستور تشکیل شورای اول واتیکان را صادر کرد. در این شورا دو اساس‌نامه به نام‌های "ایمان کاتولیک"و "کلیسای مسیح" تصویب شد.[3]

در اساسنامه‌ی نخست، از خدا (به عنوان آفریننده جهان)، مکاشفه، ایمان، عقل و موضوعاتی از این دست بحث شده بود. اما اساس‌نامه‌ی دوم که مهم‌تر و جنجالی‌تر بود در مورد خطاناپذیری پاپ تدوین شده بود.[4]

 

پاپ پیوس نهم: "سنت، من هستم"

در زمان تشکیل شورا اکثر اسقف‌های کاتولیک به خطاناپذیر بودن پاپ معتقد بودند، بنابر این به مقابله با اقلیت مخالف پرداختند. مخالفان معتقد بودند که این آموزه با سنت گذشته در تضاد است، اما "پیوس" پاسخ این مخالفان را اینگونه داد که: «سنت، من هستم».[5]

در برابر این منطق پاپ، مخالفان تصمیم به ترک شورا گرفتند تا با رای ندادن از اعتبار شورا کاسته و یک رسوایی بزرگ برای پاپ فراهم آورند. در نتیجه این تصمیم خود را در نامه‌ای به اطلاع پاپ رساندند. اما جالب اینجاست که در حالی که شورا بدون حضور مخالفان عصمت پاپ برگزار شد، در رای گیری نهایی، این آموزه با 533 رای موافق و دو رأی مخالف تصویب شد.

 

مصونیت پاپ از خطا در بیانیه این شورا

در قسمتی از این بیانیه آمده است:

«با پیروی وفادارانه از سنتی که از آغاز ایمان مسیحی به دست ما رسیده، برای جلال خدا و تکریم مذهب کاتولیک... تعلیم می‌دهیم: پاپ روم وقتی بر اساس اقتداری که به او داده شده و توسط مساعدت الهی که به او به سبب جانشینی پطرس متبارک وعده داده شده، سخن می‌گوید؛سخن او مصون از خطاست و این مصون از خطا بودن، امری است که از سوی منجی الهی به کلیسایش بخشیده شده است... اما اگر کسی بر آن باشد تا با این حکم به مخالفت برخیزد، ملعون باد!».[6]

پس از تصویب این آموزه کشمکش‌های فراوانی در میان مسیحیان رخ داد و بسیاری از کاتولیک‌ها به همراه تمامی مسیحیت ارتدکس و پروتستان از به رسمیت شناختن و پذیرفتن این آموزه سرباز زدند.

 

عصمت مریم

 به عنوان یکی از مهم‌ترین مباحث الهیاتی قرن نوزدهم می‌توان از عصمت مریم(س) نام برد. در دوران آباء کلیسا آموزه عصمت مریم تدوین نشده بود و آگوستین به عنوان دومین موسس مسیحیت[7] صرفا این احتمال را مطرح کرد که ممکن است که او مرتکب گناه نشده باشد.با این حال در قرن هفتم تقریبا تمام مسیحیان، عاری از گناه بودن مریم را پذیرفته بودند و فقط این سوال وجود داشت که از چه زمانی مریم عاری از گناه بوده است؟

در ابتدا این نظر مطرح شد که مریم با گناه نخستین بدنیا آمده است. اما بعد این نظر که مریم در نطفه گناهکار بوده و پس از بدنیا آمدن مطهر شده طرفدران بیشتری پیدا کرد. در نهایت "دانز اسکوتس" این نظریه را پروراند که مریم از همان لحظه‌ی لقاح و پیش از بدنیا آمدن، پاک و مطهر بوده است.

این مسأله از همان قرن سیزده و چهارده مورد نزاع واقع شد تا اینکه در قرن نوزدهم و پاپ پیوس نهم به این غائله پایان داد. پیوس در سال 1854 و در یک فرمان پاپی،"آموزه‌ی لقاح مطهر" را اینگونه تعریف کرد:

«ما اظهار و اعلان می‌نماییم که مریم باکره از همان لحظه‌ی نخستین لقاح خود، از هر لکه‌ی گناه اولیه، مطهر و مبرا بوده است... و همه ایمان‌داران باید به این آموزه ایمان داشته باشند.»[8]

البته این بیانیه از لحظه صدور تا کنون همواره با مخالفت اندیشمندان مسیحی کاتولیک و بویژه پروتستان‌ها روبرو شده است. تا جایی که استناد این آموزه به سنت را در تضاد با همان سنت می‌دانند و برای این آموزه، مرجعی غیر از کلیسای کاتولیک و اسقفان معاصر پیوس نهم نمی‌شناسند.

 

گرایشات پروتستانی

پیش از این در مورد پاسخ‌های مسیحیان لیبرالیست و انجیل‌گرا در مورد بحران تجدد سخن رانده شد، اما اینکه خود لیبرالیسم و انجیل‌گرا به چه معناست؟ واینکه چه مکاتب عامی در این قرن در برابر تجدد صف‌آرایی کردند خود یکی دیگر از زوایای تاریخ کلیسا در این قرن را تشکیل می‌دهد.

در قرن نوزدهم تقریبا سه گرایش عمده در پاسخ به تجدد وجود داشت: رمانتیسیسم، لیبرالیسم و انجیل‌گرایی.

 

رمانتیسیسم

در اواخر قرن هجدهم جنبشی در ادبیات آلمان پدید آمد که پیش‌قراول رمانتیسیسم قرن نوزدهمبه شمار می‌آمد. این جنبش به نشانه اعتراض به روشنگری و اعتماد آن به عقل و در نتیجه تحقیر ابعاد گوناگون احساس و عاطفه بوجود آمده بود. بنابراین در اوایل قرن نوزدهم جنبش رمانتیک پدیدار شد. گرچه این جنبش یک‌دست نبود و دارای انواع متفاوتی بود.

رمانتیست‌ها تمایلی نداشتند که تجربه را تا سطح عقل انتزاعی و تجربه‌گرایی علمی پایین بیاورند، بلکه از تجربه به احساس و شهود و تخیل می‌رسیدند.[9] رمانتیست‌ها همگی در این احساس شریک بودند که آنسوی طبیعت نوعی معنویت  و یا نیرویی زنده دست‌اندرکار است. بنابر این نهضت رمانتیک با احساس شور و اشتیاقی که بپا کرد در پی رویارویی با تجدد و عقل‌گرایی بود، گرچه تاحد زیادی در این امر ناکام ماند.

 

لیبرالیسم

لیبرالیسم نتیجه پذیرش کامل شرایط و نحوه تفکر دنیای معاصر توسط الهیات مسیحی است. برخی از منتقدان لیبرالیسم معتقدند که لیبرال‌ها برای سازگار شدن با تجدد حاضرند بسیاری از عناصر بنیادین راست دینی را قربانی کنند.[10]

اما واقعیت این است که لیبرال‌ها درباره تفسیر کتاب مقدس بینش بازتری داشتند[11] و هرآنچه را آموزه‌های سنتی مسیحیت می‌دانستند بدون پشتوانه نمی‌پذیرفتند. ایشان حفظ برخی اصول را لازم می‌دانستند و برای مفاهیم غیر اصولی که با خرد فطری انسان در تضاد بود مانند گناه اصلی و نخستین، خدا‌بودن عیسی و فدیه او ارزشی قائل نبودند و گاهی این مفاهیم را ساخته‌ی ذهن اندیشمندان نخستین می‌دانستند که از ادیان بت پرستی ملهم بودند.

 

بنیادگرایی

در برابر مسیحیت لیبرال، گروه دیگری از مسیحیان با هدف دفاع از کتاب مقدس بوجود آمدند. این گروه که مسیحیان بنیادگرا نامیده می‌شدند، به سری آموزه‌هایی بنیادی و مبنایی برای مسیحی بودن پایبند بودند و در برابر لیبرالیسم که بسیاری از خطاهای موجود در کتاب مقدس را پذیرفته بودند؛ مسیحیان بنیادگرا احتمال وجود هیچ گونه خطایی را در کتاب مقدس نمی‌دادند. به همین علت گاهی به ایشان ظاهرگرایان افراطی نیز می‌گفتند.[12]

از درون همین بنیادگرایان بعدها گروه‌های انجیلی پدیدار شدند که نه تنها کتاب مقدس را بدون خطا می‌دانستند، بلکه فراتر از این تمامی الفاظ آن را مقدس دانسته و مطابق آن برنامه ریزی می‌کردند. این گروه که انجیل‌گرا[13] نام دارند حتی از برپایی جنگ و خونریزی،ابایی ندارند به شرط آنکه مطابق با متن کتاب مقدس باشد.

اما در این قرن فقط این سه مکتب موجود نبودند، بلکه مکاتب دیگری نیز در این دوره فعال بودندو اتفاقا بسیاری از این مکاتب در قرن نوزدهم هوادارن فراوانی هم بدست آورده بودند و مسیحیت را به چالش‌های جدی کشیده بودند.

با همه این نزاع‌ها بر سر دین و دینداری، مسیحیت در نیمه دوم قرن نوزدهم و اواخر آن با موج دوم و سوم بیداری دینی همراه گشت و توانست وضعیت خود را در این فضای آشفته تاحدی سامان بخشد.

 

نهضت بیداری دوم

از سال 1790 و مصادف با انتهای قرن هجدهم تا اواسط قرن نوزدهممسیحیت آمریکا شاهد موج دوم بیداری دینی بود. در نتیجه قرن نوزدهم با موج جدیدی از احیاگرایی آغاز شد که تفاوت نسبتا زیادی با نخستین بیداری عظیم داشت. شخصیت شاخص این موج جدید،"چارلز گراندیسون فینی" بود.او حقوق‌دانی بود که به سبب تجربه دینی‌اش واعظ شد. او که از روش‌های سیاستمداران الهام گرفته بود احیا دینی را بهره‌برداری حساب‌شده از پدیده‌ی دینی می‌دانست.

در طول نخستین بیداری عظیم، وعاظ سعی کردند که پاسخی به آن بدهند؛ آنان گرویدن‌های عاطفی را تمجید می‌کردند، اما ادعا نداشتند که خود عمل گرویدن را که کاری باطنی و اسرارآمیز است را درک کنند، یعنی عمل گرویدن کار خدا بود. جنبش احیاگرایی در قرن نوزدهم که در همایش‌های صحرایی و مرزها برگزار می‌شد، از این عقیده نشأت گرفت که تقدس، امری اختیاری و گرویدن امری مربوط به انتخاب شخصی است نه مربوط به عمل الهی.

دومینبیداری از جهتی به سیاست مسیحیان نیز کمک کرد، زیرا جنبش احیاگرایی با روحیه انقلابی جمهوری آمریکا عجین شد و به پدیده دینی جدیدی انجامید. این پدیده دینی اینگونه بود که مردم عادی از عوامل عمده موضوع‌های دینی شدند و دین به نحو شگفت‌انگیزی دمکراتیک‌تر شد.

پیام احیاگرایی، ساده و غالبا ضدعقلی بود[14]، یعنی بر عشق رهایی‌بخش خدا که در عیسی مسیح تحقق داشت تأکید می‌کرد و دعوتی جدی به توبه بود. جنبش احیاگرایی در جهت نوعی تجربه عاطفی برنامه‌ریزیشده بود که گناهکاران را به تولدی دوباره و به تجربه شفابخش محبت خدا رهنمون می‌شد.

پس از این نهضت با همه اثربخشی مثبتش نوبت به نهضت بیداری سوم در انتهای قرن نوزدهم رسید.

 

نهضت بیداری سوم

این نهضت که در سال‌های پس از دهه 1850تا 1900 در آمریکا رخ داده بود، در نتیجه فعالیت فرقه‌های پروتستانی مانند پیتیزم و پنتیکاستیسم شروع شد و از دل آن کلیسای علم مسیحی و نهضت تقدس و نهضت ناصره پدیدار شد. در این زمان شفای روحی و روانی بین کلیساهای مسیحی امری متداول بود و اکثر مسیحیان این نهضت مانند پنتیکاستی‌ها منتظر ظهور مجدد عیسای مسیح بودند.

اما با وجود دو بیداری بزرگ در این قرن گروه‌بندی‌ها در کلیسا بیش از پیش شد. نکته جالب اینجاست که از دل همین نهضت بیداری دوم و سوم که برای احیا دینی بروز کرده بودند نیز گروه‌های نوین مسیحی سربرآوردند.

در ادامه به فرقه‌های جدید مسیحیت که در این قرن ظهور کردند نیز می‌پردازیم.

مقاله

نویسنده محمد صادق احمدي
جایگاه در درختواره ادیان ابراهیمی - مسیحیت

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

No image

معجزات عیسی

مریم مقدس  Saint Mary

مریم مقدس Saint Mary

No image

کتاب مقدس Bible

Powered by TayaCMS